کتاب کوچینگ مدیران

کتاب کوچینگ مدیران نوشتهٔ آنه لوهر و برایان امرسون و ترجمهٔ محبوبه مظاهری است و انتشارات اندیشه احسان آن را منتشر کرده است. این کتاب راهنمای کوچینگ برای مدیران است.

درباره کتاب کوچینگ مدیران

آنچه شما را از دیگران متمایز می‌سازد مهارت‌هایتان است، نه دانش و تخصصی که به‌صورت آکادمیک یا تجربی کسب کردید. بنابراین هر چه برای تبدیل دانش به مهارت در طول زمان وقت بگذارید و تجربه کسب کنید، موفق‌تر خواهید بود.

هر فردی در ابتدا به عنوان کارمند وارد سازمان می‌شود و بتدریج با کسب مهارت به کارشناس، کارشناس ارشد، سرپرست، مدیر و شاید رهبر سازمان ارتقا پیدا کند. افرادی هم که تیپ شخصیتی کارآفرین دارند به عنوان سهامدار و مالک شرکت و بعضا مدیر و رهبر سازمان فعالیت می‌کنند. در هر پست شغلی که قرار دارید نیاز است که دانش و مهارت خود را ارتقا دهید و «مهارت کوچینگ» یکی از مهارت‌هایی است که برای بهبود عملکرد فردی و سازمانی به شما بسیار کمک می‌کند.

شاید بیشترین تاثیری که مهارت‌های کوچینگ در مدیریت سازمان دارد لطیف کردن فضای کسب‌وکار است که نحوهٔ اداره سازمان را از مدیریت آمرانه به سمت مدیریت مربیگری تغییر می‌دهد و تاثیر مهمی روی حل تعارضات سازمانی و بهبود عملکرد کارکنان دارد و آنجا که مدیر و رهبر سازمان به‌جای هیجانی شدن در سکوت، خوب به حرف کارمند خود گوش می‌کند، به‌جای سوالات سطحی، پرسش‌های عمیق و تفکربرانگیز می‌پرسد و به‌جای پاسخ‌های آشوب برانگیز، بازخوردی منطقی و راهگشا می‌دهد.

همچنین خود مدیران و رهبران سازمان برای رشد فردی و تحمل تغییرات مسیر شغلی به کوچ شخصی نیاز دارند. هرکسی در زندگی شخصی خود با مسائل و مشکلاتی روبه‌رو می‌شود که حضور یک کوچ در کنار فرد گذر از این مصایب را آسان می‌کند. مهم‌ترین نقطه‌ای که تکنیک کوچینگ در سازمان بر آن اثر می‌گذارد، تغییر، پذیرش تغییر و مدیریت تغییر است و برای مدیریت تغییر در سازمان ابتدا مدیران سازمان می‌بایست پذیرای تغییرات در بخش‌های مختلف سازمان باشند:

تغییر در ساختار و فرایندهای سازمانی و انتقال آنها به فناوری اطلاعات

تغییر در مدل‌های کاری و مهندسی فرایندهای فنی

تغییر در شغل‌ها، پست‌ها و شرح وظایف

تغییر در سبک مدیریتی و روش رهبری سازمان

تغییر در تیم‌های کاری و مدیریت تیم

تغییر در استخدام و تعدیل کارمندان و مدیران سازمان

تغییر در ... .

و همیشه در قبال تغییر، مقاومت وجود دارد، مقاومت ریشه‌های مختلفی دارد و یکی از آنها ترس است. ترس از دست دادن جایگاه فعلی، ترس از طرد شدن، پذیرفته نشدن، تایید نشدن، اشتباه و همین موارد باعث می‌شود که مدیران و رهبر سازمان در قبال تغییر مقاومت می‌کنند و پذیرای تحولات سازمانی نیستند و کوچینگ تکنیک مفید و موثری است که با ریشه‌یابی این مقاومت و رساندن فرد به آگاهی و توانمندسازی او، فرد را برای پذیرش تغییر آماده می‌کند و وقتی مدیر سازمان با رویی گشاده از تغییر استقبال کند و فرهنگ تغییر و مدیریت تغییر را در سازمان پیاده سازی کند، کارکنان زیر به حرف مشاوران مدیریت گوش کرده و تغییرات فرایندهای سازمانی و مدل کاری را پذیرا هستند. چنین سازمانی به سوی پیشرفت و موفقیت گام بر می‌دارد و روز به روز به سود و درآمد بیشتری دست پیدا می‌کند.

شاید لازم باشد وقتی در سازمان به مشکلی بر می‌خورید کمی تامل کنید و از خودتان بپرسید:

ریشه این مشکل کجاست یا چه کسی است؟

به چه دلیلی این مشکل به وجود آمده و چه فردی مسئول حل مشکل است؟

چگونه این مشکل را حل کنیم و من به عنوان مدیر چه نقشی برای رفع این مشکل دارم؟

آیا من به عنوان مدیر توانایی مدیریت تعارض و مدیریت بحران و حل این مشکل دارم؟

چگونه گام به گام در کنار تیم کاری قرار بگیرم و نقش مفید و موثری ایفا کنم؟

مسئولیت‌ها و مهارت‌هایی که به عنوان مدیر تیم کاری یا واحد سازمانی یا سازمان دارم چیست؟

بنابراین مدیر و رهبر سازمان برای مدیریت سازمان و تیم خود نیاز به مهارت‌های گوناگونی دارد و نقش متفاوتی را باید ایفا نماید. نقش یک مدیر، نقش یک مربی، نقش یک هم تیمی.

اگر در مورد تکنیک کوچینگ اطلاعاتی ندارید، کتاب کوچینگ مدیران را مطالعه کنید تا با بیانی ساده با این تکنیک آشنا شوید.

خواندن کتاب کوچینگ مدیران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ مدیران و رهبران سازمان‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کوچینگ مدیران

«کوچ چه کسی است و کوچینگ چیست؟

این تعریف ماست: کوچ فردی است که با ایجاد مکالمه‌ای که منجر به آگاهی و اقدام می‌شود به شخصی دیگر کمک می‌کند تا به اثربخشی بالاتری برسد.

یک کوچ با ایجاد فضایی برای برگشت به عقب، نگاه به آینه و دست و پنجه نرم کردن با سؤالات دشوار به شخص کمک می‌کند تا واکنش‌های خود در برابر موانع را بررسی کرده و با آنها مواجه شوند و از روش خود خارج شده و با روشی مؤثرتر به نتایج بهتری دست یابند.

اما چرا این امر اهمیت دارد؟ چرا کمک به یک شخص برای مواجهه با موانع شخصی خود بسیار ضروری است؟ چرا افراد نمی‌توانند تنها بر روی وظیفه‌ای که در دست دارند تمرکز کنند و تمام امور عاطفی دیگر را کنار قرار دهند؟

پاسخ این است که به عنوان انسان، ما یک انتخاب نداریم. اگر قصد داریم رشد کنیم، بیشتر و بهتر باشیم و به سطوح بالاتر کارایی دست یابیم، باید زمانی را برای یادگیری این امر اختصاص دهیم که چگونه یکی از بزرگترین موانع موفقیت یعنی همان بار و بنه عاطفیمان را پاک کنیم.»