کتاب چاقوی بزرگ
معرفی کتاب چاقوی بزرگ
کتاب چاقوی بزرگ نوشتهٔ کلیفرد اودتس و ترجمهٔ خاطره کردکریمی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است. این اثر نمایشنامهای است که در سه پرده به رشتهٔ تحریر درآمده است.
درباره کتاب چاقوی بزرگ
کتاب چاقوی بزرگ نمایشنامهای سهپردهای نوشتهٔ کلیفرد اودت است. «کُنی»، «بادی»، «مَرییِن»، «دیکسی»، «هنک» و «فِرِری» نام برخی از شخصیتهای این متن نمایشی است. نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب چاقوی بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چاقوی بزرگ
«چارلی: واسه چی انقدر عجله داری! مگه این همه راه برنگشتی؟ میتونی گوش بدی! تموم شب وقت داری زنگ بزنی آژانس و به این موجود بیمصرف شببهخیر بگی! (مَریین دست از شمارهگیری برمیدارد و چارلی با حالی زار برمیگردد) واسه مشکلات منْ فیلسوف بزرگی بودی... .
مَریین: (سرد) هیچ وقت ادعا نکردم قدیسم.
چارلی: جوابم ممکنه غافلگیرت کنه. چرا که نه؟ انقدر تو دنیا قدیس پُره که برای یکی دیگه جا نیست؟ بشین.
مَریین: ممنون، وایمیسم. اما اگه فک میکنی... .
چارلی: نه بذار من حرف بزنم، دوباره نذارم تو موقعیت همیشگی توجیهِ خودم! (مکث) در حال حاضر مسئلۀ منِ آشغالِ هرزه را میذاریم کنار. گرچه باید بگم قضاوتت دیگه درست نیست. با چکش زدی را پشههه که روی دماغم بود. اما همسر عزیزم، مشکل بزرگ تو -- با توجه به همۀ حرفهایی که زدی -- اینه که روح کاسبکارانۀ مملکتْ تو ذات تو هم هست. تو با طبیعت خودت چونه میزنی و جدیش نمیگیری! این کارییه که عمو اَلم هیچ وقت نکرد. از اون یاد گرفتم. (مکث) خب، این مال گذشتههاست اما امشب... احتمالاً داری زندگیت را -- و شاید مال من را هم -- با چونه زدن با طبیعت خودت نابود میکنی، چون اون هدفی که نشون میدی، از ریخت افتاده! ما نبودیم که بین میلیونها نفر همدیگه را خواستیم؟ میشه با گفتن همچین جملهای، مثل یه کاسب، سرش چونه زد که مَریین فقط وقتی خودشه و چارلی را دوست داره که چارلی با یه سِری شرایط مشخص کنار بیاد؟ با تموم حرفهایی که میزنی دختر، چرا انقدر مشتاقِ نابود کردن طبیعت خودتی؟ چرا؟ چون اعتقادات راسخ من از دست رفته؟ چون تحلیل رفتم و علاقهم را از دست دادم، کِسل و گرفتار شدم؟ اما من مبارزه میکنم -- برای زندگی تقلا میکنم -- مبارزه و مقاومتم را نمیبینی؟ من ممکنه تو یه دعوای خیابونی بمیرم... اما تو چی، با اون چونه زدنهای کاسبکارانهت؟ اون زنِ شجاعِ متکیبهخودی که میدونم میتونی باشی کجاست؟ بهات میگم، به نظر من، لعنت به چونه زدن، و مرگ به حرف مردم! مرگ به خلافِ چیزی که هستیم بودن! لعنت به کاسبها و حُقههاشون. (ناگهان آزاد و شاد) مَریین، من بهت احتیاج دارم، من عاشقتم... من بهات قولِ درک و عشق میدم، هر چی که از دستم بربیاد. گوش کن، اگه از دستت بدم -- قول بده اگه بری -- برام، برام دعا کنی! اما اگه بمونی -- اگه حق با منه -- شرایط اینه: اگه دست از پا خطا کردم، جلوم وایسی... هِی نذاری و بری. و سکوت هم تو این شرایط خیلی خیلی مهمه! چون ما به سکوت احتیاح داریم، همهمون. اوه، عزیز دلم، چقدر تو این دنیای پرهیاهوی خودخواه به سکوت و فکر احتیاج داریم... .»
حجم
۹۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
حجم
۹۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه