کتاب انسان شناسی رسانه برای عصر دیجیتال
معرفی کتاب انسان شناسی رسانه برای عصر دیجیتال
کتاب انسان شناسی رسانه برای عصر دیجیتال نوشتهٔ آنا کریستینا پرتیرا و ترجمهٔ حمیدرضا بیژنی است و انتشارات اندیشه احسان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب انسان شناسی رسانه برای عصر دیجیتال
انسانشناسی حوزهای است که ریشه در اواخر قرن نوزدهم دارد اما در دهههای اول قرن بیستم به شکل موازی در قالب سنتهای انسانشناسی اجتماعی که بیشتر به بریتانیا مرتبط است و انسانشناسی فرهنگی (در ایالات متحده) رونق یافت. درحالیکه بسیاری از انسانشناسان معروف تاریخ افرادی آموزشدیده بودند و در دانشگاهها و موزههای مراکز غربی فعالیت میکردند، تمرکز انسانشناسان بر فهم تنوع گسترده گونههای فرهنگ انسانی بود. همانطور که تصور میشد با درک این تفاوتهای چشمگیر در زندگی انسانی، شناسایی عناصر جهانی جامعه و فرهنگ امکانپذیر خواهد بود؛ به همین دلیل است که انسانشناسان فعالانه در جستوجوی ریشههای این تفاوتهای فرهنگی هستند. امروزه دیگر لازم نیست تا انسانشناسان برای مطالعهٔ گونههای فرهنگی متفاوت از فرهنگهای خودشان به آن سوی دریاها سفر کنند. رویکردهای انسانشناسی تغییر کرده و بهروز شده است.
کتاب انسان شناسی رسانه برای عصر دیجیتال سعی دارد به انسانشناسی رسانه در عصر دیجیتال بپردازد.
در فصل یک این کتاب، چند تصور واهی از سنت انسانشناسی توضیح داده میشود که در هر شکل بخشی از سنت استعماری بوده که برای اذهان معاصر به طور عمیقی مشکلساز است. یکی از اصول همچنان ارزشمندِ انسانشناسی، «نسبیگرایی فرهنگی» است. دیدن اینکه فرهنگهای انسانی بسیار متنوعاند اما همه به یک اندازه معتبر، ارزشمند و قابل احترام هستند، منشأ ادامهٔ محبوبیت انسانشناسی است. در رابطه با حوزهٔ رسانه و ارتباطات، انسانشناسان به تعیین «خوب» و «بد» بودن یک عمل رسانهای خاص علاقهای ندارند.
با در نظر داشتن این فرضیهها در ذهن (اینکه انسانشناسی کلنگر و نسبیگرا، پذیرای توضیح موارد کوچک یا مبهم است و مهمتر از همه ریشه در کار میدانی قومنگاری دارد) ادامه این کتاب به بحث درباره دامنه گستردهتری از مطالعات، پروژهها و ایدههایی خواهد پرداخت که انسانشناسان برای مطالعه رسانهها، خصوصاً از دهه آخر قرن بیستم به بعد ارائه دادهاند. همچنین در لحظات مرتبط، بحث چشمگیری در این باره وجود دارد که چگونه مردم خارج از حلقهٔ انسانشناسی از این اصول از طریق تحقیقات آنها در مطالعات فرهنگی و رسانهای استفاده میکنند یا همسو با آنها کار میکنند. با اینکه اکثر فصول بر روشهای مختلفی تمرکز دارند که در آنها، انسانشناسان حساسیتهای خود را در مطالعه رسانهها نشان دادهاند، اما انسانشناسان تحت تأثیر ایدههایی از موقعیتهای دیگر نیز قرار گرفتهاند.
فصل ۱، تاریخ مواجههٔ اولیه انسانشناسان به مطالعه رسانهها را به شرح می دهد که تنها در اواخر دهه ۱۹۸۰ به عنوان یک عرصه آغاز شده بود. با توجه به اینکه تغییرات در پخش رسانههای گروهی طی مدت طولانی رخ داده است، این ارزیابی انتقادی وجود دارد که چرا پژوهشهای انسانشناسی رسانهایِ بیشتری، پیش از این صورت نگرفته است. اما اگر انسانشناسان در مطالعه رسانهها تاخیر داشتند، آنها قطعاً در دهه ۱۹۹۰ زمان از دست رفته را جبران کردند. موجی از مطالعات، نقش رسانه و ارتباطات را در تغییرات گسترده در بسیاری از فرهنگها مورد بررسی قرار دادند، تغییراتی که با تسریع مدرنیته در ارتباط بودند. این مورد موضوع فصل ۲ است؛ با اینکه خود انسانشناسی، بیشتر در این جهت چرخش داشته است که تحلیل کند مدرنیته چه معنایی دارد و چگونه توسط مردم در دامنهای از شرایط و محیطها تجربه میشود، اما اغلب آنها تحقیقات گستردهای را در جوامعی انجام میدهند که رسانهها و ارتباطات را به روشی که فقط اخیراً انجام آن ممکن شده است پذیرفتهاند. در اواخر ۱۹۹۰، رادیو و تلویزیون به شمار زیادی از مردم دسترسی داشتند، از جمله شماری از دورترین جوامعی که انسانشناسان برای تفاوت ظاهر افراطیشان آنها را مطالعه کردهاند. همچنین، انسانشناسان به میزان زیادی به شهرها، حومهها، محل کار و سایر مکانهایی توجه کردهاند که به طور سنتی دامنه تحقیقاتشان محسوب نمیشد. جهانیشدن با تمام نیرو به صحنه آمده بود و انسانشناسان به میزان زیادی تاثیر جهانیشدن را آنگونه که توسط زندگی محلی تجربه شده و گاهی اوقات برای اهداف زندگیهای محلی مجدداً مهندسی شده بود یا برای آنها اختصاص یافته بود مطالعه کردند. رسانه فقط بخشی از این جهانیشدن بود، اما بخشی بود که به سرعت مورد توجه انسانشناسان محلی و مقیم قرار گرفت.
فصل ۳، توجه ما را موقتاً از انسانشناسی به زمینه مطالعات فرهنگی و رسانهای تغییر میدهد. در طول همان سالهایی که انسانشناسی رسانهها جهش داشت، بسیاری از گروهای دیگری از محققان وجود داشتند که به دنبال درک این مطلب نیز بودند که چگونه رسانهها زندگی مدرن را تغییر میدهند. در زمینه مطالعات فرهنگی که تقریبا رشتهای جدید بود که از کار میانرشتهای حمایت میکرد و تمرکز ویژهای بر رسانه داشت، دهه ۱۹۹۰ شاهد افزایش توجه به روشهای انسانشناسی و جامعهشناسی برای بررسی افزایش فناوریهای جدید و نقش رسانهها در زندگی روزمره بودهایم. با اینکه بسترهای جغرافیایی و مکانهای فکری اغلب ممکن است متفاوت باشند، اما تعدادی از محققان مطالعات فرهنگی به این نتیجه رسیدهاند که روشهای قومنگاری بسیار مفید هستند. استفاده از قومنگاری در مطالعات فرهنگی و رسانهای همیشه متناسب با تعاریف کتابهای درسی انسانشناسی نبوده است، اما همانطور که فصل ۳ توضیح میدهد، تخصیص قومنگاری مطالعات فرهنگی در هیچ موردی بر مبنای وامگیری ساده از انسانشناسی نبود. بلکه، «تغییر قومنگاری» در تحقیقات رسانهای، وقوع تغییرشکلهای تدریجی و همزمان پژوهشهایی است که در سراسر دنیا انجام میشوند؛ انسانشناسی و جامعهشناسی با مطالعات رسانهای، مطالعات فرهنگی و تحقیقات ارتباطاتی به روشهای مختلف و در مناطق مختلف دنیا ترکیب میشوند.
فصل ۴ جایی است که مطالعه عصر دیجیتال به شکل جدی شروع میشود: با ظهور اینترنت. در یک دوره زمانی نسبتاً کوتاه که از اواسط دهه ۱۹۹۰ شروع شده بود، فناوریهای دیجیتال زندگی بسیاری از مردم سراسر دنیا را تغییر دادند که به شکل چشمگیرتر با گسترش اینترنت ادامه یافت. این دوره نشانگر تولد «انسانشناسی دیجیتال» یا «قومنگاری دیجیتال» بود و همانطور که فصل نشان میدهد، تعدادی از مطالعات اولیه توسط انسانشناسان، بسیاری از مفاهیم بحث شده در بخشهای اولیه این مقدمه را به بحثهای فشرده درباره پیامدهای یک دورهٔ دیجیتالی متصل میکند. سوالات به وجود آمده توسط انسانشناسان دربارهٔ حقیقت یا واقعیت جوامع آنلاین و هویتها و روابطی که از تعاملات آنلاین ظهور میکنند، به زمینههای مطالعات اینترنت و فرهنگهای دیجیتال تا حال حاضر مرتبط باقی ماندهاند.
بسط جهانی واقعی روشهای مبتنی بر اینترنت در سالهای اخیر به میزان زیادی ناشی از ظهور گوشیهای موبایل و رسانههای اجتماعی بوده است که در فصل ۵ بر این موضوع تمرکز شده است. یکی از مباحث اصلی این فصل این است که ظهور موبایل و رسانههای اجتماعی نیز در دورهای رخ داد که در آن، قومنگاری به یک رویکرد میانرشتهای معتبر تبدیل شده بود و به آسانی توسط انسانشناسان و غیر انسانشناسان به یکسان پذیرفته شده بود. همچنین، زمانی بود که توجه انسانشناسی به مواجهههای جهانی متنوع با رسانهها، با اصرار خود محققان رسانهایای همگرا شده بود که رسانه و ارتباطات را مطالعه میکردند و به توجه جدی به تنوع فرهنگی و جغرافیایی نیاز داشت.
فصل ۶، یک دورهٔ نسبتاً متفاوتی را به نمودار میکشد و میتوان آن را به عنوان یک فصل مجزا مطالعه کرد، زیرا تقریبا همان ترتیب زمانی مشاهده شده در بخشهای قبلی کتاب را دنبال نمیکند. با اینکه سایر بخشهای این کتاب در این باره بحث میکنند که چگونه انسانشناسان رسانهها را مطالعه کردهاند، اما این فصل به مثالهایی از انسانشناسانی توجه دارد که رسانهها را ایجاد میکنند. تعداد اندکی از انسانشناسان تلاش کردهاند تا در انتقال تحقیقات خود با عموم هماهنگ باشند و انسانشناسی در مقایسه با زمینههایی مانند باستانشناسی یا تاریخ، یک چهره عمومی قوی را در رسانههای رایج توسعه نداده است. با اینحال، سنت غنی فیلم در قومنگاری و نقش عکاسی و ویدئو به عنوان شکلهایی از مستند کردن تحقیقات قومنگاری را باید به عنوان مثالهایی از ارتباط بین رسانه و انسانشناسی در نظر گرفت. تلویزیون مستند، ژانرهای تلویزیون واقعنما و کشفهای جدید در پلتفرمهای دیجیتال برای آموزش انسانشناسی نیز باید به عنوان مثالهای عمومی کمتر شناخته شده از شیوههای رسانهسازیِ انسانشناسان در نظر گرفته شوند.
در آخر، فصل ۷ پرسش قومنگاری را مجدداً بررسی میکند تا به توضیح دقیق مجادلهها و مباحثی بپردازد که مبنای زمینههای همپوشان انسانشناسی و سایر زمینههایی است که روش انسانشناسی را به کار میبرند. پرسش از اینکه چه کسی قومنگاری «واقعی» را تعیین میکند، تاحدی بدون پاسخ مانده است. بسیاری از انسانشناسان درباره این استدلالهای مربوط به روش، سرمایهگذاری عمیقی کردهاند. این فصل، تعدادی از ابعاد جدید بحثی را توضیح میدهد که این کتاب با آن شروع شده است: اصول پایه انسانشناسی و تلاشهای این رشته برای فراتر رفتن از عناصری از تاریخچه خود و در عین حال، حفظ تعهد به احترام به تنوع روشهای فرهنگی موجود. هدف کتاب، ایجاد عدالت در انواع مختلف گفتگوهایی است که انسانشناسان در مواجهههای خود با سایر محققان رسانه و ارتباطات تولید کردهاند. گاهی اوقات، این گفتگوها دفاعی یا با ترشرویی همراه هستند ولی در زمانی دیگر آنها متقابلاً سازنده و سودمند هستند. اما همانطور که فصول این کتاب نشان میدهد، آنها به ناچار گفتگوهایی هستند که غِنا و تنوع درک ما از نقش رسانهها و ارتباطات در دنیای معاصر را افزایش دادهاند.
خواندن کتاب انسان شناسی رسانه برای عصر دیجیتال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران انسانشناسی و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب انسان شناسی رسانه برای عصر دیجیتال
«رشتهٔ انسانشناسی اجتماعی که در پی تمایل به کاوش و درک گستردهترین تنوع فرهنگهای انسانی در جهان به وجود آمده است، در اواخر سدهٔ نوزدهم میلادی شکوفا شد و موجی از گسترشهای استعمارطلبانه را به دنبال داشت که در آن اروپاییها و آمریکای شمالی (هنرمندان، بازرگانان، کشاورزان، سربازان و انسانشناسان) با جوامع متنوع رو به رشدی در سراسر جهان، ارتباط برقرار کردند. هنگامی که جیمز جرج فریزر مطالعهٔ تطبیقی خود از دینهای جهان با عنوان «شاخهٔ طلایی» را در سال ۱۸۹۰ منتشر کرد، انسانشناسی رشتهای پژوهشی بود که عمدتاً در دانشگاه کمبریج نظریهپردازی میشد. اما طی دهههای بعدی، انسانشناسی به عنوان یک رویکرد روششناختی قطعی بر مبنای تحقیق میدانی گسترده و تعهد عمیق به محققان در دیگر روشهای زندگی (و مخاطبین آنها) توسعه پیدا کرد. در اواسط سدهٔ بیستم میلادی، انسانشناسی اجتماعی به عنوان گرایشی از علوم اجتماعی به وجود آمد و در دانشگاههای سراسر انگلستان و اروپای غربی و همچنین تعداد زیادی از کشورهای مشترکالمنافع از جمله آفریقای جنوبی و استرالیا دایر شد. در ایالات متحده، با کمی تفاوت، انسانشناسی به عنوان یک رشتهٔ چهارشاخهای به وجود آمد که اکثر دانشگاهها یکی از چهار شاخهٔ انسانشناسی فرهنگی، انسانشناسی فیزیکی، زبانشناسی و باستانشناسی را ارائه میکردند. از میان این شاخهها، انسانشناسی فرهنگی، به طور خاص به درک الگوها، نظامها و سبک زندگی مردم مختلف اختصاص یافته بود.»
حجم
۲۳۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲۳۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه