تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب ۲۰۶۶، یک دومینوی فضایی
معرفی کتاب ۲۰۶۶، یک دومینوی فضایی
کتاب الکترونیکی «۶۶ یک دومینوی فضایی» (رمان علمیتخیلی) نوشتهٔ «مهدی اسلامی» و منتشرشده توسط نشر «قصه باران»، داستانی علمیتخیلی در فضای آیندهنگر است که با محوریت سفرهای فضایی و تأثیرات زمان بر زندگی انسانها روایت میشود. این رمان با تمرکز بر مفاهیم فیزیکی و فلسفی، ماجرای فضانوردی را دنبال میکند که پس از یک سفر پرماجرا به مریخ، با چالشهای عجیب بازگشت به زمین روبهرو میشود. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ۲۰۶۶، یک دومینوی فضایی
«۶۶ یک دومینوی فضایی» در ژانر علمیتخیلی و با روایتی آیندهنگر نوشته شده است. داستان در سال ۳۰۴۲ میلادی آغاز میشود و به ماجرای نخستین سفر انسان به مریخ میپردازد. نویسنده با الهام از آثار کلاسیک این ژانر، مانند آثار «آرتور سی کلارک»، به بررسی تأثیرات سفرهای فضایی بر هویت، زمان و روابط انسانی میپردازد. کتاب در فضایی میانستارهای و با بهرهگیری از مفاهیم فیزیکی مانند کرمچاله و سیاهچاله، به موضوعاتی چون انبساط و انقباض زمان، گمشدن در کهکشانهای دیگر و بازگشت به جهانی دگرگونشده میپردازد. روایت داستان از زاویه دید شخصیت اصلی، با نگاهی انسانی و فلسفی، به چالشهای بازگشت به خانه و مواجهه با دنیایی که دیگر همان دنیای سابق نیست، میپردازد. این رمان در دورهای نوشته شده که دغدغههای علمی، فلسفی و روانشناختی در ادبیات داستانی فارسی پررنگتر شدهاند و تلاش دارد پیوندی میان علم و تجربهٔ زیسته برقرار کند.
خلاصه کتاب ۲۰۶۶، یک دومینوی فضایی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با روایت «آریا»، فضانورد جوانی آغاز میشود که داوطلبانه به همراه گروهی پژوهشی عازم مریخ میشود. در مسیر سفر، فضاپیمای آنها بهطور ناگهانی وارد یک کرمچاله میشود و پس از عبور از سیاهچالهای با گرانش بالا، چهار ساعت در آنجا میمانند. اما این چهار ساعت معادل بیستوچهار سال زمینی است. پس از بازگشت، آریا و همراهانش درمییابند که همهچیز تغییر کرده: خانوادهها پیر یا از دنیا رفتهاند، شهرها دگرگون شدهاند و خودشان در زمانی دیگر زندگی میکنند. آریا که هیچ خانوادهای برایش باقی نمانده، به خانهٔ پدری بازمیگردد و با همسایههای جدید، بهویژه «آناهیتا» و خواهرش «آیریس» آشنا میشود. آناهیتا دانشجوی دکترای فیزیک کوانتومی است و آیریس دختری با اوتیسم و تواناییهای ذهنی خاص. رابطهٔ آریا با این خانواده، بهویژه با آناهیتا، به تدریج عمیقتر میشود و در خلال آن، بحثهایی فلسفی دربارهٔ زمان، خدا، روح و معنای زندگی شکل میگیرد. آیریس با نقاشیها و رؤیاهایش، پیشبینیهایی از آینده ارائه میدهد که گاه به واقعیت میپیوندند و فضای داستان را رازآلودتر میکنند. روایت با تمرکز بر تنهایی، جابهجایی در زمان، و تلاش برای بازسازی هویت و روابط انسانی در جهانی ناآشنا پیش میرود، بیآنکه پایان داستان افشا شود.
چرا باید کتاب ۲۰۶۶، یک دومینوی فضایی را خواند؟
این رمان با ترکیب عناصر علمیتخیلی و دغدغههای فلسفی، تجربهای متفاوت از مواجهه با مفهوم زمان و هویت انسانی ارائه میدهد. داستان نهتنها به ماجراهای فضایی و علمی میپردازد، بلکه به پرسشهای بنیادین دربارهٔ معنای زندگی، عشق، تنهایی و سازگاری با تغییرات بزرگ نیز توجه دارد. حضور شخصیتهایی با پیشینههای علمی و روانشناختی، و پرداختن به موضوعاتی مانند انبساط زمان، سفر در کرمچالهها و تأثیرات روانی بازگشت به جهانی دگرگونشده، این کتاب را برای علاقهمندان به داستانهای علمیتخیلی و فلسفی جذاب میکند.
خواندن کتاب ۲۰۶۶، یک دومینوی فضایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای دوستداران رمانهای علمیتخیلی، علاقهمندان به موضوعات فیزیک نظری، فلسفهٔ زمان و هویت، و کسانی که به داستانهایی با محوریت سفرهای فضایی و تأثیرات روانی آن بر انسان علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ سازگاری با تغییرات بزرگ یا تجربهٔ تنهایی و جابهجایی در زمان را دارند، این رمان میتواند الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب ۲۰۶۶، یک دومینوی فضایی
«ماجرا زآنجا شروع شد که در سال ۳۰۴۲ میلادی تصمیم گرفتم بهصورت داوطلبانه همراه با یک گروه تحقیقاتی عازم سفری مخاطرهآمیز به مریخ شوم. درواقع مسئولیت راندن فضاپیما از یک طرف و حفظ جان و سالم رساندن افراد گروه به مریخ از طرف دیگر بهعهدهٔ من بوده اما ازآنجاکه در تاریخ بشری این اولین سفر انسان به کرهٔ مریخ بود به قطع و یقین میتوانست سفری به شدت چالشبرانگیز همراه با حوادثی پیشبینینشده و حتی مرگبار باشد و از این نظر جا داشت که وداعی باشکوه و احساسی با والدین و اطرافیانم داشته باشم. بااینحال تنها به یک خداحافظی کاملاً معمولی بسنده کردم. اشتیاقم به سفر آنچنان بود که به جز فضانوردی و رسیدن به مریخ شگفتانگیز به چیز دیگری فکر نمیکردم. ضمن آنکه جوانی و در نتیجه عدم تصور مرگ و نیستی هم در آن لحظات پرشور و شعف پیش از پرواز اجازه نمیداد که حتی برای یک لحظه خداحافظی با والدینم را آخرین وداع با آنها بدانم. به همین خاطر مثل همیشه با پدرم دست دادم و او را به آغوش کشیدم. بعد گونههای مادرم را چند مرتبه بوسیدم و با گفتن یک به امید دیدار خشک و خالی برای همیشه ترکشان کردم. اگر میدانستم که قرار است سفرم چهار ساعت جادویی به درازا بینجامد، حتما با احساس آخرین دیدار با والدینم وداع میکردم، نه آنقدر معمولی و احمقانه. تنها تفاوت وداعی که کردم با وداعی که باید میکردم در همان حس آخرین دیدار بود که در اولی هرگز نبود. اما در دومی میتوانست جریان داشته باشد. افسوس که زمان هرگز به عقب برنمیگردد و هرچه بوده دیگر تمام شدهاست.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه