کتاب خاطره خودکامگی
معرفی کتاب خاطره خودکامگی
کتاب خاطره خودکامگی نوشتهٔ اوراسیو کاستیانوس مویا و ترجمهٔ قاسم صنعوی است. انتشارات ناهید این رمان اسپانیایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب خاطره خودکامگی
کتاب خاطره خودکامگی (Tirana memoria) حاوی یک رمان است که در دو بخش نوشته شده؛ «هایده و فراریان (۱۹۴۴)» و «ناهار (۱۹۷۳)». نویسنده توضیح داده است که این کتاب را در آلمان و در مارس ۲۰۰۵ در فرانکفورت در ساحل مین آغاز کرد و در پایان سال ۲۰۰۷ در پیتسبورگ در پنسیلوانیا به پایان رساند. محتوای تاریخی نخستین بخش اثر («هایده و فراریها») و همچنین شماری از وضعیتها و شخصیتها مبنایی بر اساس تاریخ اِلسالوادور ۱۹۴۴ دارد. در این مورد، تاریخ در خدمت رمان گذاشته شده است؛ یعنی اوراسیو کاستیانوس مویا آن را بسته به اقتضائات داستان دگرگون کرده؛ بنابراین در اینجا نباید بهدنبال «صحت تاریخی» گشت.
السالوادور کوچکترین و پرتراکمترین کشور منطقهٔ آمریکای مرکزی است. پایتخت آن «سان سالوادور» است. این کشور در جنوب آمریکای شمالی قرار و به دریا راه دارد. السالوادور توسط کشورهای هندوراس، گواتمالا و همچنین خلیج فونسکا و اقیانوس آرام در بر گرفته شده است. این کشور مستعمرهٔ اسپانیا بوده و در سال ۱۸۲۱ استقلال یافته است. این کشور گرفتار کودتاهای متعدد و خشونت سیاسی بوده است. السالوادور در سال ۱۹۳۱ میلادی، بهدلیل سقوط قیمت قهوه در بازارهای جهانی با بحران عظیم اقتصادی روبهرو شد. اوضاع نابسامان اقتصادی، نارضایتی شدید مردم السالوادور را برانگیخت و شورشهای دانشجویی و مردمی علیه دیکتاتوری «هرناندز مارتینز» آغاز شد. بهدنبال این شورشها، جنگ داخلی اوج گرفت و این جنگ سبب شد شمار بسیاری از مردم السالوادور به کشورهای همسایه پناهنده شوند. این کشور در سال ۱۹۶۹ میلادی با کشور همسایهٔ خود هندوراس بر سر یک گل فوتبال جنگید. پس از آن، جنگهای داخلی ۱۲ساله (۱۹۷۹ - ۱۹۹۱) در السالوادور، زیانهای فراوانی به نهادها و سازمانهای این کشور وارد کرد. در این جنگ داخلی که طی سالهای یادشده بین گروههای چریکی چپگرا و نیروهای دولتی السالوادور جریان داشت، حدود ۷۵۰۰۰ نفر کشته و بیش از ۷۰۰۰ نفر ناپدید شدند.
خواندن کتاب خاطره خودکامگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر اسپانیا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره اوراسیو کاستیانوس مویا
اوراسیو کاستیانوس مویا (Horacio Castellanos Moya) نویسندۀ اِلسالوادوری در سال ۱۹۵۷ زاده شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مؤسسهای که یک فرقۀ مذهبی مسیحی میگرداند گذراند. در دانشگاه اِلسالوادور در رشتۀ ادبیات تحصیل کرد. در سال ۱۹۷۹ بهسبب تبعیدشدن به کانادا رفت. یک سال بعد در کاستاریکا مستقر شد و سرانجام از سال ۱۹۹۲ زندگی در مکزیک را برگزید و هنگام جنگ اِلسالوادور با یک آژانس مطبوعاتی یک گروه چریکی وابسته به نیروهای مردمی رهاییبخش به همکاری پرداخت. رمان «لا دیاسپورا» را در سال ۱۹۸۸ منتشر کرد و جایزۀ دانشگاه خوسه سیمئون کاناس آمریکای مرکزی را نصیب خود کرد. طی سالهای تبعید در مکزیک با روزنامههای متعدد همکاری داشت. برای مدتی به زادگاهش برگشت. دو سال در اسپانیا به سر برد و سرانجام به مکزیک برگشت. اوراسیو کاستیانوس مویا چندین رمان و پنج مجموعه داستان عرضه کرده است. در سال ۱۹۹۷ پیرو نوشتن رمانی، چندبار تهدید به مرگ شد و ناگزیر باز هم زندگی در تبعید را اختیار کرد. از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ به یاری بازار مکارۀ کتابِ فرانکفورت زندگی کرد و از آن پس در پیتسبورگ مستقر شد. او در دانشگاه آیوا تدریس کرده است. رمان «خاطره خودکامگی» یکی از آثار مکتوب او است.
بخشی از کتاب خاطره خودکامگی
«پریکلس پیر ساعت دهونیم صبح تلفن کرد. کارملا بود که گوشی را برداشت: یکهخورده از شنیدن صدای کارملا دعوتش کرد که ظهر برای ناهار به خانهمان بیاید، مشغول تهیۀ غذایی شد که پریکلس حسابی دوست داشته باشد. با دلشوره گوشی را گرفتم: به من گفت که نیاز دارد با من حرف بزند؛ میخواست بداند آیا وقت دارم، آیا حوصلهاش را دارم. از او پرسیدم از کجا تلفن میکند. جواب داد از تلفن عمومی جلوی کلینیک. به او گفتم کارملا او را جلوتر دعوت کرده است و او میتواند بلافاصله بیاید. خواستم خیال کنم که لحنش همان حالت بیاعتنایی در هر موقعیت او را دارد. وقتی گوشی را گذاشتم کارملا ابروهایش را بهشکل پرسشگرانهای بالا انداخت؛ احتمالاً حالت تنبهرضا دادهای داشتم.
برگشتم به صندلی گهوارهایام در تراس که صبحهایم را در آن میگذرانم ولی نتوانستم به مطالعهام ادامه بدهم. پریکلس پیر حداکثر دو سال بیشتر از من داشت و پا به سن میگذاشت. احساس ناراحتی و باد سبکی را که از حیاط خلوت میآمد احساس کردم. بدنم را کش آوردم. به سراغ کارگاه و میز تحریر رفتم که حالا از آن برای نوشتن استفاده میکنم تا یادداشتهایی را که صبح زود برداشته بودم دوباره بخوانم. با خودم گفتم شاید به مترسکی نیاز دارم که کلاغهای درون سرم را بترسانم.
کمی بعد فکر کردم صدای کارملا را میشنوم که در سالن گوشی تلفن را برمیدارد که شماره بگیرد. حدس زدم میخواهد به ماریا الهنا تلفن کند، خدمتکار خانۀ آراگونها، تنها کسی که اکنون با پریکلس همخانه است. کارملا پچپچکنان حرف میزد تا من نشنوم؛ دوست ندارم که او در کارهای دیگران مداخله کند، و مثل اینکه پریکلس کودکی بیدفاع است نه مردی هفتادوپنجساله، نگران حال او باشد.»
حجم
۲۸۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۲۸۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه