
کتاب آسمان، پرواز، امید
معرفی کتاب آسمان، پرواز، امید
کتاب آسمان، پرواز، امید نوشتهی مریم باقری، اثری داستانی است که توسط انتشارات نامه مهر بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با محوریت خانواده، هویت، امید و بازگشت به ریشهها، داستان زندگی جوانی به نام امید را روایت میکند که پس از سالها دوری و تجربهی سختیهای فراوان، در مسیر بازگشت به خانواده و کشف حقیقت گذشتهاش قرار میگیرد. فضای داستان در بستری خانوادگی و دانشگاهی شکل میگیرد و شخصیتهای متعددی از نسلهای مختلف در آن حضور دارند. روایت کتاب با نگاهی به روابط میان اعضای خانواده، چالشهای فردی و اجتماعی و تأثیر گذشته بر حال و آیندهی شخصیتها، بهویژه امید، پیش میرود. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آسمان، پرواز، امید
آسمان، پرواز، امید رمانی خانوادگی و اجتماعی است که مریم باقری در آن به سرگذشت امید، جوانی موفق اما با گذشتهای پر از رمز و راز، میپردازد. داستان در فضایی معاصر و در میان خانوادهای ایرانی روایت میشود که اعضای آن هرکدام دغدغهها و زخمهایی از گذشته دارند. محور اصلی کتاب، جستوجوی هویت و بازگشت به خانواده است؛ امید که در کودکی ربوده شده و سالها از خانوادهاش دور بوده، حالا به عنوان استاد دانشگاه و فردی موفق، با گذشتهی خود و رازهای خانوادگی روبهرو میشود. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای متوالی از دید شخصیتهای مختلف است و با بازگویی خاطرات، گفتوگوها و اتفاقات روزمره، لایههای پنهان زندگی امید و اطرافیانش را آشکار میکند. نویسنده با تمرکز بر روابط میاننسلی، نقش والدین، تأثیر حسادت و انتخابهای اشتباه، و همچنین اهمیت حمایت و عشق در خانواده، تصویری واقعگرایانه و گاه تلخ از زندگی ارائه داده است. در کنار روایت اصلی، به دغدغههای شغلی، تحصیلی و اجتماعی شخصیتها نیز پرداخته شده و فضای دانشگاهی و حرفهای نیز بخشی از بستر داستان را تشکیل میدهد.
خلاصه داستان آسمان، پرواز، امید
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی امید، جوانی موفق و استاد دانشگاه، آغاز میشود که گذشتهای پر از ابهام و سختی دارد. او در کودکی ربوده شده و سالها از خانوادهی واقعیاش دور بوده است. امید در خانوادهای جدید بزرگ میشود اما هیچگاه محبت و حمایت کافی را تجربه نمیکند و همواره احساس بیگانگی و تنهایی دارد. تنها پناه و حامی او مهربانو، مادربزرگش، است که نقش مادرانهای برایش ایفا میکند. در همین حال، خانوادهی افشاری، که سالها پیش پسرشان را از دست دادهاند، با غم و حسرت زندگی میکنند. الینا و امین، فرزندان این خانواده، در دانشگاه با امید آشنا میشوند و رابطهای دوستانه و حرفهای میان آنها شکل میگیرد. به تدریج، نشانههایی از شباهتهای رفتاری و ظاهری میان امید و خانوادهی افشاری آشکار میشود و کنجکاویها دربارهی گذشتهی امید بیشتر میگردد. با پیشرفت داستان، رازهای گذشته یکی پس از دیگری فاش میشوند. مهربانو، که از حقیقت ربودهشدن امید و هویت واقعی او باخبر است، سرانجام تصمیم میگیرد واقعیت را به خانوادهی افشاری بگوید. این افشاگری، شوک و احساسات متناقضی را در میان اعضای خانواده به وجود میآورد. امید نیز با شنیدن حقیقت، با بحران هویت و احساسات پیچیدهای روبهرو میشود و باید میان گذشتهی تلخ و آیندهای که میتواند با خانوادهی واقعیاش بسازد، تصمیم بگیرد. در کنار روایت اصلی، داستان به روابط میان اعضای خانواده، چالشهای شغلی و تحصیلی، و تلاش برای بخشش و بازسازی پیوندهای از دسترفته میپردازد. امید در نهایت با پذیرش گذشته و جستوجوی آرامش، راهی برای بازگشت به آغوش خانواده و ساختن آیندهای روشنتر پیدا میکند.
چرا باید کتاب آسمان، پرواز، امید را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، به موضوعات مهمی چون هویت، خانواده، بخشش و امید میپردازد. خواننده با تجربهی فرازونشیبهای زندگی امید، با چالشهای عاطفی و اجتماعی روبهرو میشود که بسیاری از آنها در زندگی روزمره قابل لمس هستند. روایت داستان، علاوهبر پرداختن به روابط خانوادگی، به دغدغههای جوانان در محیط دانشگاهی و حرفهای نیز توجه دارد و تصویری ملموس از تلاش برای موفقیت و غلبه بر گذشته ارائه میدهد. آسمان، پرواز، امید با طرح پرسشهایی دربارهی معنای واقعی خانواده و نقش عشق و حمایت در عبور از بحرانها، فرصتی برای تأمل و همدلی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای خانوادگی و اجتماعی، کسانی که با دغدغههای هویتی و روابط میاننسلی روبهرو هستند، و افرادی که تجربهی دوری یا بحران در خانواده داشتهاند، پیشنهاد میشود. همچنین برای دانشجویان و کسانی که به روایتهایی با محوریت تلاش، امید و بازسازی روابط علاقه دارند، مناسب است.
بخشی از کتاب آسمان، پرواز، امید
«امید آرام شروع به حرفزدن کرد. - اونموقعها هروقت آرش و خواهرم سوفیا یه اشتباهی میکردن، مامان صفیه با بدجنسی همهچیز رو گردن من میانداخت و بدون اینکه اجازه بده من توضیحی بدم، کتکم میزد. هنوزم باورم نمیشه که مامانصفیه هیچوقت شبیه یهمادر با من رفتار نکرد! به خاطر همین وقتی با استادافشاری آشنا شدم و محبتها و حمایتهاش رو دیدم از اون به بعد تمرکزم رو فقط روی درسم و بعدشم کارم گذاشتم و به خونوادهی عجیب و غریبم فکر نکردم. وقتی هم که لیسانس گرفتم و سربازی رفتم، متوجه شدم شرکت، آزمون استخدامی داره و منم تو مصاحبه که کلی دوندگی داشت شرکت کردم. از کارت پایانخدمت بگیر تا تسلط کامل روی زبان انگلیسی و آزمونهای عملی و مهارتی و گزینش عقیدتی و سیاسی و معاینات پزشکی، همه رو گذروندم و افشاری بازم مشوق من بوده یعنی تنها کسی که کنارم بود استادم بود نه خونوادهام! ترانه بامحبت به همسرش چشم دوخت و گفت: و اینطوری بود که تو شدی بهترین استاد دنیا! امید به چشمهای پر مهر همسرش چشم دوخت و جواب داد: - نه اینطوری هم که تو میگی هم نیست چون من همیشه از نظر بقیه عجیبوغرییم، از گذشته تا الان! یادته که توی دوران دانشجویی چقدر قضاوتم میکردن؟ چون اونا فقط چهرهی جدی و مغرور منو میدیدن و از سختیها و مشکلاتم خبر نداشتن و تا روز آخر هم هیچکس متوجه نشد که دلم چه زخمهایی برداشته. هیچکس نفهمید چندتا شب از عمرم رو تا صبح توی اون زیرزمین گریه کردم و یاد گرفتم که فقط خودمم که باید برای خودم دلسوزی کنم. شاید برات عجیب باشه اما من دیگه لبخند نزدم و فقطوفقط با جدیت به کارم رسیدم. همینم باعث شد همه فکر کنن من مغرور و از خودراضیام درحالیکه این جدیت فقط باعث میشد من تو ذهن خودم، قوی به نظر برسم.»
حجم
۶۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
حجم
۶۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه