کتاب حرمسرای قذافی
معرفی کتاب حرمسرای قذافی
کتاب حرمسرای قذافی نوشتۀ آنیک کوژان با ترجمۀ سعید اختریزاده در انتشارات آتیسا به چاپ رسیده است. این کتاب، داستان واقعی زندگی زنی به نام ثریا است که در لیبی ربوده و به حرمسرای قذافی برده شد. او در آنجا تحت آزار و ضربوجرح قرار گرفت و بعد نیز از سوی جامعۀ لیبی و خانوادهاش طرد شد.
درباره کتاب حرمسرای قذافی
این کتاب روایت واقعی از زندگی زنی به نام ثریا است. در این کتاب، سرگذشت و اتفاقات ناگفتۀ زندگی ثریا روایت میشود. سرگذشتی که کسی تاکنون از آن خبری نداشته است. زنی که در روزگاری، پشت دیوارهای مخوف اسیر شده بود. ثریا زنی زیبا و دوستداشتنی بود. او بیآنکه کسی از رنجش باخبر باشد با سینهای پردرد و ذهنی آشفته با رازهایی غمانگیز و خشمی شعلهور عمرش را سپری می کرد. داستان، روایت سرگذشت تلخ دختری شاد است که در چنگال دیوی اسیر شد.
نویسنده برای این داستان، به لیبی سفر کرد. او میگوید شجاعت مخالفان قذافی ستودنی بود؛ اما در هیچکجای این جنبش اثری از زنان دیده نمیشد؛ نه در فیلمها، نه در گزارشها و نه در تصویرها. زنان لیبی در زمان شکلگیری جنبش لیبی در کجای تاریخ این کشور قرار داشتند؟ انها چه نقشی در پیشبرد انقلاب ایفا میکردند؟ او میگوید در مدت اقامت تنها شبحهایی از زنان میدید که با نقاب رفتوآمد میکردند و مردان اجازۀ فعالیت به آنها نمیدادند تا چه رسد به اینکه در انقلاب نقشی داشته باشند. او در همین زمان با ثریا آشنا شد: یک هفته بعد از کشته شدن معمر قذافی.
داستان حرمسرای قذافی و ثریا داستان همۀ قربانیانی بود که جامعۀ لیبی مصلحت میدید بهجای اهمیت دادن به اعتراض آنها، خود این قربانیان را مقصر اعلام کند و پیگیری ماجرا را بهضرر منافع ملی میدانست. ثریا را قذافی دزدید، در عمارت بابالعزیز حبس کرد. در آنجا بارها تحت تجاوز و ضربوجرح قرار گرفت و بعد از آن، بدون محاکمه از جامعۀ لیبی و خانوادهاش طرد شد.
خواندن کتاب حرمسرای قذافی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران کتابهای تاریخی و زندگینامهای پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب
«هفدهم فوریۀ سال ۱۹۸۹ در مرزق به دنیا آمدم. شهری موچک در منطقهای به نام «جبلالاخضر»، به معنای کوههای سبز، که تقریباً در نزدیکی مصر است. هفده فوریه روزی فراموشنشدنی برای مردم لیبی است؛ روز باشکوه سرآغاز اعتراضات ملی که به سرنگونی قذافی در سال ۲۰۱۱ منجر شد. این روز را روز جشن بزرگداشت ملی نامیدند. خوشحالم که در این روز متولد شدهام.
پنج برادر و یک خواهر دارم. سه برادر بزرگتر و دو برادر کوچکتر از خودم دارم. اسم خواهرم، که از من کوچکتر است، نور است. پدرم من را خیلی دوست داشت و چون دختر بزرگترش هستم به چشم دیگری به من مینگریست.»
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۳۰ صفحه
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۳۰ صفحه