
کتاب واپسین عشق
معرفی کتاب واپسین عشق
کتاب واپسین عشق با گردآوری آثاری از نویسندگانی همچون «زیدی اسمیت»، «آر. کی. نارایان»، «مورلی کالاگان»، «ریچارد آدلمن»، «ام. آر. جیمز»، «تیم کپل»، «هنری اسلسار» و «ادوارد مورگان فورستر» و ترجمهٔ «سعید کلاتی»، «حسین بیدارمغز»، «مجید عمیق»، «حبیب یوسفزاده» توسط انتشارات قصه باران منتشر شده است. این مجموعه داستانهایی کوتاه از نویسندگان معاصر جهان را در کنار هم قرار داده و هرکدام از داستانها با نگاهی متفاوت به زندگی، روابط انسانی و دغدغههای روزمره پرداخته است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب واپسین عشق
کتاب «واپسین عشق» (و داستانهای دیگر) آثاری از نویسندگان مطرح قرن بیستم را در کنار هم قرار داده است. هر داستان با قلم و نگاه ویژهٔ نویسندهاش تصویری از زندگی، روابط انسانی، طنز، تراژدی یا حتی وهم و خیال را به نمایش گذاشته است. کتاب در قالب مجموعهای از داستانهای کوتاه انگلیسی گردآوری شده و ترجمهٔ این داستانها را «سعید کلاتی»، «حسین بیدارمغز»، «مجید عمیق» و «حبیب یوسفزاده» انجام دادهاند.
داستانها از فرهنگها و جغرافیاهای مختلف انتخاب شدهاند و هرکدام دغدغهها و موضوعات متفاوتی همچون زندگی روزمره در هند تا روابط خانوادگی در آمریکا و اروپا را دنبال کردهاند. این تنوع باعث شده است تا کتاب واپسین عشق تجربهای چندوجهی از ادبیات داستانی معاصر را ارائه دهد. مجموعهٔ حاضر بخشی از پروژهای است که به معرفی داستانهای کوتاه نویسندگان مشهور جهان میپردازد و تلاش میکند مخاطب را با فرم و محتوای متنوع داستان کوتاه آشنا کند. فضای کلی کتاب میان طنز، جدیت، واقعگرایی و خیالپردازی در نوسان است و هر داستان دنیای خاص خود را دارد.
خلاصه کتاب واپسین عشق
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
در «واپسین عشق» (و داستانهای دیگر) هر داستان با فضایی مستقل و شخصیتهایی متفاوت روایت میشود. برای نمونه در داستان «واپسین عشق» نوشتهٔ «تیم کپل» با زنی روبهرو هستیم که در سالهای پایانی عمرش پس از شیمیدرمانی تصمیم میگیرد بهدنبال عشق و تجربهای تازه برود. روایت از زاویه دید فرزند او است که میان وظیفه، عاطفه و تردیدهای شخصی گرفتار شده است. داستان با طنزی تلخ به روابط خانوادگی، پیری و امیدداشتن به تغییر میپردازد. در داستان «روز یک طالعبین» از «آر. کی. نارایان» زندگی مردی روایت میشود که بهطور اتفاقی وارد حرفهٔ طالعبینی شده و با مشتری مرموزی روبهرو میشود که گذشتهٔ تاریکی دارد. این داستان با نگاهی انتقادی و طنزآمیز به سرنوشت، فریب و هویت میپردازد. «به بانک ما خوش آمدید» از «هنری اسلسار» ماجرای کارمند بانکی است که در آرزوی ثروت نقشهای برای سرقت بانک میکشد، اما اتفاقات به شکلی غیرمنتظره پیش میرود. «دیالکتیک» نوشتهٔ «زیدی اسمیت» به روابط مادر و دختری در سفری کوتاه به ساحل میپردازد و تضاد میان آرزوها و واقعیتهای زندگی را به تصویر میکشد. دیگر داستانها نیز هرکدام با روایتی موجز به موضوعاتی چون تنهایی، انتخاب، هویت، عشق و ناکامی میپردازند و در کنار هم تصویری چندلایه از تجربههای انسانی ارائه میدهند.
چرا باید کتاب واپسین عشق را خواند؟
کتاب واپسین عشق فرصتی است برای آشنایی با سبکها و روایتهای متنوع داستان کوتاه از نویسندگان مطرح جهان. هر داستان زاویه دید تازهای به مسائل انسانی و اجتماعی ارائه میدهد و مخاطب را با فرهنگها و دغدغههای متفاوت روبهرو میکند. خواندن این مجموعه امکان مقایسهٔ نگاه نویسندگان مختلف به موضوعاتی چون عشق، خانواده، سرنوشت و انتخاب را فراهم میکند و ذهن خواننده را به چالش میکشد.
خواندن کتاب واپسین عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه، دوستداران ادبیات معاصر جهان و کسانی که بهدنبال تجربهٔ روایتهای متفاوت و چندفرهنگی هستند، مناسب است؛ همچنین برای کسانی که میخواهند با نمونههایی از داستاننویسی قرن بیستم آشنا شوند یا بهدنبال الهام برای نوشتن داستان کوتاه هستند، گزینهٔ خوبی است.
بخشی از کتاب واپسین عشق
«از وقتی که مامان شیمی درمانی را شروع کرده بود. بیشتر تلاش میکرد راضیام کند که به کشور برگردم و کنارش باشم. میدانستم که میتوانم تقاضای مرخصی کنم؛ اما هرچه بیشتر در خارج از کشور زندگی میکردم تمایلم به بازگشت کمتر میشد. چندباری به کشور زادگاهم برگشته بودم و هر بار بیش از پیش احساس بیربطی و گمگشتگی کرده بودم یا به قول پسرعمویم سانی رفتارم درست مثل یکی از آن عوضیهای از دماغ فیل افتاده بود. این حالت البته تا اندازهای به این خاطر بود که در آنجا نه کاری داشتم و نه جایی که خانواده و دوستانم را دور هم جمع کنم. خانواده و دوستانم در گوشهوکنار جهان پخشوپلا بودند. در واقع آنهایی که هنوز به خاطر داشتم چون بیشترشان را از یاد برده بودم؛ مثل لباسی که به سبب شستشوی مکرر نقشش قابل تشخیص نباشد. زندگیهایشان شبیه زندگی در دژی نظامیست. همانقدر بسته و محافظتشده. زندگی در خانههای درندشت و موتور چهارچرخ و یک گردان بچه. و چون من هیچوقت دنبال زندگی این چنین نبودهام شبیه مهمان ناخواندهای میشوم که با زیرشلواری به مجلس رقص آمده باشد. آدمها با چشمانی تهی و منگ میپرسیدند: «تو کلمبیا زندگی میکنی؟» دید و بازدیدها کسالتآور بود. در ابتدا دیدن آدمها بد نبود؛ اما خیلی زود انگار که معجون شیر و تخم مرغ خورده باشی، زده میشدی. بعد این حس آزاردهنده به آدم دست میداد که یکی این وسط دارد اشتباه میکند. با زندگی تو اشتباه است یا زندگی دیگران.»
حجم
۵۳۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۳۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه