کتاب حرف هایی با دخترم درباره اقتصاد
معرفی کتاب حرف هایی با دخترم درباره اقتصاد
خلاصهکتاب حرف هایی با دخترم درباره اقتصاد؛ تاریخچه مختصر از نظام سرمایهداری نوشتهٔ یانیس واروفاکیس و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. در این خلاصه کتاب میآموزید اقتصاد مبتنی بر همگان است.
درباره خلاصهکتاب حرف هایی با دخترم درباره اقتصاد
نابرابری میان افرادی که به نان شب محتاج هستند و کسانی که ثروتهای میلیاردی دارند، موضوع تازهای نیست. از همان زمان که بازار به وجود آمد، عوامل مشخصی باعث شدند تا عدهای سرمایههای گزاف داشته باشند و عدهای دیگر برای سیر کردن شکمشان و داشتن سرپناهی برای خواب، جان و نیروی خود را به دیگران تقدیم کنند.
در این خلاصهکتاب، یانیس واروفاکیس خطاب به دخترش و تمام جوانها میگوید که دلیل فقیر بودن بعضی از مردم بیلیاقتی آنها در کار کردن نیست؛ بلکه این فقر حاصل شرایطی بوده است که از ابتدای انقلاب کشاورزی ایجاد شده و در سالیان بعد با رخ دادن انقلاب صنعتی ادامه یافته است.
طبیعی است که هیچکس دوست ندارد به عنوان یک کارگر، هشت ساعت از روز را مانند ماشین در یک کارخانه کار کند، ما میخواهیم بدانیم که چه شرایطی او را مجبور به این کار کرده است.
اگر فکر میکنید سردرآوردن از اقتصاد، سردرآوردن از کاری که بانکهای خصوصی و بانکهای دولتی هر کشوری انجام میدهند، سردرآوردن از روندی که برای اعطای وام طی میشود و بهرهای که بانکها دریافت میکنند به شما ارتباطی ندارد، سخت در اشتباه هستید. اقتصاد چرخهای است که مبتنی بر همگان است. اگر حتی اوضاع مالی مناسبی دارید و میخواهید از امکاناتی که بازار در اختیارتان قرار میدهد استفاده کرده و لذت ببرید، باز هم در چرخه اقتصاد مؤثر هستید.
اگر میخواهید سهمی در آینده داشته باشید، نمیتوانید با شنیدن کلماتی مانند «اقتصاد» و «بازار» خودتان را به آن راه بزنید و بیمحلی کنید. خیلیها فکر میکنند بازار و اقتصاد یکی هستند، ولی اینطور نیست.
خواندن خلاصهکتاب حرف هایی با دخترم درباره اقتصاد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند مختصر و مفید دربارهٔ اقتصاد بخوانند، بهویژه نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از خلاصهکتاب حرف هایی با دخترم درباره اقتصاد
«همه ما درون خانواده یا در جمع دوستانمان مدام در حال معامله یا مبادله کردن هستیم؛ من ظرفها را میشویم و تو در عوض، غذا درست میکنی. من و مادرت برای یک میهمانی آخر هفته خریدها را انجام میدهیم و کارهای لازم را میکنیم و مهمانی به بهترین نحو برگزار میشود. پس از آنکه مهمانها میروند از تو میخواهیم تا در جمع کردن ظرف و ظروف کمک کنی و تو نمیتوانی از من بپرسی که در ازای این کار چه مقدار پول به تو میدهم. چراکه وظایف تعیین شده است و همه میدانیم که بدهبستانهای درون خانهْ مادی نیستند. امکان ندارد تو پولی از قلکات دربیاوری و به من بدهی تا تمیز کردن خانه از روی دوشت برداشته شود. جالب است بدانی که ریشه کلمه اقتصاد به همین مناسبات درون خانه برمیگردد.
اقتصاد (Economy) از کلمه Oikonomia گرفته شده است که خود از دو کلمه تشکیل شده؛ Oikos به معنای خانه و Nomoi به معنای قواعد، قانونها و اجبارها.
Oikonomia به صورت تحتاللفظی به معنای "قوانین اداره یا مدیریت منزل" معنی میشود. درواقع، در گذشتههای دور چیزها در خانه تولید میشدند و نه در بازار؛ بدین ترتیب، درون خانه و خانواده یک تقسیم کار صورت میگرفت که طی آن، مواد موردنیاز تهیه و تولید میشدند. اگر خانوادهای قادر به تولید برخی چیزها نبود، آنوقت محصولات خود را با محصولات خانواده دیگر مبادله میکرد. اما نکته اینجاست که در این بدهبستانها مازادی وجود نداشت؛ اقتصاد خانگی فقط چیزهای موردنیاز را تولید و فقط بعضی وقتها کالا هم تولید میکرد.
همین الان اگر نگاهی به خانهمان بیندازی متوجه میشوی یک عالمه کالا داریم که هیچ نیاز ضروریای به آنها نداریم؛ اما به خاطر ارزشی که قیمتگذاریها به آن دادهاند، آن را خریدهایم.
به نظر من در جوامع امروزی، اقتصاد دیگر ربطی به قوانین اداره خانه ندارد و باید به جای کلمه گرفته شده از (Oikonomia) از کلمه (Agoranomy) آگورانومی استفاده کنیم که به قوانین Agora یعنی بازار اشاره دارد.
حالا که به بحث بازار نزدیکتر میشویم، باید بدانی که جوامع از همان آغاز دارای بازار بودند، اما سؤل اینجا است که چگونه جوامع دارای بازار به جوامعِ بازار تبدیل شدند؟ یعنی جوامعی که در آنها ارزش مبادله بر هر چیزی مقدم است. بگذار یک مثال دیگر بزنم تا تفاوت جامعه بازار را با یک جامعه معمولی درک کنی؛ امروزه وقتی میخواهیم آثار هنری را به کسی دیگر واگذار کنیم، مزایده برگزار میکنیم. روش کار مزایده بدینترتیب است که هرکسی که بیشترین مبلغ را داشته باشد، میتواند صاحب اثر هنری یگانه و منحصربهفردی شود که در کل دنیا فقط یک نسخه از آن وجود دارد.
چندهزار سال پیش اگر این اتفاق در یونان باستان میافتاد، همه متعجب و چه بسا خشمگین میشدند. چراکه آنها به ارزش تجربهای اعتقاد سختی داشتند. اگر قرار بود سلاحهای آشیل، قهرمان بزرگ یونان، پس از مرگش به کسی تعلق بگیرد باید همردیفان و جنگجویان دیگر تعیین میکردند که چه کسی شایسته داشتن آن سلاحها است. شایستگی ارزش بالاتری از ارزش مبادلهای محسوب میشد.»
حجم
۲۷٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۲۷٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه این کتاب بشدت ناقصه ترجمه فرهاد اکبرزاده خیلی کاملتر و دقیق تره نشر بان این کتاب رو اصلأ نخرید