
کتاب چیزی پشت در
معرفی کتاب چیزی پشت در
کتاب الکترونیکی «چیزی پشت در» نوشتهٔ هنری اسلزار با ترجمهٔ ماندانا گرشاسبی اثری است که نشر قصهباران آن را منتشر کرده است. این کتاب در دستهٔ رمانهای خارجی قرار میگیرد و داستانی معاصر را روایت میکند که در بستر روانشناختی و معمایی شکل گرفته است. روایت کتاب حول محور زندگی شخصیت اصلی، گیل گانرسون، میچرخد و با نگاهی به گذشته و حال او، لایههای مختلفی از ترس، تنهایی و جستوجوی هویت را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب چیزی پشت در
«چیزی پشت در» رمانی است با ساختاری چندلایه که در فضای شهری و خانوادگی آمریکا در قرن بیستم میگذرد. هنری اسلزار، نویسندهٔ کتاب، با روایتی خطی اما پر از بازگشت به گذشته، داستان دختری به نام «گیل گانرسون» را دنبال میکند که پس از مرگ مادرش، با خاطرات تلخ، کابوسهای شبانه و احساس ناامنی دستوپنجه نرم میکند. این رمان در قالب داستان بلند نوشته شده و با تمرکز بر روان شخصیتها، بهویژه گیل، به بررسی تأثیر فقدان، اضطراب و گذشتهٔ حلنشده بر زندگی حال میپردازد. روایت کتاب از کودکی گیل آغاز میشود و به تدریج با ورود شخصیتهای جدید، مانند کارآگاه خصوصی و روانکاو، ابعاد تازهای از زندگی او و رازهای خانوادگیاش آشکار میشود. اسلزار در این اثر، فضای خانهٔ قدیمی، روابط پیچیدهٔ خانوادگی و سایهٔ سنگین گذشته را بهگونهای ترسیم کرده است که خواننده را به دنیای ذهنی و عاطفی شخصیتها نزدیک میکند. این کتاب با نگاهی به مسائل روانشناختی، تنهایی، ترس و جستوجوی امنیت، تجربهای متفاوت از رمانهای معمایی و روانشناختی ارائه میدهد.
خلاصه داستان چیزی پشت در
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «چیزی پشت در» با مرگ مادر گیل گانرسون آغاز میشود؛ دختری که در کودکی با این فقدان بزرگ روبهرو میشود و از همان زمان، سایهٔ ترس و ناامنی بر زندگیاش میافتد. گیل در خانهای قدیمی و پرخاطره زندگی میکند؛ خانهای که هر گوشهاش یادآور گذشته و زخمهای قدیمی است. او با کابوسهای شبانه، صداهای عجیب و احساس حضور چیزی ناشناخته در خانه مواجه است. این اضطرابها باعث میشود که اطرافیانش، از جمله خانم بلینگر (خانهدار)، کارآگاه خصوصی و روانکاو، وارد زندگی او شوند تا به او کمک کنند یا از او محافظت کنند. در طول روایت، گیل با گذشتهٔ خود و رازهای خانوادگیاش روبهرو میشود؛ از جمله خودکشی مادرش و تأثیر آن بر روان او. رابطهٔ گیل با اطرافیانش، بهویژه دوستش هلن و کارآگاه استیو تاینر، بهتدریج شکل میگیرد و هرکدام بهنوعی در تلاشاند تا به او کمک کنند تا با ترسهایش روبهرو شود. در این میان، گیل باید میان واقعیت و توهم، اعتماد و تردید، و گذشته و حال تعادل برقرار کند. داستان با فضایی معمایی و روانشناختی پیش میرود و خواننده را درگیر این پرسش میکند که آیا واقعاً چیزی پشت در است یا همهٔ اینها زاییدهٔ ذهن آشفتهٔ گیل است.
چرا باید کتاب چیزی پشت در را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعاتی مانند ترس، تنهایی، تأثیر فقدان و جستوجوی هویت، تجربهای متفاوت از رمانهای معمایی و روانشناختی ارائه میدهد. روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، خواننده را به دنیای ذهنی و عاطفی شخصیت اصلی نزدیک میکند و امکان همذاتپنداری با دغدغهها و اضطرابهای او را فراهم میسازد. همچنین، ترکیب فضای معمایی با عناصر روانشناختی، اثری خلق کرده است که نهتنها سرگرمکننده، بلکه تأملبرانگیز است و مخاطب را به پرسش دربارهٔ مرز واقعیت و خیال وادار میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، روانشناختی و داستانهایی با محوریت شخصیتهای زن و مسائل هویتی و خانوادگی مناسب است. همچنین کسانی که به موضوعاتی مانند تأثیر فقدان، اضطراب، و جستوجوی امنیت علاقه دارند، میتوانند از خواندن این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب چیزی پشت در
«مرگ بوی دارو و واکس مبل میداد. خانم بلینگر که فکر میکرد باید خدمتکاران را مشغول نگه دارد تا حواسشان پی زندگی ازدست رفتهٔ طبقهٔ بالا نرود دوقلوهای گلدداست را واداشته بود تمام میزها، کابینتها و نرده پلههای خانه گانرسون را آغشته به واکس مبل کنند. گیل گانرسون تا آخر عمر از بوی چوب صیقل خورده غم و اندوه وصفناشدنیای احساس میکرد. او هنوز این را نمیدانست. در ۱۲ مارس فقط شش سال داشت. دست کوچکش بهآرامی روی نردهٔ صیقلی میلخزید و چنان روی پنجه پا با کفشهای چرمی رنگیاش به طبقهٔ دوم میرفت انگار فرش سنگین برای خفه کردن صدای قدمهای کوچکش کافی نبود. از بالای پلهها صدای تق قفل شببند را شنید و فهمید کسی از اتاقخواب مادرش بیرون میآید. او فرمان ترس را اجرا کرد. فرار. در انتهای راهرو به مکان مقدسش پناه برد؛ قلعهای با یک برج باشکوه. بقیه بزرگترها خیلی منطقیتر به آن ساعت پدربزرگ میگفتند. گیل پشت آن مخفی شد، مملو از بوی واکس، لیمو و کیک. مثل گاردنیای پژمرده و صدای عمویش را شنید. صدای مردانهٔ محکمی که فنرهای ظریف ساعت را به لرزه درآورد: «مرده گفت کی میآد؟» خانم بلینگر جواب داد: «گفت تا یک ساعت دیگه آقا.»»
حجم
۸۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۴ صفحه
حجم
۸۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۴ صفحه