کتاب ژرفنا
معرفی کتاب ژرفنا
کتاب ژرفنا نوشتهٔ جورج اورول و ترجمهٔ همایون حنیفه وند مقدم است. انتشارات باران خرد این ناداستان درمورد اقشار ضعیف جامعهٔ انگلستان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ژرفنا
کتاب ژرفنا (جادهای بهسوی اسکلهٔ «ویگان») اولینبار در سال ۱۹۳۷ منتشر شده و پنجمین اثر جورج اورول است. این کتاب مستندی است که به بیکاری و وضعیت اجتماعی کارگران و اقشار ضعیف جامعه در نظام طبقاتی انگلستان پرداخته است. جورج اورول در قسمت ابتدایی کتاب «ژرفنا»، با بیان خاطراتش از زندگی در مسافرخانهای سطحپایین، سعی دارد مخاطب را با سختیها و مشکلات مردمی که برای زندگی بسیار تلاش میکنند، آشنا کند؛ بهعنوان نمونه در بخشی از کتاب اشاره به خداحافظی کارگر معدنی دارد که هر روز از ترس کشتهشدن، برای آخرینبار با خانوادهشان وداع میکرده و بهگفتهٔ همسر معدنچی، این کارِ او نزدیک به ۲۰ سال ادامه داشته است. گفته شده است که جورج اورول، خود، متعلق به طبقهٔ متوسط جامعه بود و زندگی انسانها را مدیون زحمات شبانهروزی معدنچیان، کارگران کارخانهها و... میدانست. او در قسمت پایانی کتاب حاضر، راهکارهای مناسبی برای رضایت شغلی و زندگی بهتر آنها ارائه داده است؛ راهکارهایی درمورد مسائل تربیتی طبقهٔ متوسط و رشد وجدان سیاسی دولت بهسوی سوسیالیسم. این داستاننویس مشهور در این ناداستان، از حکومتهای کمونیستی انتقاد کرده است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرند، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص، یا ارائهٔ اطلاعات و به دلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم عامهٔ مردم است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب، یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ «مبتنی بر واقعیت» از هدفهای دیگر ناداستاننویسی هستند. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتوانند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها، نقدهای ادبی.
خواندن کتاب ژرفنا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات غیرداستانی انگلستان پیشنهاد میکنیم.
درباره جورج اورول
«اریک آرتور بلر» با نام مستعار جورج اورول در ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ در شهر موتیهاری در بیهار در هند متولد شد. او داستاننویس، روزنامهنگار، منتقد ادبی و شاعری انگلیسی بود که بیشتر برای دو رمان سرشناس و پرفروش «مزرعهٔ حیوانات» و «۱۹۸۴» شناخته شد. هر دوی این کتابها به وضعیت حکومتهای دیکتاتوری میپردازند. جرج اورول مدتی بهعنوان پلیس سلطنتی هند در برمه فعالیت میکرد. زندگی در هند و انگلیس سبب شد تا با فقر آشنا شود و این آشنایی، دیدگاهی جدید به او و کارهایش بخشید. در دوران جوانی همیشه بهدنبال کسب تجربههای تازه بود؛ به همین دلیل مدتی کنار فقرا، افراد بیخانمان و کارگرانِ فصلی لندن و پاریس زندگی کرد؛ او حتی مدتی در آشپزخانهٔ یک هتل در بخش ظرفشویی کار میکرد. در همین زمان بود که تصمیم گرفت شروع به نوشتن تجربیات خودش از زندگی در فقر کند. کتابهای «آسوپاس در لندن» و «پاریس و دختر کشیش» حاصل همین تجربیات است. در در دههٔ ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. در همین زمان درگیر بیماری مزمن ریوی شد؛ نوعی بیماری که برای او نتیجهٔ جنگ بود. پس از جنگ، کتاب «درود بر کاتالونیا» را بر اساس دیدههای خود در اسپانیا نوشت. زندگی او همواره درگیر اتفاقات جدید بود. کمی بعد از بستریشدن در بیمارستان و بهدلیل بیماری مزمن سل که از زمان جنگ با آن درگیر بود، در همان بیمارستانی که بستری شده بود، با «سونیا برونل» ازدواج کرد. بسیاری از منتقدان معتقدند شخصیت سونیا الگوی اورول برای ساخت شخصیت «جولیا» در رمان «۱۹۸۴» بوده است. اورول عاشق کشیدن سیگار بود و حتی بعد از بیماری شدید ریهاش که نتیجهٔ جنگ بود، حاضر نشد سیگار را ترک کند؛ به همین دلیل در بیمارستان بستری شد و هفت ماه پس از چاپ کتاب «۱۹۸۴»، در ۲۱ ژانویهٔ ۱۹۵۰ از دنیا رفت. برخی از آثار جورج اورول عبارتند از روزهای برمه/ دختر کشیش/ به آسپیدیستراها رسیدگی کن (پول و دیگر هیچ)/ هوای تازه (گریز)/ قلعهٔ حیوانات (مزرعهٔ حیوانات)/ ۱۹۸۴/ آسوپاسها در پاریس و لندن/ ژرفنا (جاده بهسوی اسکلهٔ ویگان)/ درود بر کاتالونیا.
بخشی از کتاب ژرفنا
«برای یک جنوبی که به مناطق معدنی آشنایی ندارد، منظره صدها معدنچی که در پایان شیفت از معدن خارج میشوند عجیب و کمی گمراهکننده است. چهرهٔ خستهٔ آنها را دود پوشانده و نگاهی وحشی و ترسناک دارند. در مواقعی دیگر که صورتشان شسته و پاکیزه شده، آنان را با اشکال میتوان در میان مردم عادی تشخیص داد. بیشترشان کوتاهقد هستند و اندام زیبای آنان به دلیل پوشیدن لباسهایی ضخیم و نامتناسب پنهان است. یکی از معدود نشانههای تشخیص معدنچیان، لکههای زخم آبی رنگی است که بر روی بینی و پیشانیشان دیده میشود. گرد و غبار زغال که هوای معدن را انباشته، بر روی زخمهای صورت معدنچیان قرار میگیرد و بعد پوست تازهای بر روی آن کشیده میشود. به این ترتیب، لکهای آبی رنگ که بیشتر به خالکوبی شبیه است، در چهرهٔ آنان پدیدار میگردد. برخی از مردان کهنسالتر نیز در پیشانی خود دارای رگههایی به مانند رگههای پنیر هستند. همهٔ این لکهها تا پایان عمر در چهرهٔ معدنچیان دیده میشود.
هنگامی که یک معدنچی در پایان کار به سطح زمین میآید، نخست با کمی آب قرهقره میکند تا به شکلی سطحی گرد و غبار را از حلق و بینی خود پاک کند. سپس به منزل میرود و مطابق میل خود شستوشوی کاملی انجام میدهد. برخی نیز از این عمل چشم میپوشند، آنگونه که من دیدهام شمار بزرگی از آنان ترجیح میدهند که ابتدا غذایی صرف کنند، اگر من هم در موقعیت آنان قرار داشتم این کار را میکردم. به این ترتیب بسیار طبیعی است که چهرهٔ چنین مردی به هنگام نوشیدن فنجانی چای کاملاً سیاه باشد.
او پس از صرف غذا، تشت بزرگ پر از آبی را برمیدارد و سپس با روش ویژه، خود را میشوید. ابتدا دستها، بعد سینه، گردن، زیربغل، ساعد، صورت و سرانجام فرق سر که لایهٔ چرک و دودهٔ ضخیمی بر روی آن چسبیده است. همسرش به کمک او میآید و با کیسهای پشتش را میشوید. او فقط نیمتنهٔ بالایی خود را شسته و شاید نافش هنوز لانهٔ گرد و غبار زغال باشد. مهارت بسیاری لازم است که با یک تشت آب، چنین آلودگی گستردهای را از بدن پاک کرد. من پس از بازگشت از معدن، دو بار حمام کردم و پاک کردن پلکهایم نزدیک به ده دقیقه به طول کشید.»
حجم
۲۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۲۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه