دانلود و خرید کتاب جان شیدایی شهلا نصیری
تصویر جلد کتاب جان شیدایی

کتاب جان شیدایی

نویسنده:شهلا نصیری
انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب جان شیدایی

کتاب جان شیدایی مجموعه اشعار شهلا نصیری است. این کتاب شامل درد دل‌ها و شعرهای عاشقانه و شیرین او است.

در کتاب جان شیدایی شعرهایی لطیف و زیبا، سرشار از احساس و دلنشین را از شهلا نصیری می‌خوانیم. شعرهایی که نمایانگر اندوه و غم درونی و افکار عرفانی و فلسفی شاعر هستند.

کتاب جان شیدایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به شعر شاعران معاصر را به خواندن کتاب جان شیدایی دعوت می‌کنیم. 

بخشی از کتاب جان شیدایی

داغ سنگین

دخترم داغ سنگین به دل مانده‌ام را چه کنم

قاب عکسی که در آ‌نی و به من می‌خندد

خنده سردی نشسته بر لبانم چه کنم

می‌زند چنگ به صورت، اشک‌های جاریم

زخم جا مانده بر قلب سیاه را چه کنم

روزها بی‌تو می‌آیند ولی

صبح‌هایی را که بی‌تو باید آغاز کنم را چه کنم

روز جمعه که دلگیر نمی‌شد با تو

غم دلگیر غروب جمعه‌ها را چه کنم

قلب غم‌بارم ترا می‌خواند

این دل دور از تو افتاده کنون را چه کنم

باغچه بی‌گل را نمی‌خواهم ولی

گل شمعدانی میان باغچه‌ها را چه کنم

طلب مرگ کنم ای عجب از بخت بد

مرگ هم دیگر نمی‌آید سراغم چه کنم

***

مسیحا نفس

گویند مسیحا نفسی می‌آید

تابنده‌تر از هر کسی می‌آید

بیگانه ز هر خار و خسی می‌آید

با حضورش پاس می‌دارد جهان

عاشقی را هدیه می‌دارد به هر پیر و جوان

می‌تراود طعم عشق و طعم مهر از کوی او

عطر گل‌های بهاری می‌دهد گیسوی او

بر سبکباران عاشق او عنایت می‌کند

قصة عشق قصة عرفان آفاقی حکایت می‌کند

از عذاب و درد انسان‌ها شکایت می‌کند

کودکان و بینوایان را حمایت می‌کند

اعتدال بر روزهای پُر ز غوغا می‌کند

روزهای بی‌کسی را او مداوا می‌کند

رازها از پردة ابهام فرو ریزد شبی

او نشسته بر جهانِ ما تماشا می‌کند

او قضاوت بر تمامیت دنیا می‌کند

حاکمانِ بی‌دل و بی‌اعتبار

دزدها را او کفایت می‌کند

شاعران در مدح او شعرها روایت می‌کنند

عاشقان عشق الهی را حکایت می‌کنند

نورِ آگاهی دَمد بر روح ما

او تن و روح و روان ما نوازش می‌کند

نغمة شوم جهنم را به دور انداخته

نغمة عشق و محبت را به ما آموخته

عاشقان دانند که او آید همی

قصه درد و غم ما را مداوا می‌کند

***

بعد تو

از وقتی تو رفتی

همه روزها شب شد

همه قلب‌ها سرد شد

همه گل‌ها خشکید! گل ناز پرپر شد

گل شمعدانی دگر گل نداد

از وقتی تو رفتی همه ماه و ستاره محو شد

بعد از تو زندگی تلخ‌تر از هر زهر شد

بعد تو زنده بودن هم خودش یک مرگ شد

از همان رزی که رفتی چشم من خواب نداشت

انتظار دیدن روی تو داشت

هیچ چیز ارزش دیدن نداشت

بعد تو همه چیز مُرد برام

دیگه مُردن هم برام ترس نداشت

می‌دونی همه دنیای یک مادر دختره

شدم اون مادر بی‌چاره که دختر نداشت

دخترم داغی به دلم دادی و رفتی که نگو

زخمه و چنگ بدآهنگی به دل دادی و رفتی که نگو

آتشی دادی به جانم

و چنان زار نزارم که نگو

دخترم داغ سنگین دلم را چه کنم

تا ابد دردِ به جا مانده

در جان و تنم را چه کنم

***

بود و نبود

آه از بود و نبود

آن که تا دیروز بود

پر کشید و دگر امروز نبود

چه کسی آرامش قلبم ربود

عشق تو در قلب من پنهان بود

پس چه شد آتش بر این قلبم نشست

چه کسی شیشة عمر عزیزم را شکست

خانه‌اش ویران باد آن‌که قلبم را شکست

***

خواب طلایی

خدا در خواب و در رؤیا طلایی بود

نگاه او به این بنده خاکی بود

دلم خون بود و در سوگِ جهان بودم

از او این قلبِ غم‌یارم رهایی خواست

بدو گفتم که عشق با خون نمی‌خواهم

بدان من عمر بی‌حاصل نمی‌خواهم

دگر من حُرمت این جان خاکی را نمی‌خواهم

من این آهنگ غمگین جهانت را نمی‌خواهم

مگر من زندگانی برگزیدم

مگر زور است! مگر این آدمی کور است

نمی‌خواهم دگر در این جهانِ تو بمانم

تمام آرزوها ناتمام مانده

تمام من تمام گشته

تمام من جهنم شد

تمنای بهشت را ندارم من

بمیرانم که شاید در کنارِ مرگ آرمش بگیرم من

خدا بی‌وقفه می‌خندید

به چشمانم نظر افکند

تنم لرزید

به من گفتا که تو خاکی و من ریشه

تو جزیی از وجودِ من نترس از من

بخوان من را اجابت می‌کنم اینک دعایت را

من و تو مظهر عشقیم

تو شادی کن برای من

بده شادی به انسان‌ها به جای من

بدان هر آن‌چه من هستم تو هم هستی

بیا انسان خوبی باش

که این خوبی تو ساطع شود بر عالم و دنیا

منم آن نور خدای تو

تو هم یک ذره از نوری

میان خواب و رؤیاها به شادی در کنار نور رقصیدم

و خود را من همان‌گونه که بودم نور می‌دیدم

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۵۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۶۵۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان