
کتاب روشنایی روز ادامه تاریکای شب است
معرفی کتاب روشنایی روز ادامه تاریکای شب است
کتاب روشنایی روز ادامه تاریکای شب است نوشتهٔ حمید حیاتی توسط انتشارات کتابسرای میردشتی منتشر شده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب روشنایی روز ادامه تاریکای شب است
رمان روشنایی روز ادامه تاریکای شب است به مسائل یک زوج به نام «مرتضی» و «رخساره» میپردازد که در آپارتمانی کوچک زندگی میکنند و دو فرزند به نامهای «روزبه» (دانشآموز ابتدایی) و «روشنک» (دانشجو) دارند. مرتضی که به تازگی بازنشسته شده، بر این باور است که ارضای غرایز طبیعی مانند میل جنسی، همانند سایر نیازها چون غذا خوردن، نیازمند آداب و مقدمات خاص خود است و در پی ایجاد نوعی رنسانس جسمی در این زمینه است. چالش اصلی داستان، چگونگی تحقق این امر در فضای محدود آپارتمان و با حضور فرزندان است. راهحلی که مرتضی مییابد و ماجراهایی که در این مسیر برای او پیش میآید، محور اصلی رمان را تشکیل میدهد. بخشی از کتاب به جنبههای فلسفی و روانکاوانه اشاره دارد. به گفتهٔ نویسنده در مصاحبهای با روزنامهٔ «همدان پیام»، ایدهٔ اصلی کتاب از دغدغههای زندگی مدرن و آپارتماننشینی نشأت گرفته است، جایی که افراد در فضاهای محدود محصور شده و از بهرهمندی کامل از غرایز زندگی بازمیمانند. شخصیت مرتضی در این رمان، فردی مرگاندیش توصیف شده که به دنبال کامیابی و لذت نهایی از زندگی است.
خلاصه کتاب روشنایی روز ادامه تاریکای شب است
داستان حول محور شخصیت مرتضی، مردی بازنشسته است که در تلاش است تا شور و هیجان جدیدی به رابطهٔ زناشویی خود با همسرش رخساره در آپارتمان کوچکشان ببخشد. او معتقد است که تمایلات طبیعی باید با آداب و رسوم خاصی همراه باشند و صرفاً یک کنش غریزی نیستند. موانعی همچون فضای کوچک خانه و حضور فرزندان، چالشهایی را بر سر راه او قرار میدهد. رمان به کاوش در راهکارهای مرتضی و پیامدهای آن در زندگی خانوادگی و روابطشان میپردازد. داستان همچنین به تأثیرات محدودیتهای زندگی مدرن و آپارتمانی بر روان انسان و بروز ناکامیها و تعارضات درونی اشاره دارد.
چرا باید کتاب روشنایی روز ادامه تاریکای شب است را بخوانیم؟
این رمان برای خوانندگانی که به ادبیات معاصر ایران و داستانهایی با درونمایههای اجتماعی و روانشناختی علاقهمند هستند، جذاب خواهد بود. کتاب به شکلی ملموس به چالشهای زندگی زناشویی در دوران مدرن، بهویژه در فضاهای محدود آپارتمانی و تأثیر آن بر روابط انسانی و امیال فردی میپردازد. نگاه نویسنده به مفاهیمی چون محدودیت، تمدن، و ناخشنودیهای ناشی از آن، که با اشاره به نظریات فروید عمق بیشتری مییابد, خواننده را به تأمل درباره جنبههای مختلف زندگی و روابط انسانی وامیدارد. اگر به دنبال رمانی هستید که مسائل روزمره را با نگاهی فلسفی و روانکاوانه بررسی کند، این کتاب میتواند انتخاب مناسبی باشد.
خواندن کتاب روشنایی روز ادامه تاریکای شب است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و روانشناختی فارسی، خوانندگانی که به بررسی روابط زناشویی و چالشهای زندگی مدرن علاقهمندند، افرادی که آثار حمید حیاتی را دنبال میکنند و با سبک نویسندگی او آشنا هستند، کسانی که به دنبال داستانهایی هستند که به تأمل در باب مفاهیم عمیقتر زندگی و تأثیرات جامعه بر فرد میپردازند، مخاطب این کتاب هستند.
درباره حمید حیاتی
حمید حیاتی، پژوهشگر و نویسنده، در سال ۱۳۴۵ شمسی در همدان متولد شد. او از سال ۱۳۸۶ همکاری خود را با بخش اندیشه مجلهٔ «گلستانه» و مجلهٔ «هنر و موسیقی» آغاز کرد و مقالات متعددی را به رشتهٔ تحریر درآورد. از جمله آثار مکتوب او میتوان به کتاب «بر فراز عبثناکی زندگی» (مجموعه قطعات فلسفی و روانکاوی، ۱۳۹۱) و «میشل فوکو؛ پیدایش عقل کیفری» (در زمینهٔ فلسفهٔ فوکو، ۱۳۹۲) اشاره کرد. رمانهای دیگری نیز از او منتشر شدهاند، از جمله: «انگار به آن طرف خیابان رسیدهای!»، «نامهای به خورشید» و «جشن گل سرخ».
بخشی از کتاب روشنایی روز ادامه تاریکای شب است
«تو از اولش هم آدم بانک نبودی، مجبور شدی بروی. در دانشگاه را که به رویت بستند. دوست داشتی بروی و استاد دانشگاه شوی. به ناچار رفتی و در آزمون آموزش و پرورش شرکت کردی. رخساره عقد کردهات بود. بعد از چند ماه جواب آمد. از اینکه قبول شده بودی آرام و قرار نداشتی. خودت را سر کلاس میدیدی و بچهها را گرم بحث دربارهٔ موضوعی. آنها چنان از عقیدهٔ خود دفاع میکردند انگار پای مرگ و زندگی در میان بود. و تو دستت را بالا میبردی و بچهها را به خویشتنداری دعوت میکردی. البته همیشه بحث را تو راه میانداختی. دوست داشتی که بچهها سر عقایدشان کلنجار بروند. پدر رخساره که با تو بهسبب بیکاری میانهٔ خوبی نداشت مهربان شده بود. سر سفره که غذا را میکشیدند، میگفت: «اول بدین آقا معلم.» بعد از مدتها بیکاری و پول جیبی گرفتن برای دوسه نخ سیگار از پدرت که پیراهنهای نیمدار میفروخت و با سیلی صورتش را سرخ میکرد قبولی در آموزش و پروش برای تو فرج بعد از شدت بود. قبلش اگر میخواستی رخساره را ببینی باید هفتخوان رستم را طی میکردی. روزی که قرار بود جواب گزینش و تحقیق بیاید رفتی اداره. دیدی اسمت توی لیست نیست. گفتی حتماً ماشیننویس اشتباه کرده. رفتی و سؤال کردی. گفتند باید بروی ادارهٔ گزینش. مردی که سر و رویش مثل میرزا کوچکخان جنگلی بود راهنماییات کرد که بروی طبقهٔ بالا. رفتی. مردی که موهایش تقریبا ریخته بود و دستهایش پر از انگشتر بود جلوی در اتاقی نشسته بود. روی در نوشته شده بود: «بدون هماهنگی وارد نشوید.» تو این نوشته را پشتدرهای بستهٔ زیادی دیدهای. تو فکر میکنی هدف از این نوشته این است که اگر کسی با شور حقخواهی و استدلال قابل استناد به این جمله برخورد کند او را معطل کنند تا وقتی میرود توی اتاق حرفی برای گفتن نداشته باشد. این درست مانند آن است که سربازی مقابل فرماندهاش برای کارش دلیل قانعکننده بیاورد و فرمانده چون فرمانده است و نباید زیر بار حرف سرباز برود بهناچار ضربهای با کف دست به کتف سرباز میزند همین ضربه باعث میشود که سررشتهٔ افکار سرباز گم شود و شروع کند به چرندگویی و آنوقت نوبت فرمانده است که حرفش را به کرسی بنشاند.»
حجم
۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه