کتاب افعی های آتش
معرفی کتاب افعی های آتش
کتاب افعی های آتش نوشتۀ جلال برجس، نویسندۀ اردنی است. این کتاب را کریم اسدی اصل در سال ۱۴۰۱ از عربی به فارسی ترجمه کرد و در انتشارات مروارید منتشر شده است.
درباره کتاب افعی های آتش
رمان افعیهای آتش از همان صفحات ابتدایی خواننده را به دل داستان میکشاند. خاطر، نویسندهای است که بعد از دو سال کار بر روی رمانش بالأخره آن را تمام میکند و نفس راحتی میکشد. او شامی عاشقانه با همسرش میخورد و میخوابد اما شعلههای آتش است که ۲ چیز مهم زندگی او را از بین میبرد؛ لپتاپی که رمانش در آن بود و قاب عکس مادرش. این اتفاق برای کسی که جز نوشتن پنجرهای به روی زندگی نمیبیند تمامشدن همه چیز است؛ اما نمیداند که این تازه شروع ماجراست.
رمان افعیهای آتش ۲ داستان موازی را پیش میبرد. خاطر یک روز بهصورت اتفاقی زنی را میبیند که زیر یک درخت داستان سوختۀ او را برای بچههای محله تعریف میکند. آن زن داستان دیگری هم میگوید، داستان عشق معلمی به نام علی بن محمود القصاد و شاگردش، دختری به نام بارعه که تلاش میکند در جامعهای بسته به آزادی برسد و این چنین است که ۲ داستان در این کتاب به یکدیگر پیوند میخورد و در خلال آن به مسائلی همچون تروریسم، تأثیر خرافات بر جامعه و سبک زندگی مردم و افراطگرایی در دین میپردازد.
خواندن کتاب افعی های آتش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران داستانهای عاشقانه، علاقهمندان به ادبیات عرب و ادبیات داستانی پیشنهاد میشود.
درباره جلال برجس
جلال برجس شاعر و نویسندۀ اردنی یکی از مهمترین و بهترین نویسندگان جهان عرب بهشمار میرود. رشتهٔ دانشگاهیاش مهندسی پرواز بود. مدتی هم در همین رشته کار کرد اما بعد به روزنامهنگاری و نویسندگی روی آورد. او برای کتاب «دفترچههای کتابفروش» برندۀ جایزۀ بوکر عربی سال ۲۰۲۱ شد. از دیگر آثار این نویسنده «گیوتین خوابدیده» است که برندۀ جایزۀ خلاقیت داستانی رفقه دودین شد و همینطور رمان «بانوان حواس پنجگانه» که به فهرست اولیۀ جایزۀ بوکر عربی راه یافت. کتاب افعیهای آتش به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی ترجمه شده است.
بخشی از کتاب افعی های آتش
«اکنون پس از تمام اتفاقاتی که افتاد و در میان این علفزار و گلهای وحشی که گورستان را فرا گرفته است و از آرامش مردگان محافظت میکند، اکنون درحالیکه نالهٔ این نی که از جایی نامعلوم به گوش میرسد و گویی موسیقی متن فیلمی است که آغاز آن همان پایان داستان است، در برابر این آسمان آبی روشن که مانند حافظهٔ خالی عاشقی است که خودش را از سلطهٔ خاطرات رها کرده است، اکنون در این لحظهٔ غروب که خورشید موهای خود را جمع میکند و دکمههای پیراهن طلاییاش را میبندد و شفق را چون آبی به روی همهچیز میپاشد و بهنظر میرسد کائنات اسیر رشتهٔ باریک اندوهی است که قلبها را به بازی میگیرد و آنها را به تپش وا میدارد، اکنون در این لحظهای که سکوت همه جا را فرا گرفته و هیچکس در خیابانها حضور ندارد بهجز دختری که گربهٔ همراهش در حال جستوخیز کردن است و پروانهای را دنبال میکند که رشتهنوری او را وسوسه کرده است که از شکاف دیوار گورستان عبور میکند، اکنون در برابر این سنگ قبری که نام تو بر آن نوشته شده است و مرا به یاد روزی میاندازد که آخرین کلامت را به زبان آوردی ـ فصل بهار بود و آسمان صاف و آبی بود ـ آن زمان که با بیرمقی به پرندهای در حال بالا و پایین رفتن مینگریستی تا اینکه از دیدهها پنهان شد و دستانت از میان دستانم سُر خورد و افتاد اما چشمانت همچنان به آسمان خیره مانده بود، اکنون روح تو را میبینم که بیوقفه در آسمان پرواز میکند. اکنون در این لحظه و پس از تمام آن اتفاقات، حافظهام میتواند همهٔ جزئیات را بدون هیچ دردسری به یاد بیاورد و داستان را شکل بدهد»
«وقتی مادران از دنیا میروند، درِ قلبتان را نیمهباز بگذارید؛ چراکه آنها شبهنگام بازمیگردند و هرچه را که آسیب دیده و به هم ریخته است، مرتب میکنند.»
حجم
۱۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۰ صفحه
حجم
۱۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۰ صفحه
نظرات کاربران
فوق العاده است، بی نهایت پرمفهوم و پر محتوا درمورد خرافات در دین هست.