کتاب ایگو و آرکتایپ
معرفی کتاب ایگو و آرکتایپ
کتاب ایگو و آرکتایپ؛ تفرد و عملکرد دینی روان نوشتهٔ ادوارد اف. ادینجر و ترجمهٔ مهدی سررشتهداری و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ایگو و آرکتایپ
اِدینجر کتابی مسحورکننده نوشته است و مفاهیم روانشناختیِ یونگ را بر اساس آمیزهای جذاب از داستانهای اسطورهای بهروشنی بررسی و ترکیب کرده است. این کتاب کوششی است نافذ برای اینکه «تصاویر آرکتایپیای که در ضمیر ناخودآگاه خواننده وجود دارد» را به او نشان دهد.
کتاب ایگو و آرکتایپ درموردِ سفر فرد به کلیت روانی که در روانشناسیِ تحلیلی به نام فرایند تفرّد شناخته میشود، نوشته شده است. اِدینجر مراحل این فرایند را دنبال میکند و آنها را از طریق نمادپردازیهای دینی، اسطورهای، رؤیاها و هنر، با جستوجوی معنا مرتبط میسازد. به اعتقاد اِدینجر، برای مردان و زنان معاصر، رویارویی با خویش معادل است با کشف خدا. حاصل گفتوگوی میان ایگو و تصویر آرکتایپیِ خدا، تجربهای است که جهاننگریِ فرد را از ریشه تغییر میدهد و شیوهٔ زندگی جدید و معنادارتری را ممکن میسازد.
خواندن کتاب ایگو و آرکتایپ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی یونگ، اسطوره و آرکتایپ پیشنهاد میکنیم.
درباره ادوارد اف. اِدینجر
ادوارد اف. اِدینجر (۱۹۹۸ ـ ۱۹۲۲) روانکاو آمریکایی و پیرو مکتب روانشناسی یونگ، در دانشگاه ایندیانا و دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه ییل تحصیل کرد و در سال ۱۹۴۶ فارغالتحصیل شد. اِدینجر سرپرست سابق بخش بیماران روانی در بیمارستان ایالتی راکلند، از اعضای بنیانگذار بنیاد یونگ در نیویورک و رئیس سابق مرکز آموزشی یونگ در نیویورک بوده است. ادینجر نویسندهٔ کتب متعددی دربارهٔ روانشناسی یونگی است که ازجمله میتوان از تشریح روان، نمادپردازی کیمیاوی در رواندرمانی؛ روان زنده، تحلیلی روانی در تصاویر و همین کتاب نام برد.
بخشی از کتاب ایگو و آرکتایپ
«کشف ضمیر ناخودآگاهِ جمعی یا [بهعبارتدیگر] روانِ آرکتایپی، پایهایترین و فراگستردهترین کشف یونگ است. بر اساس پژوهشهای او اکنون میدانیم که روانِ فردی صرفاً محصول تجربهٔ شخصی نیست، بلکه یک بُعدِ پیش شخصی یا فراشخصی هم دارد که در قالب تصاویر و الگوهایی از آنگونه که در همهٔ ادیان و اسطورههای عالم نیز یافت میشود، متجلی میگردد. کشف بعدی یونگ این بود که روان آرکتایپی دارای یک اصل سامانبخش یا تنظیمکننده است که محتواهای آرکتایپی متفاوت را یکپارچه میکند و به آنها وحدت میبخشد. این اصل، همانا، آرکتایپ مرکزی یا آرکتایپ تمامیت است که یونگ آن را با اصطلاح خویش مشخص کرد.
خویش مرکز تنظیمکننده و وحدتبخش کل روان (خودآگاه و ناخودآگاه) است، درست همانطور که ایگو هم مرکز شخصیت خودآگاه است. یا بهعبارتدیگر ایگو مَقَرّ هویت ذهنی است، درحالیکه خویش مقرّ روان عینی است. ازاینرو، خویش بالاترین مرجع روان و حاکم بر ایگو است. خویش را به سادهترین صورت میتوان بهعنوان وجود تجربی درونی که با صورت (وجه) خدا (انگارهٔ آرمانی خدا) یکسان است، تعریف کرد. یونگ نشان داده است که خویش، پدیدارشناسی خاص خود را دارد و از طریق بعضی صورتهای خیالی نمادین که نمونهوار هستند و آنها را ماندالا مینامیم، ابراز میشود. همهٔ صورتهای خیالیای که مشخصاً از دایرهای تشکیل شدهاند که دارای یک مرکز است و معمولاً یک ویژگی اضافی از قبیل مربع، صلیب، یا نوع دیگری از بازنمودِ [یک شکل] چهارگانی نیز در آن وجود دارد، در این مقوله قرار میگیرند.
تعدادی مضامین و صورتهای خیالی دیگر هم به خویش ارجاع میدهند. مضامینی از قبیل تمامیت، کلیت، وحدتِ اضداد، نقطهٔ مرکزیِ زاینده، ناف جهان، محورِ عالم، نقطهٔ خلاقِ ملاقات خدا و انسان، نقطهٔ جریان یافتن انرژیهای فراشخصی به درون زندگیهای شخصی، ابدیت در مقابل جریان زمان، فسادناپذیری، وحدت متناقضِ چیزهای آلی و غیرآلی، ساختارهای محافظ که قادرند اغتشاش را به نظم تبدیل کنند و دگردیسی انرژی و اکسیر زندگی، همگی به خویش که منبع مرکزی انرژی زندگی و سرچشمهٔ وجود ما است و اجمالاً آن را خدا مینامیم، ارجاع دارند. درواقع بازنمودهای بیشماری که انسان از این وجود الهی خلق کرده است، غنیترین منابع مطالعهٔ پدیدارشناختی خویش بهشمار میآیند.»
حجم
۵٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۵٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه