کتاب حدیث غربت جان
معرفی کتاب حدیث غربت جان
کتاب حدیث غربت جان پژوهش و نوشتهٔ محمد استعلامی است و فرهنگ معاصر آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل مقالهها، یادنامهها، نقد کتاب و گفتگوهای دکتر محمد استعلامی است.
درباره کتاب حدیث غربت جان
کتاب حدیث غربت جان دربردارندهٔ نوشتههای پراگندهٔ دکتر محمد استعلامی است که البته پراگنده هم نیست و هر یک به مناسبتی پدید آمده و در نشریههایی که با مطالعات ایرانی و ایرانشناسی ربط دارد، به چاپ رسیده است.
این کتاب شامل مقالات پژوهشی، یادنامۀ شماری از بزرگان ادب و فرهنگ ایران، چند نقد کتاب و چند گفتوشنود است که همۀ آنها با عشق به ایران پدید آمده است. چهار بخش این مجموعه از این قرارند:
۱. «مقالهها» موضوعات متفاوتی دارد. «حدیث غربت جان» حکایت احوال بزرگانی است که اگر در روزگار خودشان حُرمتی و نام و نانی هم داشتهاند، در جامعهای که یک در هزار مردم به مدرسه نمیرفتند، ذهن پویای آنها را کمتر کسی میشناخت، مردم از وِجهۀ معنوی و روحانی شخصیت آنها شناختی نداشتند و اگر مُلاّی دِه راندن آنها را به سود خود میدید، مردم هم یکباره از این رو به آن رو میشدند.
۲. بخش بعدی «یادها و یادنامهها» نام دارد. دکتر استعلامی به اقتضای کارها و وظایفی که داشته، با شماری از نامداران بلندپایۀ این زمانه آشنایی و در زندگی آنها حضوری متناوب یافته و در شماری از مردان بزرگ این روزگار، عشق به ایران و ارزشهای فرهنگی ایران را در پایهای دیده که تاریخ باید آن را بستاید، بنابراین اشخاصی که دکتر استعلامی درخصوصشان در این کتاب نوشتهاند در این گروه قرار میگیرند.
۳. بخش سوم «نقد و معرفی کتاب» است. نقد کتاب با آن معنای منطقی که جامعۀ امروز از آن میفهمد، در ایران تازگی دارد. در این نقدها استاد به روند مثبت کار بیشتر نگاه کرده و گاه عرضۀ یک کار سودمند یا سودمندتر از کارهای پیشین، ایشان را به این سو کشانده که اثر را به دیگران هم معرفی کنند.
۴. بخش آخر هم «گفتگو»های استاد را دربرمیگیرند با کِلکِ اندیشه (علی دهباشی)، گفتوشنودی با سید ابوالحسن مُختاباد، مجله بخارا، گفتوشنودی با سارا نعیما و گفتوشنود با بهنام ناصری/ روزنامۀ اعتماد.
خواندن کتاب حدیث غربت جان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران زبان و ادبیات فارسی پیشنهاد میکنیم.
درباره محمد استعلامی
محمد استعلامی، استاد زبان و ادبیات فارسی، ۴ تیرماه ۱۳۱۵ ش در اراک به دنیا آمد. از ایشان تالیفات بزرگ و باارزشی منتشر شده است که از این قرارند:
- فرهنگنامۀ تصوف و عرفان (مباحث، اعلام، اصطلاحات و تعبیرات) در دو مجلد و ۱۹۳۰ صفحه، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران ۱۳۹۸ ش.
- مثنوی مولانا جلالالدّین محمد، مقدمه و تحلیل، تصحیح متن بر اساس نسخۀ معتبر قونیه و نسخههای معتبر دیگر، با تعلیقات و فهرستها در هفت مجلد، چاپ دهم انتشارات سخن، تهران ۱۳۹۳ ش.
- تذکرةٌالاولیاء عطار؛ تصحیح متن بر اساس نسخههای معتبر، همراه با مقدمه و تحلیل و تعلیقات و فهرستها، چاپ سیام، انتشارات زوار، تهران ۱۳۹۸ ش.
- درس حافظ، ویرایش و نقد و شرح تمام غزل های حافظ، همراه با چهار مقدمۀ کلیدی و فهرستها، در دو جلد، چاپ ششم، انتشارات سخن، تهران ۱۳۹۴ ش.
- سیرالملوک؛ ابوعلی حسن طوسی (نظامالملک) بازشناسی، نقد، تحلیل، ویرایش متن، با توضیحات و فهرستها، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران ۱۳۹۹ ش.
- نقد و شرح قصاید خاقانی، بر اساس تقریرات استاد بدیعالزّمان فروزانفر، با ویرایش متن، نقد و تحلیل و فهرستها، در دو جلد، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۹۴ ش.
- حافظ به گفتۀ حافظ/ یک شناخت منطقی؛ انتشارات فرهنگ معاصر، تهران ۱۳۹۹ ش.
- گزیدۀ تذکرةٌالاولیاء عطار، با مقدمه و نقد و شرح و فهرستها، مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، با ویراست تازه، تهران، ۱۳۸۵ ش.
- حدیث کرامت/ پاسخ منطقی به پرسشها (نقدی بر مسئلۀ کرامات صوفیان) انتشارات سخن، تهران ۱۳۸۸ ش. / چاپ دوم با تجدید نظر ۱۳۹۸ ش.
- درس مثنوی؛ گزیدهیی شامل سی بخش از شش دفتر مثنوی، با مقدمه و شرح و فهرستها، انتشارات زوار، چاپ هشتم، تهران ۱۳۹۰ ش. (کتاب درسی مثنوی در سطح دانشگاه).
- حدیث غربتِ جان؛ سی و پنج مقاله و یک گفت و شنود؛ انتشارات نگاه، تهران ۱۳۸۸ ش./ شامل مقالات، یادنامهها، نقد کتاب، و پنج گفت و شنود، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران ۱۴۰۰ ش.
- سه جزوه از مجموعۀ کتابهای درسی شاهکارهای ادبیات فارسی، زیر نظر استاد پرویز ناتل خانلری و استاد ذبیحالله صفا، مؤسسۀ مطبوعاتی امیرکبیر، چاپ مکرر از ۱۳۴۵ تا ۱۳۹۲ ش.
- بررسی ادبیات امروز ایران، مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، تهران ۱۳۵۵ ش. (نایاب).
- ادبیات دورۀ بیداری و معاصر، نمونهها با تحلیل؛ نقد و معرفی آثار چهل نویسنده و شاعر، از قائممقام تا نیما یوشیج، انتشارات دانشگاه سپاهیان انقلاب سابق، تهران ۱۳۵۲ ش. (نایاب).
- فردوسی طوسی؛ بنگاه مطبوعاتی گلستان، تهران ۱۳۳۵ ش. (نایاب).
- بیش از هشتاد مقالۀ تحقیقی و نقد کتاب، و بیست و دو گفت و شنود با مجلههای معتبر. هشت مقاله به دو زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده است.
آثار چاپ شده تا پایان سال ۱۳۹۹ ش. روی هم شامل ۲۷ جلد کتاب، ۸۱ مقاله، و ۲۲ مصاحبه است.
بخشی از کتاب حدیث غربت جان
«-استاد استعلامی! چند دهه است که دوستاران فرهنگ و ادب ایران با اسم شما و آثارتان آشنا هستند، و حتماً خیلیها کنجکاواند که در بارۀ زندگی شما، تحصیلات و گذشتهتان بدانند...
-نمیدانم، چرا باید کنجکاو باشند؟ من چنان اسم و آوازهیی ندارم که باعث چنین کنجکاوی باشد. این کنجکاوی در درجۀ اول در لطفی است که شما به من دارید، و اگر چند کلمهیی بگویم جوابی است به محبت شما: من متولد شهر اراک هستم، خودم که مثل دیگران تولدم را به یاد ندارم اما مطابق مدارک رسمی این اتفاق شصت سال پیش بوده، چهارم تیرماه ۱۳۱۵ ش. در همان شهر بزرگ شدم و درس خواندم تا کلاس یازده. کلاس آخر دبیرستان را در دبیرستان علمیۀ تهران گذراندم. در شهریور ۱۳۳۴ ش. وارد دانشگاه تهران شدم. آن سالها امتحان ورودی برای هر رشته و هر دانشکده جدا بود. من در دانشکدۀ حقوق، دورۀ لیسانس ادبیات و در امتحان و مصاحبۀ خاصّ دانشسرای عالی قبول شدم. دورۀ لیسانس ادبیات و تعلیم و تربیت را در دانشسرای عالی تمام کردم و از سال ۱۳۳۷ ش. دبیر دبیرستانها شدم. در کنار تدریس، دورۀ فوق لیسانس مطالعات اجتماعی را در دانشگاه تهران شروع کردم، از فروردین ۱۳۴۰ ش. به عضویت هیأت مؤلف لغتنامۀ دهخدا انتخاب شدم.(۱) اوایل مهر ۱۳۴۰ یک روز در سازمان لغتنامه بودم، استاد دکتر محمد معین رئیس سازمان لغتنامه مرا به دفتر خودش خواست و با پرخاشی سرشار از محبت گفت: چرا برای امتحان دورۀ دکتری ادبیات اسم ننوشتهای؟ با این که هنوز تصمیم نداشتم، گفتم: چشم استاد! فردا صبح میروم و اسم مینویسم، و فردا صبح همین کار را کردم. ماه بعد دانشجوی دکتری زبان و ادب فارسی بودم و دو درس مانده از دورۀ فوق لیسانس مطالعات اجتماعی را هم نگذراندم. در مقایسه با بسیاری از هم دورهها، دورۀ دکتری ادبیات را به نسبت سریع گذراندم و در پاییز ۱۳۴۵ ش. از رسالهام دفاع کردم. البته از دو سال قبل در دانشکدۀ ادبیات و مدرسههای عالی دیگر هم درس میدادم. در پاییز ۱۳۴۶ ش. دانشکدۀ علوم ارتباطات اجتماعی(۲)تشکیل شد که من یکی از اعضای آن بودم و مسئولیت مدیریت هم داشتم. سه سال آنجا بودم. در همان سال ۱۳۴۶ قسمت تحقیقات و آموزش عالی وزارت فرهنگ هم به صورت یک وزارتخانۀ جداگانه درآمد و دکتر مجید رهنما وزیر علوم شد. من با سابقۀ دوستی با پدر و خاندان ایشان یکی از اولین اعضای وزارت علوم هم بودم. صبحها در وزارت علوم و بعد از ظهرها در دانشکدۀ علوم ارتباطات اجتماعی. از تابستان ۱۳۴۹ ش. به خانۀ روزگار جوانی برگشتم، به دانشسرای عالی، و در دانشسرای عالی مراتب استادیاری، دانشیاری و استادی را احراز کردم و مسئولیتهای اجرائی و اداری هم داشتم. در زمستان سال ۱۳۵۶ ش. بازنشسته شدم، آن روزها، من یکی از جوانترین کسانی بودم که به مرتبۀ استادی رسیده بودم و بازنشستگی من با تعجب تلقی میشد(۳)و من در مجلس قدردانی دانشگاه تربیت معلم و دانشسرای عالی به همکاران گفتم که این پایان کار من نیست و آغاز دیگری است. این سالهای بعد از بازنشستگی در زندگی من سالهای پُربارتری بوده است، چه از نظر مطالعه و تحقیق و کتاب و مقاله، و چه از نظر شناساندن فرهنگ و ادب ایران در کشورهای دیگر. این سالها من بیشتر در خارج از ایران بودهام و حاصل این پانزده سال از ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۵ ش. برای این سرزمین و برای خود من خوب بوده و خدا را شکر! اما جواب این سؤال شما خیلی طولانی شد، ببخشید.»
حجم
۷۲۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۷۲ صفحه
حجم
۷۲۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۷۲ صفحه