کتاب نیم طبقه
معرفی کتاب نیم طبقه
کتاب نیم طبقه نوشتهٔ نیکلسن بیکر و ترجمهٔ فرشاد رضایی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان خارجی را منتشر کرده است.
درباره کتاب نیم طبقه
کتاب نیم طبقه ترکیبی از داستان و ناداستان است. خواننده با آغاز خواندن کتاب با دنیای شخصیتپردازی و داستانگونگی آن روبهرو خواهد شد. همچنین با آغاز خواندن گویی سکهای به هوا پرتاب میشود و تاپایان روایت، بارها روی داستان و ناداستان این سکه با هم عوض میشود و در حین همین چرخزدنهای سکه در هواست که مرز حساس بین این دوگونه به حرفهایترین شکل ممکن در این اثر حس میشود. نیکلسن بیکر در رمان «نیمطبقه» با ذرهبین روایت موشکافانه و توصیفات بسیار دقیق و جزئی آمیخته با شگرد جریان سیال ذهنش آغاز دنیای مصرفگرایانهی جهان سرمایهداری ایالات متحدهی امریکا را نشانه رفته و در قالبی نوین و جدی دست به آفرینش رمانی پسامدرن با ویژگیهای آشناییزدایانهای زده که شخصیت اصل آن انسانی گرفتار وانفسای مدرینتهٔ روزگارش تصویر شده و از وسواس فکری عجیبغریب ذرهبینی بهظاهر پوچانگارنهاش رنج میبرد. این رمان در ۱۵ فصل به رشتهٔ تحریر درآمده است.
خواندن کتاب نیم طبقه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نیم طبقه
«آیا در ادارات مدرن جای دیگری را میتوان گیر آورد که چنین سطحی از نبوغ مکانیکی در آن جمع و در معرض دید عموم گذاشته شده باشد؟ سیستم تلفن داخلی شرکت، ماشینهای تایپ و رایانهها وسایلی الکترونیکی و بهغایت پیچیدهاند و همین باعث میشود از بنیاد در نظر آدمی ملالآور باشند. دستگاه لیسزن و مُهرزنِ نامه مدلِ پیتنی باوز و ساز و کار ورود اتوماتیک کاغذ به درون دستگاه پرسرعت فتوکپی یکجورهایی جذابترند چون ترکیبی از ابداعات مکانیکی و الکترونیکی محسوب میشوند ــ ولی جدای از مُهرهای تاریخزن و بلبرینگ خودکارها و کشوهای میز که دستکم گرفته شدهاند، نمیتوان از دستشوییهای اداری نگفت که در آنها شاهد مهندسی مکانیک در حدّ اعلی هستیم. شیرهایی که میزان کنترلشدهای از آب را به درون توالت میفرستند، اَشکال مختلف چینی که طوری طراحی شدهاند تا جریان گردابی درونشان پیچشها و طرّههایی ثابت و تزیینی (اما بهشدت کاربردی) از آب درست کنند؛ پیچشهایی که احتمالاً باب طبع هاپکینز میبودند؛۴۲ جاصابونی کوچکی صابون مایع صورتی را در ترکیب با یکماده افزودنی دیگر که به آن درخششی نقرهفام میدهد (و من دیدهام که از این ماده در شامپو هم استفاده میشود) میپاشد داخل گودی میان انگشتان آدم؛ و شاخص میزان صابونِ درون جاصابونی، که یک عدسی چشمـ ماهی پلاستیکی در پایین مخزن صابون است، به نظافتچی (حالا چه رِی باشد چه آن نفر تازهای که داشت دسته پلهبرقی را برق میانداخت) نشان میدهد آیا وقت باز کردن درِ فلزی و پر کردن مخزن صابون رسیده است یا نه؛ کاسهتوالتهای عمودی زیبا با روکش کرومی، که ردیف چهارتایی و همسانی از خمیدگیهای بسیارند، با مارکهای مختلف شرکتهای تولیدکننده لوازم حمام و دستشویی مثل Sloan Valve و Delany Flushboy، که اسمشان روی درپوش ششوجهی نیمهتزیینی آذرخشمانندشان نقش بسته، حس قدم گذاشتن به درون یک کارخانه پتروشیمی را به آدم منتقل میکنند ــ این مارکهای مختلف بعد از مدتی کار کردن در اداره به مارکهایی کاملاً آشنا برای کارمندان تبدیل میشوند حتی اگر نتوانند بگویند آن مارک بخصوص به چه محصولی برمیگردد. در ضمن، یکی دیگر از تفاوتهای دستشویی با بقیه محیط اداری این است که آدم در میان آنهمه کاغذ و موکت و میز و پوسترهای هنری قابشده و کشوهای افقی مخصوص پروندهها، یکدفعه در دستشویی با یک زهکش بسیار صنعتینما روی سطح زمین مواجه میشود. و البته باید به هزارتوی کوچک معمارسازی نیز اشاره کرد که موقع ورود به دستشویی، بعد از عبور از درِ اصلی باید ازش بگذری تا به اتاقکهای دستشویی برسی؛ این هزارتوسازی، در مقایسه با درهای دولنگه سابق در ورودی دستشوییها، پیشرفتی شگرف محسوب میشود. آن درهای دولنگه را برای این میساختند که کسی از بیرون نتواند داخل دستشویی را نگاه کند که این هزارتوها هم همان کار را میکنند و هر چقدر هم که یک نفر از نزدیکی دیوار دستشویی بگذرد نمیتواند داخل را نگاه کند: من از این نکته مطلعم چون خودم بعضی وقتها سعی کردهام موقع گذر از کنار درِ دستشویی بانوان، زمانی که بر حسب اتفاق کسی در را باز میکند، نگاهی به آن داخل بیندازم، و حتی در بیست و پنجسالگی هم هنوز دلم میخواست نظری بیندازم به آن ردیف روشوییها و زنانی که روی روشوییها و به سمت آینه خم میشدند تا اِپُلِ لباسهایشان را درست کنند یا برق لب بمالند، یا به زنی که در حال مالیدن ماتیک، لب پایینش را به ردیف دندانهای پایینش چسبانده و شبیه ویلیام اِف باکلی۴۳ شده، و بعد، همینطور که ماتیک بازشده را بیحرکتدر هوا نگه داشته، لبهایش را از این طرف به آن طرف میسُراند و روی هم فشارشان میدهد و بعد به بیرون پرتابشان میکند؛ دلیل وجود چنین علاقهای هم این بود که دیدن این صحنه در محیط اداری، مرا به طرز عجیبی یاد خاطراتم با نامزدم موقع آماده شدن برای رفتن به مهمانیها میانداخت ــ خاطراتی مثل رایحه عطرش، دانستن اینکه دارد آرایش میکند تا به نظر دیگران جذاب برسد، دیدن حالت چهرهاش که حالتی مقدس برای زنان است و فقط در مقابل آینه و برای خودشان چنین قیافهای میگیرند: ابروهایی که کمی بالا آمده، دهان باز و سوراخهای بینی که اندکی گشاد شدهاند.»
حجم
۲۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
حجم
۲۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه