کتاب هجرت برگ
معرفی کتاب هجرت برگ
کتاب هجرت برگ سرودهٔ هیربد لشکربلوکی است. نشر ویراست این مجموعه شعر معاصر را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب هجرت برگ
کتاب هجرت برگ یک مجموعه شعر معاصر را در قالب شعر نو در بر گرفته است. عنوان برخی از شعرهای کتاب حاضر عبارت است از «آوار سایهها»، «ساده دوست»، «عطر سکوت»، «موسیقی» و «مرثیهآلود».
میدانیم که شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندیاری) میدانند. احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب هجرت برگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران و قالب شعر نو پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هجرت برگ
«"دوباره"
دوباره اندوهی سر رفت و هوشم را ربود
و دستان مبارک مرگ
اندام نازک یک دوست را سرود.
من هنوز در مجاورت رود بزرگ
رقص عطر گلها را بهروی
لطافت باران و برگ میبویم،
و به تو و نگاهت دست میسایم.
به تو ای موهومترین آواز و سکوت
بنشسته بهروی خراش حنجرهٔ کائنات!
و دوباره روان میشوم چون رود
در سراشیب دریای غمت.
دوباره روان میشوم چون رویش
ناگزیر علف از خاک.
دوباره روان میشوم چون زایش
سنگ ز بوی چوب.
دوباره روان میشوم چون مه
به پیچ جادهها و سایهها.
دوباره روان میشوم چون نور
به دشتها و کوهها،
و دوباره در آستانهٔ نوشیدن
شراب هبوط زمین،
چون تنهایی پَر شاپرکی
به سر زلف تو میآویزم.»
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه