کتاب ملافه سرخ
معرفی کتاب ملافه سرخ
کتاب ملافه سرخ نوشتۀ منظر عقدایی در انتشارات عبارت به چاپ سیده است. این کتاب مجموعۀ چند داستان کوتاه است.
درباره کتاب ملافه سرخ
داستان کوتاه گونهای از ادبیات داستانی است که نسبت به رمان یا داستان بلند، حجم بسیار کمتری دارد و نویسنده در آن، برشی از ماجرا و حوادث را میآورد یا تمام ماجرا را بهطور خلاصه مینویسد. در حالی که در داستان بلند یا رمان، نویسنده به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و در شاخ و برگ دادن به موضوعات مد نظرش محدودیتی در تعداد کلمات ندارد. در نگارش داستان کوتاه ایجاز اهمیت بسیاری دارد و نویسنده کمتر به موضوعات غیرضروری میپردازد. داستانهای کوتاه از نظر حجم و تعداد کلمات، معیار تعیینشدهای ندارند؛ اما میتوان به داستانی که در کمترین تعداد کلمات، یک روایت نتیجهگیریشدهٔ ادبی را در خود جای داده باشد یک داستان کوتاه گفت.
کتاب ملافه سرخ، شامل ۱۰ داستان کوتاه است و نام کتاب برگفته از عنوان یکی از داستانها است. عنوان این داستانها عبارت است از: ملافه سرخ، راز خانه احسان، پستچی، غروب، ما چهار نفر، گوشوارۀ آتوسا، ساعت سکوت، پراید، کاپیتان بلک، نقاش. منظر عقدایی، نویسندۀ کتاب، از منظری کاملاً زنانه به موضوعات وارد شده است. میتوان گفت ملافه سرخ، کتابی زنمحور است و همین موضوع ویژگی خاصی به کتاب بخشیده که میتواند برای علاقهمندان به موضوع زن در ادبیات جالب توجه باشد.
خواندن کتاب ملافه سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران داستانهای کوتاه فارسی پیشنهاد می کنیم.
بخشی از کتاب ملافه سرخ
«ملافه، روی سینۀ زن کشیده شده بود. دستهایش روی ملافه قرار داشت. سعی داشت تسبیح سیاه رنگی که یکی از شیخکهایش شکسته بود را به حرکت درآورد. دانههای تسبیح به سختی تکان میخورد. لبهای قیطونی زن آرام و به زحمت حرکت میکرد. پردۀ اتاق را کنار زده بودند. از پنجره، نور زیبایی صورت و بخشی از ملافه را روشن میکرد. نور، اریب میتابید و صورت تکیدهاش را کمی براق و سرزندهتر نشان میداد. قسمتی از موهای سفید زن زیر تابش نور، نقرهای به نظر میرسید. وقتی صدای چرخیدن کلید در قف شنیده شد زن سعی کرد ملافه را روی صورتش بکشد اما ناتوانتر از ان بود که بتواند چهرهاش را زیر ملافه بپوشاند. با خودش گفت «کاش هرگز برنمیگشت تا این کابوس را دوباره تجربه نکن» در این سالها، یائسگی زودرس و ناخوشیهای پیدرپی، خیلی زودتر از رسیدن به خط پایان جوانی، او را از پا انداخته بودند. چشمهایش را بست و خودش را به خواب زد. از گوشۀ دیگر خانه، صدای مرد شنیده شد.»
حجم
۳۹۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
حجم
۳۹۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه