کتاب از کافکا تا کافکا
معرفی کتاب از کافکا تا کافکا
کتاب از کافکا تا کافکا نوشتهٔ موریس بلانشو و ترجمهٔ مهشید نونهالی است و نشر نی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب از کافکا تا کافکا
موریس بلانشو، رماننویس، نظریهپرداز ادبی و فیلسوف فرانسوی، در کتاب از کافکا تا کافکا آثار کافکا را بررسی میکند و در چارچوب بررسی آثار او، به زندگی و روحیات او نیز میپردازد. برای بلانشو زبان مسئلهای محوری است و سعی میکند به زبان کافکا و تلاشی که کافکا برای خلق زبان و ادبیات جدید میکرد، بپردازد.
عنوان مقالههای این کتاب از این قرار است:
ادبیات و حق مرگ
خواندن کافکا
کافکا و ادبیات
کافکا و توقع اثر:
کافکای جوان
کشمکش
رستگاری از راه ادبیات
تغییر چشمانداز
تجربه مثبت
چرا هنر توجیهشده است و توجیهشده نیست
اقدام در بیرون از حقیقت: مساح
خطای اساسی
فضای اثر
هنر و بتپرستی
مرگ خوشحال:
حلقه
کافکا و برود
شکست میلنا
صدای روایی («او» ی مذکر، ضمیر خنثی)
پل چوبی (تکرار، خنثی)
آخرین سخن
آخرینِ آخرین سخن
خواندن کتاب از کافکا تا کافکا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران ادبیات بهویژه آثار کافکا پیشنهاد میکنیم. نویسندگان و داستاننویسان نیز مخاطبان این کتاب هستند.
بخشی از کتاب از کافکا تا کافکا
«بیشک میشود نوشت بیآنکه از خود بپرسیم چرا مینویسیم. آیا نویسندهای که به حروفنگاری قلمش نگاه میکند، حتی حق آن را دارد که قلم را معلق دارد تا به آن بگوید: بایست! درباره خودت چه میدانی؟ به چه هدفی پیش میروی؟ چرا نمیبینی که جوهرت ردی نمیگذارد، و تو آزادانه به جلو میروی، اما در خلأ، و اگر مانعی بر سر راهت نمیبینی برای آن است که هرگز نقطه آغازت را ترک نکردهای؟ و با این همه مینویسی: تو بیوقفه مینویسی و آنچه را به تو املا میکنم برایم فاش میکنی و آنچه را میدانم بر من آشکار میسازی؛ دیگران، با خواندن، تو را به آنچه از خودت میگیرند پرمایه میسازند و چیزی را به تو میدهند که تو به آنها میآموزی. حال، آنچه را انجام ندادی انجام دادهای؛ آنچه را ننوشتی نوشته شده: تو به پاک ناشدنی محکوم شدهای.
فرض کنیم ادبیات زمانی آغاز میشود که ادبیات پرسش شود. این پرسش با تردیدها یا ملاحظهکاریهای نویسنده خلط نمیشود. اگر پیش بیاید که نویسنده حین نوشتن از خودش سؤال کند به خودش مربوط است؛ حق اوست و مایه خوشبختیاش که مجذوب آن چیزی شود که مینویسد و بیاعتنا باشد به امکان نوشتن آن، و حتی اینکه به هیچ چیز فکر نکند. اما درهرحال، همینکه صفحه نوشته شد، در آن صفحه سؤالی حضور دارد که، شاید به رغم نویسنده، مدام از او در حال نوشتن سؤال میکرده است؛ حالا، در دل اثر و در انتظار نزدیک شدن خواننده ــ هر خوانندهای که باشد، عمیق یا پوچ ــ همان سؤال در سکوت خفته است، سؤالی خطاب به زبان، در پس انسانی که مینویسد و میخواند، و از طریق زبان که ادبیات شده است.
میتوان این دغدغه ادبیات را در مورد خودش خودپسندی دانست و آن را محکوم کرد. این دغدغه هر قدر با ادبیات از نیستی آن، از جدی نبودنش و از سوءنیتش سخن بگوید، درهرحال، این همان رویه نادرستی است که مایه ملامت میشود. ادبیات خود را موضوع تردید تصور میکند و بهاینترتیب خود را مهم نشان میدهد. ادبیات، با بیمقدار کردن خود، خویش را تثبیت میکند. ادبیات خود را میجوید و این بیش از وظیفه اوست. زیرا شاید ادبیات از آن چیزهایی است که سزاوارند پیدایشان کنند، اما نه آنکه به جستوجویشان بپردازند.»
حجم
۲۴۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۴۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه