دانلود و خرید کتاب شش کارگردان اروپایی پیتر هارکورت ترجمه پریسا فتوحی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب شش کارگردان اروپایی اثر پیتر هارکورت

کتاب شش کارگردان اروپایی

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب شش کارگردان اروپایی

کتاب شش کارگردان اروپایی نوشتهٔ پیتر هارکورت و ترجمهٔ پریسا فتوحی است. انتشارات ناهید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب شش کارگردان اروپایی

کتاب شش کارگردان اروپایی شما را با سرگئی آیزنشتاین، ژان رنوار، لوئیس بونوئل، اینگمار برگمان، فدریکو فلینی و ژان لوک گدار آشنا می‌کند. این کتاب که هشت فصل دارد، تحلیلی است از آثار برجستهٔ این شش کارگردان اروپایی که هر کدام درک ویژهٔ خود را نسبت به خصوصیات عصری که در آن می‌زیسته‌اند و سرزمینی که به آن تعلق داشته‌اند، از طریق رسانهٔ شگفت‌انگیز سینما با مخاطبان به اشتراک گذاشته‌اند. ویژگی عمده‌ای که این کتاب را نسبت به دیگر آثاری که در دسته‌بندی نقد هنری و سینمایی قرار گرفته، متمایز کرده، این است که توسط یک استاد دانشگاه و به‌عبارتی یک آموزگار نوشته شده است. این نکته‌ای است که به‌گفتهٔ خود نویسنده، مسبب «نوبه نوشدن» دائمی دیدگاه‌های او بوده است؛ چراکه در این مسیر و با وجود امکان ارتباط با دانشجویان و برداشت‌های تازهٔ آنان که برگرفته از نگاه یک نسل جوان و نگرشی متفاوت است، برای او فراهم آمده و این آمیزهٔ دانش، تجربه و به‌روزشدنْ لحن و درون‌مایهٔ خاصی به کتاب داده است.

خواندن کتاب شش کارگردان اروپایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران هنر و حرفهٔ سینما پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شش کارگردان اروپایی

«این لحظه از فیلم جاده چه مفهومی دربر دارد؟ آنچه گلسومینا از آن چشمان وحشی خیره دریافت می‌کند چیست؟ آیا او در وجود این بچهٔ معیوب و بدشکل، نوعی همگونی و نزدیکی با عجیب‌وغریب‌بودن خودش احساس کرده است، همان‌طور که مادرش در ابتدای فیلم او را وصف کرده بود: «یک‌کمی غیرعادی»، یا آنچه او در این چهرهٔ بی‌روح نفوذناپذیر احساس می‌کند، دست‌نیافتنی‌تر از آن است که او بتواند به هر طریقی توسط خوبی‌های سادهٔ خود بر آن تأثیر بگذارد؟ پس آیا می‌توان گفت که این یک حس وحشت واقعی است که راه خود را به درون وجود او باز می‌کند، حس درک غیرمنتظرهٔ اینکه در انتهای این راهروهای طویل، در یک اتاق خالی از نور خورشید، ممکن است چیزی اسفبار پنهان شده باشد، چیزی مافوق درک و فهم ما، که کاملاً مخفی است و از نظرها دور نگه داشته شده، ولی درعین‌حال به‌طرز هراس‌آوری واقعی و حقیقی است؟

