دانلود و خرید کتاب بادام وون پیونگ سون ترجمه ابوالفضل بهمنیار
تصویر جلد کتاب بادام

کتاب بادام

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بادام

کتاب بادام نوشتهٔ وون پیونگ سون و ترجمه‌ٔ ابوالفضل بهمنیار است و انتشارات اردیبهشت آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب بادام

کتاب بادام نوشتهٔ وون پیونگ سون با ترجمۀ ابوالفضل بهمن‌یار شما را در معرض تجربه‌ٔ احساسات چندگانه‌‎ای قرار می‌دهد. شما با خواندن کتاب بادام خواهید خندید، عصبانی خواهید شد، گریه خواهید کرد و برخی از قسمت‌های کتاب نفس شما را در سینه حبس خواهد کرد.

یون جه شخصیت اصلی کتاب با بیماری مغزی آلکسی تایمیا به دنیا آمده است. این بیماری بروز احساساتی مانند ترس یا خشم را برای او سخت می‌کند. به همین خاطر او خودش را شبیه یک هیولا می‌داند. هیولایی کوچک که همراه با مادر و مادربزرگش در طبقه‌ٔ بالای یک کتابفروشی قدیمی زندگی می‌کند. مادر و مادربزرگ او همهٔ تلاششان را می‌کنند که یون جه احساس بدی نداشته باشد اما او نمی‌تواند با افراد دیگر به‌خوبی معاشرت کند و دوستی داشته باشد. خانهٔ کوچک آن‌ها با یادداشت‌های رنگارنگ تزئین شده است. این یادداشت‌ها به او یادآوری می‌کنند چه زمانی باید لبخند بزند، چه زمانی باید بگوید «متشکرم» و چه زمانی باید بخندد. تا اینکه در شانزدهمین سالگرد تولد یون جه، همه‌چیز تغییر می‌کند. که او را تنهاتر و منزوی‌تر می‌کند.

جوایز و افتخارات کتاب بادام

برنده‌ٔ جایزه‌ٔ ادبی جوانان چانگبی در سال ۲۰۱۶؛

بهترین کتاب آمازون در ماه مه ۲۰۲۰؛

کتاب منتخب وال‌استریت ژورنال در فهرست «داستان‌هایی که می‌توانند شما را به هرکجا ببرند»؛

کتاب تحسین‌شده از سوی وبسایت Salon؛

کتاب موردعلاقه‌ٔ گروه موسیقی BTS؛

کتاب برگزیده‌ٔ وبسایت باستلز.

خواندن کتاب بادام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانان و جوانان دوستدار داستان‌های خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بادام

«اگر بخواهم از اصطلاحات خود مامان‌بزرگ استفاده کنم، من بیشتر با او «هم‌تیمی بودم» تا با مامان‌. در واقع مامان‌ و مامان‌بزرگ هیچ شباهت ظاهری یا شخصیتی با هم نداشتند. حتی چیزهای یکسانی هم دوست نداشتند، به استثنای اینکه هر دو عاشق آبنبات آلویی بودند. مامان‌بزرگ ‌می‌گفت که وقتی مامان‌ کوچک بوده، اولین چیزی که از مغازه‌ای کش رفته یک آبنبات آلویی بوده. به محض اینکه مامان‌بزرگ گفت «اولین» مامان‌ فوراً فریاد زد «و آخرین!» و مامان‌بزرگ با خندۀ نخودی اضافه کرد «خوشبختانه دست از دزدیدن آبنبات برداشت.» آن دو دلیل خاصی برای دوست داشتن آبنبات آلویی داشتند: آن هم طعم شیرین داشت و هم خونی. آبنبات سفید درخششی مرموز داشت و خط قرمزی دورتادور آن کشیده شده بود. چرخاندن آن در دهانشان یکی از لذت‌های کوچک باارزش آن‌ها بود. خط قرمز اغلب در حالی که ذوب ‌می‌شد زبانشان را ‌می‌برید.

در حالی که مامان‌ دنبال پماد ‌می‌گشت، مامان‌بزرگ با لبخندی بزرگ و یک بسته آبنبات آلویی در دستش ‌می‌گفت «‌می‌دونم که خنده‌دار به نظر ‌می‌رسه، اما طعم شورخونی یه جورایی با طعم شیرینی خوب جور در میاد.» عجیب است اما من هرگز از حرف‌های مامان‌بزرگ خسته نمی‌شدم، فارغ از اینکه بارها آن‌ها را از زبانش شنیده بودم. مامان‌بزرگ از ناکجاآباد وارد زندگی من شده بود. پیش از اینکه مامان‌ از زندگی کردن تنها خسته شود و کمک بخواهد، آن‌ها تقریباً برای هفت سال با هم صحبت نکرده بودند. تنها دلیل آن‌ها برای قطع پیوند خانوادگی شخصی خارج از خانواده بود، که بعداً پدر من شد. مامان‌بزرگ وقتی مامان‌ را باردار بود، پدربزرگ را به خاطر سرطان از دست داده بود. از آن به بعد او زندگی‌اش را وقف این کرده بود که دخترش به خاطر نداشتن پدر، اذیت نشود. او اساساً خود را قربانی مامان‌ کرده بود. خوشبختانه مامان‌ در مدرسه به خوبی از پس درس برآمده بود و به یکی از دانشگاه‌های زنان در سئول راه یافته بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۲۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۷۲۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان