
کتاب و زخم های من همه از عشق است
معرفی کتاب و زخم های من همه از عشق است
کتاب و زخمهای من همه از عشق است نوشتهی شمسی جلفا، اثری داستانی با محوریت زندگی، عشق و چالشهای عاطفی است که توسط انتشارات نامه مهر بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این کتاب با نگاهی به روابط انسانی، بهویژه پیوندهای عاشقانه و خانوادگی، روایتگر فرازونشیبهای زندگی یک زن جوان به نام رهاست که درگیر گذشته، دغدغههای حال و امیدهای آینده است. نویسنده با زبانی صمیمی و توصیفاتی ملموس، فضای زندگی روزمره و احساسات شخصیتها را به تصویر کشیده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب و زخم های من همه از عشق است
و زخمهای من همه از عشق است، داستانی معاصر از شمسی جلفا است که در بستر زندگی شهری و خانوادگی روایت میشود. محور اصلی کتاب، زندگی رها، وکیل جوان و باردار، است که در کنار همسرش جانان، با چالشهای عاطفی، خاطرات تلخ گذشته و تهدیدهای ناگهانی روبهرو میشود. نویسنده با تمرکز بر روابط زن و شوهر، نقش مادرانه، و دغدغههای زنان در جامعه، تصویری از پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی ارائه داده است. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی و توصیف جزئیات زندگی روزمره است و در کنار روایت عاشقانه، به مسائل حقوقی، خانوادگی و روانی نیز پرداخته شده است. فضای داستان، ترکیبی از لحظات شیرین و تلخ، امید و اضطراب، و تلاش برای حفظ خوشبختی در برابر تهدیدهای بیرونی و درونی است. شمسی جلفا در این اثر، با پرداختن به موضوعاتی چون استقلال زنان، نقش مادرانگی، و تأثیر گذشته بر حال، داستانی چندلایه و انسانی خلق کرده است.
خلاصه داستان و زخم های من همه از عشق است
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با زندگی رها، وکیل جوان و باردار، آغاز میشود که در کنار همسرش جانان، روزهای پرتنش و در عین حال عاشقانهای را سپری میکند. رها با وجود داشتن زندگی نسبتاً آرام و حمایت همسرش، همچنان درگیر خاطرات تلخ گذشته و عذاب وجدان ناشی از تصمیمات پیشین است. اختلافات کوچک با جانان، نگرانیهای مادرانه و دغدغههای شغلی، بخشی از روزمرگی او را تشکیل میدهد. ورود مردی ناشناس و تهدیدآمیز به زندگی رها، آرامش او را برهم میزند و سایهای از ترس و اضطراب بر خانواده میافکند. این مرد، که ادعا میکند گذشتهای مشترک با رها دارد، با رفتارهای عجیب و تهدیدآمیز، او را به یاد اشتباهات و رازهای پنهانش میاندازد. رها در تلاش است تا میان عشق به همسر و فرزند آیندهاش، و مواجهه با گذشتهای که ناخواسته به زندگیاش بازگشته، تعادل برقرار کند. داستان با روایت احساسات متضاد، کشمکشهای درونی و بیرونی، و تلاش برای حفظ آرامش و خوشبختی در برابر تهدیدهای ناشناخته، پیش میرود. در این میان، نقش خانواده، حمایت مادر و خواهر، و پیوندهای عاطفی، به رها کمک میکند تا با بحرانهای پیشرو روبهرو شود و معنای واقعی عشق و بخشش را درک کند.
چرا باید کتاب و زخم های من همه از عشق است را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعات ملموس و روزمره، تصویری واقعی از زندگی زنان معاصر و چالشهای عاطفی و اجتماعی آنها ارائه داده است. روایت صمیمی و جزئینگر، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میکند و خواننده را به دل دغدغهها و احساسات رها میبرد. حضور عناصر تعلیق، مانند تهدید مرد ناشناس و بازگشت گذشته، به داستان هیجان و کشش افزوده است. همچنین، کتاب به موضوعاتی چون استقلال زنان، نقش مادرانه، و اهمیت گفتوگو و بخشش در روابط خانوادگی میپردازد. خواندن این اثر میتواند برای کسانی که به دنبال داستانهایی با محوریت روابط انسانی، عشق و گذشت هستند، تجربهای تأملبرانگیز و آموزنده باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای خانوادگی و عاشقانه، کسانی که با دغدغههای عاطفی و هویتی دستوپنجه نرم میکنند، و افرادی که به موضوعات مربوط به زنان، مادرانگی و روابط زوجین علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال روایتهایی درباره مواجهه با گذشته و بخشش هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب و زخم های من همه از عشق است
«رها با شنیدن صدای حرکت صندلی مقابلش با خوشحالی سر بلند کرد و سلامی گفت اما مرد ناشناس و کریهالمنظری را مقابل خود دید که لبخند زشتی بر لب داشت. - سالام. از دیدن مرد ترسید و قالب تهی کرد. قلبش پرشتاب به تپش افتاد. شبیه پرندهی بارانخوردهای بود که چهارستون تنش میلرزید. رها از خیلی وقت پیش خود را به همه اثبات کردهبود. او به همه فهمانده بود که رویای آزادی زنان سرزمینش را در سر میپروراند. رویای سخت و طاقتفرسایی که با سربلندی از بوتهی آزمایش در آمده بود ولی هنوز به مقصد آرزوهایش نرسیده بود و هميشه در همهی محافل از استقلال فکری صحبت میکرد. او از دوران نوجوانی دختری جسور و نترس بود اما با دیدن مرد، مضطرب در خود جمع شد و با صدایی که انگار از ته چاه بلند شده بود جواب سلامش را داد. مردک روی صندلی جا گرفت و چشمبهچشم رها دوخت گستاخ و بیپروا بود. - خانم رها حقطلب؟ دست رها روی قلبش بود. آرامشش را از دست داده و ترسی هولناک وجودش را احاطه کرده بود. بریدهبریده حرف میزد. بزاق دهانش به یکباره ته کشیده بود. نگاهش به مردمکهای مردک سنجاق بود. - ش... شما؟ ببخشید... نشناختم.»
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۸۳ صفحه
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۸۳ صفحه