کتاب آنچه درباره موفقیت می دانم
معرفی کتاب آنچه درباره موفقیت می دانم
کتاب آنچه درباره موفقیت می دانم نوشتهٔ الن اسپراگنز و ترجمهٔ مینا اعظامی است. انتشارات کتابسرای میردشتی این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. این اثر نامههایی از زنان شگفتانگیز به خود جوانترشان را در بر دارد.
درباره کتاب آنچه درباره موفقیت می دانم
کتاب آنچه درباره موفقیت می دانم (What I know now about success) حاوی ناداستان است. این کتاب حاوی نامههایی از زنان شگفتانگیز به خود جوانترشان است. کتاب حاضر به معرفی برخی از زنان سختکوش می پردازد که سفرشان را به مقصد تعالی، پیروزمندانه طی کرده و تجربهای خوب از خود به جا گذاشتهاند. آنچه در این معرفی نامه ارزشمند است، درس هایی است که آنان در قالب نامهای به خودشان، وقتی در سنی کمتر از سنوسال کنونیشان بودند، ارائه می دهند. درس سلوک و بردباری، فائق آمدن بر ترس ها، فراتر از حال دیدن و از زمین برخاستن.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب آنچه درباره موفقیت می دانم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستانهای انگیزشی و قالب نامهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آنچه درباره موفقیت می دانم
«در روزی تابستانی همدیگر را در تئاتر مک کارتر، در پرینستون، در نیوجرسی ملاقات کردیم. او از دفتر کارش بیرون آمد، درحالی که همان هنگام به یک نامهٔ الکترونیکی آتشین پاسخی ظریف داده بود. موهای بلندش را به سبک بچه های پیش دانشگاهی دم خرگوشی بسته بود. ذهنش هنوز درگیر آن پاسخ نامهٔ الکترونیکی نیمه مغشوش بود. نگاهی به من انداخت، لبخندی زد، و آن گاه به ناگهان دست هایش را بر صورتش زد و گفت: «وای! می خواستم آرایش کنم.»
بله، فکرش مشغول مسائل دیگری بود. به تصور من، ظرف بیست سال گذشته، امیلی، هم زمان شغل های بیست وچهار ساعته داشت. در مقام مدیر هنری، بیش از نود تولید را سرپرستی کرده و تئاتر مک کارتر را به نمایش خانهٔ قدرتمند منطقه ای تبدیل کرده است، به طوری که در سال ۱۹۹۴ جایزهٔ تونی۵۲ از آن آنجا شد. در جایگاه نمایش نامه نویس، عناوین غامض و جدال برانگیزی را به عهده می گرفت، برخی از معروف ترین و گسترده ترین نمایشنامه های کشور از جمله پای بند قول مان باشیم، که نامزد سه جایزهٔ سالانهٔ تونی (همراه با جوائز پی بادی و کریستوفر برای بازی بر صحنه) شد و در پاییز ۲۰۰۹ به مک کارتر بازگشت تا جشن بیستمین سال اجرای فصلی اش را افتتاح کند.
این ها فقط دو کار اولیهٔ او هستند. همچنین نمایشنامه های خودش و دیگران را نیز کارگردانی کرده است، و همین طور دریافت جایزهٔ پولیتزر ــ پیروزی آنا در نواحی گرمسیری، که در تئاتر مک کارتر و برادوی اجرا شد، و همچنین من، به من، مال من، کار ادوارد آلبی به سفارش مان، که تولید آن در مک کارتر بود، و بعد قرار شد در اوت ۲۰۱۰ در برادوی گشایش شود. آخر اینکه، او معلمی پرحرارت و حامی نمایشنامه نویس های گمنام است.
او با حرکت کنایه آمیز سرش می گوید: «می دانید، شایسته سالاری نیست. در تئاتر نمی توانید بدون حامی کاری را انجام دهید.» همدلی ــ و خشم ــ به خاطر شکست خوردگان، بد جلوه کرده ها، و مردمانی که به دلیل کم بختی و بی انصافی بازنده اند، موضوعاتی هستند که چارچوب شغل و کار امیلی را تشکیل می دادند. سال ۱۹۹۴، او پس از اینکه فهمید ام اس دارد کار دیگری هم به فعالیت هایش اضافه کرد: سخنرانی برای افرادی که به تازگی به این بیماری دچار شده بودند.»
حجم
۱۴۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
حجم
۱۴۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه