کتاب عشق با حافظ
معرفی کتاب عشق با حافظ
کتاب عشق با حافظ نوشتۀ خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی با گردآوری میلاد خرد در انتشارات هونر به چاپ رسیده است. این کتاب گزیدهای از ۵۷ غزل عاشقانه، سرودۀ حافظ شیرازی شاعر بزرگ ایرانی در سدۀ هشتم هجری قمری و سخنور نامدار جهان است.
درباره کتاب عشق با حافظ
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین حافظ شیرازی، شاعر بزرگ سدۀ هشتم هجری قمری در ایران و یکی از شاعران نامدار جهان است. بیشتر اشعار حافظ غزل هستند. دیوان او حدود ۵۰۰ غزل دارد، بهعلاوۀ چند قصیده، دو مثنوی، چند قطعه و رباعی. حافظ در دو زمینه انقلابی پدید آورد: یکی غزل و دیگری مدیحه. او برای غزل جایگاهی به وجود آورد که پیش از آن در اختیار قصیده بود. حافظ برای بلندپایگان و حکمرانان شیراز مدیحهسرایی میکرد و بهجای قصیده از قالب غزل استفاده کرد. در این غزلها یک یا دو بیت را به مدح اختصاص میداد و در باقی ابیات، به مضامین عاشقانه و بزم میپرداخت. در شعر حافظ مضامین اجتماعی، نگرشهای سیاسی، طنز و نکوهش ریا و سالوس بسیار دیده میشود.
پیش از حافظ، غزل عاشقانه را سعدی و غزل عارفانه را مولوی به اوج رسانده بودند. حافظ این دو را در هم آمیخت و این تلفیق در شعر او به عالیترین شکل خود درآمد؛ زیرا با زبان بلیغ و هنرمندانه و مضامینی متعدد پیوند خورد. یکی از ویژگیهای مهم شعر حافظ، استقلال ابیات آن و نداشتن وحدت معنایی است. زبان حافظ بسیار استعاری است و واژهها در آن معانی و ابعاد متعدد و ارتباطات پیچیده دارند. صور خیال و ایهام، وجه مشخصۀ شعر حافظ است. طنز یکی دیگر از ویژگیهای شعر اوست که برای فهمیدنش باید پیشزمینههای تاریخی و موضوعات کلامی و عرفانی و اجتماعی آن روزگار را دانست. در کتاب عشق با حافظ، میلاد خرد، گردآورندۀ آن، تعداد ۵۷ غزل عاشقانه و عارفانه به سلیقۀ خود انتخاب کرده است.
خواندن کتاب عشق با حافظ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران اشعار کهن فارسی، علاقهمندان به غزل فارسی و نیز اشعار عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عشق با حافظ
«اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هِندویَش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی مِیِ باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رُکنآباد و گُلگَشت مُصَلّا را
فَغان کـاین لولیانِ شوخِ شیرینکارِ شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل، که تُرکان خوان یغما را
ز عشقِ ناتمامِ ما جمالِ یار، مُستَغنی است
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را؟
من از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پردهٔ عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم
جوابِ تلخ میزیبد، لبِ لعلِ شکرخا را
نصیحت گوش کن جانا، که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
حدیث از مطرب و مِی گو و راز دَهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و دُر سفتی، بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریا را»
حجم
۲۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۲۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه