کتاب حشاشین
معرفی کتاب حشاشین
کتاب حشاشین نوشتۀ تامس گیفوورد با ترجمۀ جواد سید اشرف در گروه انتشاراتی ققنوس به چاپ رسیده است. کتاب، داستانی رازآلود، تاریخی و جنایی دارد. راهبهای به نام والنتاین به اسنادی از آرشیو کلیسای واتیکان دست مییابد؛ اما پیش از هر اقدامی به قتل میرسد. برادرش بنیامین درصدد پیدا کردن قاتل خواهرش است که به رازهای زیادی از تاریخ کلیسای کاتولیک برمیخورد و پرده از جنایتهایی برداشته میشود.
درباره کتاب حشاشین
شاید برای بسیاری، نام حشاشین یادآور این فرقۀ معروف در تاریخ اسلام باشد. حشاشین درواقع، فرقهٔ نزاریه از شیعیان اسماعیلیه بودند و بنیانگذار آن حسن صباح بود. این گروه در تاریخ بهعنوان فدائیانی مشهور است که برای اهداف خاص خود دست به ترور میزد. حشاشی (Assassin) در زبان انگلیسی به کسی گفته میشود که با اهداف و عقاید خاصی که از نظر خود مثبت است فرد، یا افرادی مخصوص در جامعه را به قتل میرساند؛ اما موضوع این کتاب دربارۀ این فرقۀ تاریخی نیست بلکه دربارۀ فرقهای در کلیسای کاتولیک است که دست به قتل و ترور میزد.
داستان کتاب حشاشین در ۱۹۸۲ میگذرد. کلیسای کاتولیک روم در حال آماده شدن برای انتخاب جانشین پاپ در حال مرگ، کالیستوس چهارم است و نام جانشینان احتمالی را زمزمه میکنند. در همین حال، خواهر والنتاین دریسکل به خانهاش در نزدیکی پرینستون، نیوجرسی بازگشته است و مشتاق است اطلاعات نگرانکنندهای را از تحقیقات خود در آرشیو مخفی واتیکان با برادرش بن، به اشتراک بگذارد. تحقیقات او را به کشف دنبالهای از قتلها سوق داده که میتوان آنها را به ارتباطهایی که در طول اشغال پاریس در جنگ جهانی دوم بین کشیشهای منصوب به آن منطقه و افسران نازی انجام شد، ردیابی کرد؛ اما قبل از اینکه بتواند با برادرش ملاقات کند، در کلیسایی به قتل می رسد.
این کتاب تلاشهای وکیل، بن دریسکل را برای حل ماجرای قتل خواهرش، خواهر والنتاین که راهبهای صریح بود، شرح میدهد. تحقیقات دریسکل او را به کشف سندی از یک صومعۀ فراموششده در ایرلند سوق میدهد که وجود حشاشین را اثبات میکند. «برادری قدیمی قاتلان» که زمانی توسط شاهزادگان کلیسا برای محافظت از آن در مواقع خطرناک استخدام شده بودند و شخصی که اکنون آنها را در تلاش ماکیاولیستی خود برای قدرت کنترل میکند. همۀ سرنخها، به شهر رُم و به آرشیو محرمانۀ واتیکان پایان مییابد. ماجرا، ریشه در گذشتههای دور دارد: دورانِ رنسانس و در سالهای حکومت پاپهای مخوف خاندان بورجا، گروهی قاتل حرفهای وجود داشت که تنها در شرایط خاص و به دستور شخص پاپ، برای انجام مأموریتهای «ویژه» دست به کار میشدند.
در سراسر این داستان هیجانانگیز برای عاشقان راز، چندین لایه از توطئه و رمز و راز وجود دارد؛ از جمله رازهایی از تاریخ دسیسههای واتیکان که به قرونوسطا بازمیگردد. در طول کتاب، شخصیتهای اصلی، بن دریسکل و خواهرش، هر کدام مسیرهای جداگانهای را برای ردیابی افراد واقعی که آنها را فقط بهعنوان اسم رمز میشناسند، انتخاب و دلایل آن را پیدا میکنند. برای عاشقان دسیسه نیز دسیسههای چنددههای وجود دارد که از گذشته میآیند و همچنان تهدید میکنند تا بر انتخاب یک پاپ جدید تأثیر بگذارند؛ زیرا هر یک از نامزدهای پیشْرو تلاش میکند تا بیاحتیاطیهای گذشته را با هر وسیلهای که لازم است بپوشاند.
تاریخ، معاملات مخفیانه و سیاست پاپ همه با هم ترکیب می شوند تا یک روایت هیجان انگیز و رمز و رازی رضایتبخش بسازند. برای کسانی که با رویدادهای اغلب شرورانه و تکاندهندۀ سیاسی کلیسای تاریخی کاتولیک رومی و واتیکان آشنا نیستند، میتواند مکاشفه و مقدمهای بر بخشهایی از تاریخ باشد که ممکن است خارج از محدودۀ این رمان نیاز به بررسی بیشتر داشته باشند.
خواندن کتاب حشاشین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران داستانهای تاریخی، رازآلود، جنایی، معمایی و تعلیق پیشنهاد میکنیم.
توماس گیفورد
توماس یوجین گیفورد (۲۰۰۰-۱۹۳۷) نویسندۀ آمریکایی پرفروش رمانهای هیجان انگیز بود. او با رمان تعلیق The Wind Chill Factor و بعداً با کتاب هیجانانگیز The Assassini به شهرت جهانی دست یافت. او که در دوبوک، آیووا به دنیا آمد، پس از فارغالتحصیلی از هاروارد به مینهسوتا نقلمکان کرد.
گیفورد برای «جستجوی کاوانا» (۱۹۷۶) و «میراث گلندوور» (۱۹۷۸) نامزد جایزۀ ادگار شد، داستانی دربارۀ یک دانشگاهی که متوجه میشود جورج واشنگتن ممکن است جاسوس بریتانیا بوده باشد. این رمان موفقیتآمیز بود و برای ساخت فیلمی به نام ترفندهای کثیف (۱۹۸۱) با بازی الیوت گولد اقتباس شد. در دهۀ ۱۹۸۰ گیفورد رمانهای معلقی را با نامهای توماس ماکسول و دانا کلارینز نوشت. در ۱۹۹۶ او به دوبوک بازگشت تا خانۀ دوران کودکی خود را بازسازی کند. او در سال 2000 بر اثر سرطان درگذشت.
بخشی از کتاب حشاشین
«خواهر والنتاین گریه میکرد؛ سیل اشکش پایانناپذیر به نظر میرسید و او از این بابت سخت از خود متنفر بود. او در زندگی ندانم کاریها و سبکسریهایی مرتکب شده بود؛ خطر را دوست داشت، بارها خطر کرده بود و بیش از حد با خطر روبرو شده بود. و ترس، یعنی ترس واقعی را خوب میشناخت. اما آن ترسی که او میشناخت هراسی بود که زاده موقعیتی خاص بود، ترسی خودجوش و ناگهانی بود که تمام دوستانِ قدیمی والنتاین هم آن را میشناختند: مثلا ترس از اصابت گلوله تیراندازی ناشناس در یک جاده متروک روستایی، ترس از گرفتار شدن به دام یکی از جوخههای مرگ، ترس از ظهور ناگهانی سربازان دولتی یا گروههای چریکی که در پی غنیمت، جنگ و خونریزی از تپهها سرازیر میشدند. این ترس در بعضی از کشورهای جهان جزئی جداییناپذیر از زندگی روزمره مردم بود. و والنتاین آموخته بود که با این ترس کنار بیاید و با آن زندگی کند؛ او به خوبی میدانست که در السالوادور چه خطرهایی در کمین است، خوب میدانست که در آنجا با خطر و با این نوع ترس روبرو خواهد شد و با این همه، حتی لحظهای هم در تصمیم خود برای سفر به آمریکای مرکزی درنگ نکرده بود.
اما ترسی که اکنون احساس میکرد، طبیعتی کاملا متفاوت داشت: این ترس مثل خوره و مانند یک غده سرطانیِ خطرناک اراده و سیستم عصبی او را مورد حمله قرار داده بود. این ترس در گذشتههای دور ریشه داشت، اما هنوز هم زنده بود، قربانی میطلبید و این بار، او، یعنی والنتاین را به عنوان قربانی انتخاب کرده بود. و اکنون والنتاین میخواست هر چه زودتر به خانهاش در پرینستون برگردد، چون نمیتوانست بیش از این، بارِ این ترس جانگداز را به تنهایی تحمل کند. حتماً «بِن» بهتر از او میدانست که چه باید کرد. بن همیشه و برای هر مشکلی راه حلی مییافت.
اما فعلا و پیش از هر چیز باید بر این گریه لعنتی فائق میآمد، باید هر طور شده لرزشِ بیاختیار بدن و رفتار نامعقول و دیوانهوار خود را مهار میکرد.»
حجم
۹۳۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۹۱۲ صفحه
حجم
۹۳۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۹۱۲ صفحه
نظرات کاربران
جزو بهترین کتاب هایی هست که تاحالا خوندم.داستانی که در خلال اون به موضوعاتی از گذشته هم که جالب هست اشاره میکنه که واقعا جای تامل داره.شخصیت هایی که توی چند کتاب دیگه هم دیده بودم(مثل ایشمن در اورشلیم) توی
من این کتاب رو سال۸۵ خوندم عالیه به همهتوصیه میکنم.
معرکه