کتاب فصل استخوان (کتاب دوم؛ محفل گنگ ها)
معرفی کتاب فصل استخوان (کتاب دوم؛ محفل گنگ ها)
کتاب فصل استخوان (کتاب دوم؛ محفل گنگ ها) نوشتهٔ سامانتا شنن و ترجمهٔ حسین شهرابی است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان فانتزی انگلیسی برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب فصل استخوان (کتاب دوم؛ محفل گنگ ها)
کتاب فصل استخوان (کتاب دوم؛ محفل گنگ ها) [The Bone Season] حاوی یک رمان برای نوجوانان و جلد دوم از یک مجموعه است. این رمان که آن را فانتزی و پادآرمانشهری دانستهاند، دومین رمان منتشرشدهٔ نویسندهٔ بریتانیایی، سامانتا شنن است که در ۲۰ اوت ۲۰۱۳ انتشار یافت و دومین کتاب از یک مجموعهٔ کتاب هفتگانه است. داستان «فصل استخوان» در سال ۲۰۵۹ میلادی اتفاق میافتد. داستان حاوی ماجرای دختری ۱۹ساله به نام «پیج ماهونی» است که روشنبین است. او بهخاطر داستن این ویژگی، «رویانورد» صدا زده میشود. دخترک میتواند وارد ذهن دیگران بشود! او از این ویژگی برای خدمت به گروهی خلافکار در لندن استفاده میکند؛ گروهی که توسط نهادی به نام «قلمه» کنترل میشود. پیج پس از مدتی گیر میافتد و به اسارتگاهی مخفی در آکسفورد فرستاده میشود که موجودی ماورایی به نام «ریفیم» مسئول حفاظت و نگهداری از آن است. مردی اسرارآمیز به نام «آرکتوروس»، پیج را نزد خود میبرد تا او را به سلاحی مرگبار تبدیل کند؛ درحالیکه پیج فقط در فکر فرار و آزادی است. وقتی او به درون دنیای دسیسههای سیاسی و غیرسیاسی کشیده میشود، باید برای نجات زندگیاش بجنگد. اغلب، «فصل استخوان» را با مجموعه کتابهای هری پاتر مقایسه میکنند و سامانتا شنن را بهعنوان جی.کی. رولینگِ دوم میشناسند. کتاب فصل استخوان نامزد جایزهٔ بهترین کتاب فانتزی بریتانیا، نامزد جایزهٔ بهترین کتاب فانتزی گودریدز و از کتابهای پرفروش نیویورک تایمز بوده است.
در ادامهٔ داستان یادشده (در کتاب فصل استخوان (کتاب دوم؛ محفل گنگ ها))، مخاطب با «پیج ماهونی» روبهرو میشود که با همکاری یکی از زندانبانهایش که «سِماک مِشارتیم» نام دارد، شورشی در زندان به راه میاندازد و با همراهی با چند روشنبینِ دیگر فرار میکند. این شروع دردسرهای او است. بسیاری از بازماندههای زندان مفقود شدهاند و خودش هم تحتتعقیبترین فردِ لندن است. پس از فرار پیج، گنگاربابها و گنگبانوهای حاکم بر خلافکاران لندن، برای اولینبار پس از سالها جلسهای سری تشکیل میدهند تا دربارهٔ سرنوشت روشنبینان بحث کنند، اما به نتیجهرسیدن ساده نیست؛ چون در این گروه و جمع هم اختلافنظرهای بسیاری وجود دارد.
خواندن کتاب فصل استخوان (کتاب دوم؛ محفل گنگ ها) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فصل استخوان (کتاب دوم؛ محفل گنگ ها)
«در روز پنجشنبه سیام اکتبر، افشای رفائیم، نخستین اثرِ داستانی با نویسندهٔ ناشناس در این یک سال و نیمِ اخیر در چاپخانهٔ گروب استریت منتشر شد و مثل آتش به جان خیابانهای لندن افتاد. پنی پست در سرتاسر دژ حضور داشت و قصهٔ غریبِ رفائیم و ایمیم را میگفت و جزوهها را مثل کیکهایی خوشخوراک و تازه در گوشه و کنار دنیای زیرزمینیِ لندن میفروخت.
اولین بار که نسخهٔ نهاییِ اثر را دیدم در یک ۴ قدم میزدم. چون بقیه سرشان شلوغ بود، جکسن من را همراه با نیک دنبالِ چند تایی کار فرستاده بود؛ هرچند به ما دستور داده بود در محدودهٔ هفت ساعتآفتابی بمانیم. واردِ چتلین که شدم صدای زنگ آمد.
دستهایم را روی پیشخوان گذاشتم و گفتم: «چت، اومدم اجارهٔ ماه بعد رو بگیرم. شرمنده.»
جوابی نیامد. دوباره گفتم. صورتِ چت پشتِ چیزی که میخواند پنهان بود. وقتی نامِ کتابش را دیدم، لرزه بر پشتم افتاد.
تکرار کردم: «چت!»
«هان...» خجالتزده مینمود. کتاب را کنار گذاشت و عینکِ مطالعهاش را برداشت. «ببخشید. چی شده، عزیزم؟»
«اجاره. مال نوامبر.»
«آهان...» وسطِ پیشانیاش چین افتاد. «این رو خوندی؟»
کتاب را گرفتم و سعی کردم بیاعتنا به نظر بیایم. گروب استریت معمولاً سیاهوسفید کتاب چاپ میکرد، اما به این یکی رنگِ قرمز هم اضافه کرده بودند؛ مثل در باب تمییز ناطبیعیات.
کتاب را پس دادم و گفتم: «نه. راجع به چیه؟»
«قلمه.»
در یکجور سکوتِ حیرتآمیز، رفت پشتِ غذاخوریاش. روی جلد کتاب دست کشیدم و لبخندی مختصر بر لبهایم نشست. دستت درد نکنه، آلفرد. زیرِ حروفِ درشتِ عنوان، یک رفائی و یک ایمی مشغولِ مبارزه بودند. ایمی را به شکلِ جسدی نفرتانگیز و در حالِ آبشدن کشیده بودند و دستوپاهایش طوری بود که انگار بر روی شاخهٔ صلیبی و چند گوی سفیدِ چشموار ردآمده بودند. رفائیِ خَصیِ۶۷ کنارِ آن اثری هنری بود انگار، پرصلابت و گیرا ولی ترسناک هم بود. شمشیری بزرگ در دست داشت و سپری با نشانِ لنگرِ قلمه.»
حجم
۸۲۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۸۰ صفحه
حجم
۸۲۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۸۰ صفحه
نظرات کاربران
به جذابیت جلد اول نبود. کار مترجم تحسین برانگیزه ولی مشکل اینجاست که به نظرم ایشون شناخت چندانی از رمان های فانتزی ندارن چون متن این مجموعه سرشاره از کلمه های سنگین و کمتر شناخته شده. من بارها مجبور شدم