کتاب سرگذشت ندیمه
معرفی کتاب سرگذشت ندیمه
کتاب سرگذشت ندیمه نوشتهٔ مارگارت اتوود و ترجمهٔ فروزنده دولت یاری است. انتشارات باران خرد این رمان معاصر کانادایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سرگذشت ندیمه
کتاب سرگذشت ندیمه حاوی یک رمان معاصر و کانادایی و داستانی است دربارهٔ زندگی زنان در دورانی پر از خفقان؛ زنانی که در جامعه نقشی ندارند و از وجودشان تنها برای کار فرزندآوری و ادامهٔ نسل سوءاستفاده میشود. داستان دربارهٔ حکومتی مذهبی و تمامیتخواه به نام «گیلیاد» (گیلاد، جیلد) است. هرچند این نام متعلق به سرزمینی از فلسطین باستانی است، ماجراهای کتاب در ماساچوستِ آمریکا رخ میدهد. پس از اینکه رئیسجمهور آمریکا ترور میشود و اعضای کنگره نیز همگی کشته میشوند، یک انقلاب رخ میدهد. دولت مذهبی و تمامیتخواهی روی کار میآید که قانون اساسی را لغو میکند و حق ازدواج مجدد، طلاق، سقط جنین و همجنسگرایی را از آدمها سلب میکند. بهجز دین رسمی، پیروان ادیان دیگر از حقوق چندانی برخوردار نیستند و اگر تخلفی از آنها یا حتی مخالفان سیاسی سر بزند، نتیجهٔ کارشان تبعید به مناطق سمی یا اعدام است. فجایع محیطزیستی که رخ داده، سبب شده تا مردان توانایی باروری خودشان را از دست بدهند. از سوی دیگر این موضوع نیز از نظر دولت، مشکلی است که فقط برای زنان رخ میدهد، اما دولت برای حفظ خود، زنانی را که هنوز توانایی باروری دارند و عقیم نشدهاند به خانوادههای اعضای بلندمرتبه حکومتی میسپارد تا برایشان فرزندآوری کنند. سرنوشت زنانی که عقیم شدهاند، همان سرنوشت همیشگی تبعید است. از رمان «سرگذشت ندیمه» نوشتهٔ اتوود برای تولید فیلم سینمایی اقتباس شده است. فیلم سینمایی «سرگذشت ندیمه» (The Handmaid's Tale) در ژانر علمی - تخیلی و بهکارگردانی «فولکر اشلوندورف» در سال ۱۹۹۰ میلادی منتشر شد. فیلمنامهٔ این فیلم را هارولد پینتر، نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی از رمان مارگارت اتوود اقتباس کرد و نوشت. مجموعهٔ تلویزیونی (سریال) آمریکایی «سرگذشت ندیمه» یا «قصهٔ ندیمه» در ژانر تراژدی و پادآرمانشهری از اواخر سال ۲۰۱۶ میلادی، تولید خود را آغاز کرد. سازندهٔ این سریال اقتباسی «بروس میلر» بوده است.
خواندن کتاب سرگذشت ندیمه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر کانادا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگارت اتوود
مارگارت اِلنور اتوود در تاریخ ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹ در اتاوا در ایالت اونتاریوی کانادا به دنیا آمد. او شاعر، داستاننویس، منتقد ادبی، فعال سیاسی و فمینیست سرشناس کانادایی است. مارگارت اتوود بارها برای دریافت جوایز ادبی متعدد نامزد شده و بارها نیز جوایزی را دریافت کرده است؛ همچنین یکی از بنیانگذاران بنیاد نویسندگان کانادا و نیز از متولیهای بنیانگذاری جایزهٔ شعر گریفین است. اتوود دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات انگلیسی، فلسفه و زبان فرانسوی است. از نوجوانی دریافت که به نویسندگی علاقه دارد. در بیشتر آثارش، زنانی را نمایش میدهد که مقهور پدرسالاری هستند؛ همچنین میکوشد توجهها را بهسمت فشار اجتماعی ناشی از ایدئولوژی پدرسالار جلب کند. برخی از آثار مارگارت اتوود عبارتند از:
رمان: «زن خوراکی»، «سرگذشت ندیمه»، «آدمکش کور»، «اوریکس و کریک» و «سال سیلاب».
مجموعه داستان کوتاه: «دختران رقاص»، «جنایت در تاریکی» و «استخوانهای خوب و جنایتهای ساده».
مارگارت اتوود کتابهایی نیز بهعنوان شعر («گفتارهایی برای دکتر فرانکشتاین»)، کتابهایی در زمینهٔ ادبیات کودکان («حیوان خانگی آنا») و کتابهای غیرداستانی («در دنیاهای دیگر: علمی - تخیلی و تخیل انسان») نوشته و منتشر کرده است. از رمان «سرگذشت ندیمه» نوشتهٔ اتوود برای تولید فیلم سینمایی اقتباس شده است. فیلم سینمایی «سرگذشت ندیمه» (The Handmaid's Tale) در ژانر علمی - تخیلی و بهکارگردانی «فولکر اشلوندورف» در سال ۱۹۹۰ میلادی منتشر شد. فیلمنامهٔ این فیلم را هارولد پینتر، نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی از رمان مارگارت اتوود اقتباس کرد و نوشت. مجموعهٔ تلویزیونی (سریال) آمریکایی «سرگذشت ندیمه» یا «قصهٔ ندیمه» در ژانر تراژدی و پادآرمانشهری از اواخر سال ۲۰۱۶ میلادی، تولید خود را آغاز کرد. سازندهٔ این سریال اقتباسی «بروس میلر» بوده است.
بخشی از کتاب سرگذشت ندیمه
«شب میشود یا شب بر سرمان فرود میآید. چرا شب بهجای برخاستن، برخلاف سحر بر سرمان فرود میآید؟ ولی اگر به شرق نگاه کنید، میبینید که تاریکی مثل یک خورشید سیاه رنگ یا دودی از یک آتش ناپیدا، خط آتشی درست زیر افق یا یک آتش سهمگین یا یک شهر سوخته، دارد در آسمان بالا میآید و فرود نمیآید. شاید شب نازل میشود، چون مثل یک پرده یا پتوی پشمی که در برابر چشمانمان کشیده میشود سنگین است. کاش میتوانستم تاریکی را بهتر از این ببینم.
پس شب بر سرمان فرود میآید. مثل یک وزنه روی شانههایم سنگینی میکند. هیچ نسیمی نمیوزد. در کنار پنجرهٔ نیمهباز مینشینم، پردهها را کنار زدهام، زیرا کسی آن بیرون نیست و با آن لباس شب و آستینهای بلند، نیازی به رعایت عفاف و حجاب و جنگ با وسوسههای بیپایان نیست. زیر نور مهتاب هیچ جنبندهای تکان نمیخورد. بوی باغ مانند گرمای بدن برمیخیزد، حتماً گلها در شب میشکفند، بوی خیلی غلیظی است؛ مانند انعکاس نور قرمز بالای پیست در گرمای ظهر برایم مجسم میشود.
آن پایین روی زمین چمن، کسی از میان تاریکی از پشت درخت بید ظاهر میشود و زیر نور قدم میزند، سایهٔ بلندش به پاشنههایش میچسبد. آیا نیک است، یا یک شخص بیاهمیت دیگر؟ میایستد و به این پنجره نگاه میکند و چهرهٔ سفیدش را میبینم. نیک است، به هم نگاه میکنیم. هیچ گل رزی برای پرتاب کردن به سمتش ندارم؛ اما این وسوسه را در خود میبینم؛ که نمیتوانم برآوردهاش کنم. پردهٔ سمت چپ را میکشم تا جلوی چهرهام را بگیرد و پس از لحظهای به راهش ادامه میدهد و سرپیچ گم میشود.
فرمانده درست میگفت. یک و یک و یک و یک چهار نمیشود. هر کدام از آنها منحصربهفرد هستند و نمیتوان آنها را با هم جمع بست. آنها نمیتوانند با هم مبادله شوند یا جای هم را بگیرند. نه نیک جای لوک را میگیرد و نه لوک میتواند جای نیک را بگیرد.
مویرا زمانی میگفت: «احساسی که داری دست آدم نیست، اما رفتارت رو میتونی کنترل کنی.»
که دقیقاً همین است.
محیط یا شاید حرکت همه چیز را تحت سیطرهٔ خود دارد.
شب قبل از آنکه خانه را ترک کنیم، داشتم برای آخرین بار در میان اتاقها قدم میزدم. هیچ چیزی بستهبندی نشده بود، چون چیزهای زیادی را با خودمان نمیبردیم و حتی نمیتوانستیم نشان دهیم که داریم آنجا را ترک میکنیم. پس فقط در آنجا قدم میزدم و به اشیا و دکوراسیونی که برای زندگیمان انتخاب کرده بودیم، نگاه میکردم. فکر میکردم میتوانم همه چیز را به خاطر بسپارم و بعدها آن را به یاد بیاورم.»
حجم
۳۰۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۳۰۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
نظرات کاربران
داستان بی سروته و نامفهومی داشت بعضی جاها نمیدونستی گذشته ست یا حال و کلا بهم ریخته