کتاب طیب خان (جلد اول)
معرفی کتاب طیب خان (جلد اول)
کتاب طیب خان (جلد اول) نوشتۀ مسعود دهنمکی در انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است. این کتاب، زندگی و زمانۀ طیب حاج رضایی را از دوران کودکی تا سال ۱۳۳۹ روایت میکند.
درباره کتاب طیب خان (جلد اول)
کتاب طیب خان (جلد اول) جزو طرح تدوین تاریخ انقلاب اسلامی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی است که زندگی طیب حاج رضایی را در دو دوره از زندگیاش واکاوی میکند. طیب حاج رضایی یکی از لوطیهای مشهور و قدیم تهران بود. او در طول زندگی خود دو دورۀ کاملاً متفاوت را سپری کرد. وی تا ۱۳۳۲ از موافقان دودمان شاهنشاهی پهلوی بود و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت مصدق به فعالیت پرداخت؛ اما از ۱۳۳۹ تغییر رویه داد و به مخالفت با شاه برخاست و به انقلابیهای نهضت اسلامی پیوست. از او با عنوان یکی از برپاکنندگان حرکت ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نام بردهاند. این موضوع باعث شد تا بازداشت شود و پس از گذراندن مدتی در زندان، در یازدهم آبان ماه ۱۳۴۲ در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران تیرباران و در قسمت شرقی حرم شاهعبدالعظیم به خاک سپرده شد.
کتاب طیب خان (جلد اول)، حاصل ۱۰ سال تحقیق و مصاحبه با بستگان، دوستان، صاحبنظران و چهرههای فعال سیاسی و اجتماعی معاصر با دوران زندگی طیب و نیز واکاوی و بررسی صدها سند مکتوب و شفاهی است. نویسنده تلاش کرده با پالایش و ویرایش این دادهها، به یک نتیجه و روایت منطقی در دل نظرات متفاوت و گاه متناقض برسد و با نگاهی متفاوت و دایرهای وسیع، زمانه و زندگی طیب حاج رضایی را واکاوی کند. جلد اول این مجموعه دوران کودکی طیب خان را تا ۱۳۳۹ روایت میکند. این روایت، چهره و ویژگیهای شخصیتی شفافی از این فرد ارائه میکند.
خواندن کتاب طیب خان (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران کتابهای تاریخی بهویژه تاریخ معاصر ایران و تاریخ انقلاب اسلامی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب طیب خان (جلد اول)
«من رو بردن توی یه خونه در خیابان دولت. به همراه مامورها وارد شدم. پرده اتاق رو کنار زدم. دیدم یه سید روحانی با چهرهای نورانی آنجا نشسته. فهمیدم آیتالله خمینی است. مامورها منتظر بودند من پرخاش کنم و بگم شما پول دادی و چنین و چنان کردی و ... اما گفتم: آقا! قربون جدتون برم. شما کی به من پول دادی؟ اصلا کجا من رو دیدی؟ ما که تا حالا همدیگه رو ندیدیم. به این نامسلمونها بگید که نه شما به من پول دادید و نه من از شما پول گرفتم. از در که اومدم بیرون نصیری به من گفت: طیب خان گور خودت رو کندی! من هم گفتم: عیب نداره تیمسار، من باید ۲۰ سال پیش تو زندان بندرعباس میمردم. اما موندم تا امروز تکلیفم رو ادا کنم و بعد بمیرم. مردن برای من مهم نیست...»
حجم
۱۶۶٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۸۰ صفحه
حجم
۱۶۶٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۸۰ صفحه