کتاب دنیای سوفی (خلاصه کتاب)

خلاصه‌کتاب دنیای سوفی؛ رمان تاریخ حکمت غرب (خلاصه کتاب) نوشتهٔ یوستین گردر و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار نگار نوین آن را منتشر کرده است. با مطالعهٔ این خلاصه کتاب می‌آموزید چگونه به دنیای اطراف خود مثل یک فیلسوف نگاه کنید.

درباره خلاصه‌کتاب دنیای سوفی

آیا آن لحظه‌ای از کودکی خود را به خاطر دارید که برای اولین بار به ستاره‌های آسمان خیره شدید؟ در آن لحظات چه چیزی در مورد جهان کنجکاوی شما را برانگیخت؟ آیا هیچ‌وقت از خود پرسیده‌اید چرا ما انسان‌ها نمی‌توانیم پرواز کنیم؟ چرا این همه موجودات متفاوت در جهان وجود دارد؟ یا چرا می‌توانیم فکر کنیم؟ آیا هیچ‌وقت از «زنده بودن» خودتان یا «وجود جهان» تعجب کرده‌اید؟

بسیاری از افراد فکر می‌کنند که این ‌همه کنجکاوی هیچ فایده‌ای ندارد. آن‌ها می‌پرسند که مگر فلسفه چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ یا می‌گویند که فلسفه نمی‌تواند برای شما غذا یا پول زیادی فراهم کند و فیلسوف‌ها فقط انسان‌هایی تنبل هستند که تا ابد به فکر کردن در مورد چیزهای بی‌معنی ادامه داده و منابع عمومی را هدر می‌دهند.

اما هر کسی با یک حس کنجکاوی طبیعی نسبت به جهان متولد می‌شود. اما هرچه انسان‌ها بزرگ‌تر شده و با رفاه بیشتری زندگی می‌کنند، تمایل خود را نسبت به شناخت جهان از دست می‌دهند. بااین‌حال، فیلسوف‌ها اینگونه زندگی نمی‌کنند.

بعضی از آن‌ها شکست می‌خورند، اما بسیاری از آن‌ها بر باورهای خود پافشاری می‌کنند. آن‌ها از کسانی که در رفاه زندگی می‌کنند، گلایه دارند که چرا این‌قدر به مسائل مادی اهمیت می‌دهند. ولی هیچ‌کس به حرف‌های آن‌ها گوش نمی‌دهد. افراد عادی، فیلسوف‌ها را «آدم‌هایی دردسرساز» می‌دانند و حرفشان را با جمله‌هایی مانند این قطع می‌کنند: «لطفاً آن نمکدان را به من بده! امروز قیمت گوجه چقدر است؟ آیا شنیده‌ای که فلان بازیگر از همسرش جدا شده است؟»

فیلسوف‌ها درست می‌گویند؛ ما اغلب به چیزهای بی‌اهمیت توجه زیادی می‌کنیم و چشم خود را به روی اتفاقات مهم زندگی می‌بندیم. پس «اکنون باید انتخاب کنید.»

می‌توانید تصمیم بگیرید به فردی بی‌تفاوت تبدیل شوید که هیچ احساسی ندارد، درست مانند دیگران؛ یا اینکه حس کنجکاوی خود را تقویت کرده و تشنه دانش باشید.

واژه «سوفی» به معنی حکمت است؛ حکمت یعنی توانایی فکرکردن و عمل‌کردن بر اساس دانش، تجربه و قضاوت درست.

حال خلاصه‌کتاب دنیای سوفی را بخوانید تا سفرتان را در مسیر حکمت آغاز کنید. ابتدا بحث را با سؤال «فلسفه چیست» آغاز کرده و در مورد جایگاه فلسفه در یونان باستان صحبت می‌شود. سپس، دیدگاه‌های فلسفی غالب در قرون وسطی و نظریه‌های فیلسوف آلمانی، امانوئل کانت را از نظر می‌گذرانید. در انتها، با صحبت درباره دوران پس از کانت و عصر جدید فلسفه بحث پایان می‌یابد.

خواندن خلاصه‌کتاب دنیای سوفی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر فرصت ندارید کتاب دنیای سوفی را کامل بخوانید، این خلاصه‌کتاب را حتما بخوانید.

بخشی از خلاصه‌کتاب دنیای سوفی

«افکار افلاطون نه‌تنها پیوند عمیقی با معملش سقراط داشت، بلکه به شاگردش ارسطو نیز مربوط می‌شد. در طول ۲۰۰۰ سال گذشته، افراد زیادی در مورد نظریه‌های افلاطون بحث کرده و از آن انتقاد کردند، اما ارسطو اولین کسی بود که این روند را آغاز کرد.

ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ پیش از میلاد) معلم اسکندر کبیر، پادشاه بخش مقدونیه در یونان باستان بود. آثار او زمینه‌های مختلفی از جمله فیزیک، متافیزیک، زیست‌شناسی، شعر، منطق، اخلاقیات، سیاست و اقتصاد را در بر می‌گیرد. البته، در اینجا نمی‌توانیم در مورد همه این‌ها صحبت کنیم. ما فقط «نظریه علت‌های چهارگانه» او را به طور خلاصه به شما معرفی می‌کنیم. ارسطو، افلاطون را بسیار زیاد تحسین می‌کرد، اما این را هم گفت که «افلاطون برای من عزیز است، اما حقیقت از او هم عزیزتر است».

افلاطون از عقل خود برای رسیدن به دانش حقیقی استفاده می‌کرد و بر فرم‌ها یا ایده‌های ابدی تأکید داشت. برای مثال، عمر کارهای پرهیزکارانه‌ای که از افراد سر میزند کوتاه است و اما خود تقوی، حقیقتی است ابدی و فنا ناپذیر. از نظر او، جهان علم و فلسفه از چیزهای انفرادی تشکیل نیافته است، بلکه متشکل از ایده‌هاست. همچنین، افلاطون هر چیزی در دنیای واقعی را سایه‌ای از یک چیز کلی و تغییرناپذیر در عالم مُثُل می‌دانست. اما ارسطو برعکس افلاطون فکر می‌کرد. او از حواس خود بهره برد و در مورد قورباغه‌ها، ماهی‌ها، شقایق‌ها، خشخاش‌ها و چیزهای دیگری که واقعاً وجود داشتند مطالعه کرد. به همین دلیل، او جایگاه بسیار مهمی در تاریخ علم به دست آورد.

ارسطو فکر می‌کرد «فرم‌ها، ایده‌ها و چیزهای کلی» از چیزهای موجود در دنیا جدا نیستند، بلکه در خود چیزها وجود دارند. فرم، ویژگی خاص هر چیز است. برای مثال، فرم یا صورت یک مرغ در هر یک از مرغ‌های موجود در دنیا به عنوان ویژگی‌های خاص یک مرغ (مثل تخم گذاشتن) وجود دارد. بنابراین، یک مرغ و صورت آن مرغ را نمی‌توان از هم جدا کرد، درست مانند جسم و ذهن. او انکار نمی‌کرد که انسان با عقل به دنیا می‌آید. اما معتقد بود پیش از آنکه قادر باشیم چیزها را حس کنیم، عقل ما کاملاً خالی است.»