در طول فیلم، فلینی لحظه‌ای سرشار از یک قدرت شگفت‌انگیز می‌آفریند؛ و همانند مهمانی آشفته و درهم‌وبرهم، و ظهور گذرای پسرکی با چهرهٔ نورانی، این لحظه نیز بااینکه اساساً چیزی را برای ما آشکار نمی‌کند، می‌تواند لحظات مشابهی را در فیلم‌های دیگر فلینی به‌خاطر آورد، لحظه‌ای که تفسیری از سر اطمینان و اعتمادبه‌نفس می‌طلبد. درست همان‌طور که نگاه پسرک خنگ هرگز معنای واقعی خود را برای گلسومینای کنجکاو آشکار نمی‌کند، این صحنه نیز اهمیت و مفهوم کامل خود را از ما پنهان نگه می‌دارد. در یک زمان کوتاه چیزی عمیق و غیرمنطقی بین این دو نفر ردوبدل می‌شود؛ و درصورتی‌که خلق‌وخو و طبیعت ما با جهان ویژهٔ فلینی هماهنگ و سازگار باشد، ما نیز گذر چیزی به همان نسبت عمیق و غیرمنطقی را درون خود احساس می‌کنیم.

ولی صحنه ادامه دارد. زامپانو و آن زن را می‌بینیم که در آشپزخانه مشغول پرخوری و صحبت درمورد ازدواج هستند. زن برای زامپانو شرح می‌دهد که شوهر قبلی‌اش درست به‌اندازهٔ او چاق بوده و پس از جدایی‌شان لباس‌هایش به درد هیچ‌کس نخورده است. گلسومینا وارد می‌شود و سعی می‌کند درمورد پسر بیماری که دیده است با زامپانو حرف بزند ولی موفق نمی‌شود که موضوع را دقیقاً به او انتقال دهد و با ظرف غذایش تنها می‌ماند، و درحالی‌که زامپانو و آن زن برای امتحان لباس‌ها به طبقهٔ بالا می‌روند به‌تدریج درمی‌یابد که چه اتفاقی درحال رخ‌دادن است.

سپس با محوشدن این صحنه، صحنهٔ بعد از مهمانی مطابق معمول شیوهٔ فلینی ظاهر می‌شود. نور روز تقریباً از بین رفته و پیش‌زمینهٔ صحنه به تاریکی گراییده درحالی‌که آسمان پشت سر همچنان درخشان و روشن است. تکه‌پاره‌های کاغذ رنگی در خانه و به تیرک‌های اطراف خانه آویزان است، و درحالی‌که یک زوج هنوز با نوای یک تک‌نواز آکاردئون درحال رقص هستند، انزوای یک تک‌درخت در وسط کادر دیده می‌شود. ناگهان متوجه یک لامپ می‌شویم که در گوشهٔ بالایی سمت راست کادر آویزان است و تکان می‌خورد که به‌طرز خنده‌داری در جایی نامناسب قرار گرفته است و ظاهراً هیچ کارکردی ندارد. ولی اگر کمی به عقب برگردیم متوجه می‌شویم که درواقع گلسومینا درحال تماشا و تفکر دربارهٔ این صحنه از خلال پنجرهٔ یک طویله است و در این صورت دلیل وجود این لامپ کمی بیشتر برایمان معلوم می‌شود.

زامپانو مشغول امتحان‌کردن لباس‌های تازه است، و در کمال پوچی و بیهودگی، غرق در ظاهر شیک و جدیدی است که لباس راه‌راه سوزنی به او بخشیده است. در همین حین گلسومینا، نغمهٔ کوتاه موردعلاقه‌اش را زمزمه می‌کند و این‌گونه نقل می‌کند که در یک روز بارانی هنگامی‌که در کنار یک پنجرهٔ باز ایستاده بوده، برای اولین بار این نغمه را شنیده است. او نام این قطعه را نمی‌داند و از زامپانو می‌خواهد که به او نواختن آن را با ترومپت بیاموزد. ولی زامپانو همچنان به او و سخنانش بی‌توجه است و این باعث عصبانیت گلسومینا می‌شود. او درحالی‌که گرپ‌گرپ‌کنان در طویله راه می‌رود ناگهان از داخل سوراخی به پایین سقوط می‌کند و تصمیم می‌گیرد شب را همان‌جا به‌سر برد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۹۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۰۷ صفحه

حجم

۴۹۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۰۷ صفحه

قیمت:
۲۱۰,۰۰۰
تومان