
کتاب نفست را هدر نده
معرفی کتاب نفست را هدر نده
کتاب نفست را هدر نده نوشتهٔ ملیندا لی و ترجمهٔ نشاط رحمانی نژاد است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است. این اثر کتاب ششم از مجموعهٔ «مورگان دین» است.
درباره کتاب نفست را هدر نده
کتاب نفست را هدر نده (Save your breath) برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی و کتاب ششم از مجموعهٔ «مورگان دین» است. شخصیت اصلی این مجموعه مردی است به نام «مورگان دین» که از جلد دوم بهعنوان یک وکیل شجاع همراه با همکارش «لنس کروگر» که یک کارآگاه خصوصی است، درگیر پروندهٔ گمشدن مرموز یک زن میشود. داستان جلد ششم (کتاب حاضر) چیست؟ وقتی «اولیویا کروز»، نویسندهٔ جنایی بدون هیچ نشانهای از داستان ناپدید میشود، دوست پسر جدیدش با نام «لینکلن شارپ» به بدترین حالت مشکوک میشود. او میداند که دختر با میل خود او را ترک نکرده است و قبل از اینکه خیلی دیر شود به وکیلْ مورگان دین و لنس کروگر مراجعه میکند تا او را پیدا کنند. درحالیکه زندگی اولیویا را بررسی می کنند، از کشف ارتباطی بین تحقیق کتاب کنونی او درمورد دو پروندهٔ قتل سرد و خودکشی یکی از مشتریان احتمالی مورگان شوکه میشوند. با تحقیقات مورگان و لنس، تعداد مظنونان افزایش مییابد، اما زمان برای یافتن اولیویای زنده در حال پایان است. وقتی خطر به در آنها میزند، مورگان و لنس متوجه میشوند که ممکن است اهداف بعدی قاتل باشند.
خواندن کتاب نفست را هدر نده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ملیندا لی
ملیندا لی نویسندهای آمریکایی است که پیش از نویسندگی در بانک کار میکرد. گفته شده است که او نوشتن را بهعنوان راهی برای تمدد اعصاب خود به هنگام بزرگکردن فرزندانش آغاز کرد. پس از مدتی کار خود در بانک را رها کرد و تمرکزش را بر روی نویسندگی گذاشت. اولین رمان او نامزد دریافت جایزهٔ بهترین کتاب اول توسط «انجمن بینالمللی نویسندگان داستانهای تریلر» شد.
بخشی از کتاب نفست را هدر نده
«اولیویا دستش را به سمت لیوان آب کنار تختش دراز کرد.
کارآگاه استلا دین روی صندلی کنار تختش نشسته بود و توی دفترچه یادداشت کوچکی مینوشت. «اگه نیاز به استراحت داری، میتونم بعد دوباره بیام.»
اولیویا کمی آب خورد و گفت: «نه. تقریباً حرفهام تموم شده. میخوام تموم شه.» میخواست کل این اتفاق را پشت سر بگذارد، اما میدانست واقعاً چنین اتفاقی نمیافتاد. زخمهایی که در این آدمربایی به جانش نشسته بود، تا ابد باقی میماند.
یعنی دیگر هیچوقت میتوانست تنها بماند؟ میتوانست بدون کابوس بخوابد؟
بدنش به لرزه افتاد، دلش میخواست لینکن آنجا بود. از دیشب که پیدایش کرده بود، برای اولین بار از کنارش رفته بود. فقط بیست دقیقه از رفتنش میگذشت اولیویا دلتنگش شده بود. در عرض پنج روز از یک زن مستقل به یک زن کاملاً وابسته تبدیل شده بود.
تمام اتفاقاتی را که از شب دزدیده شدنش تا فرار و نجاتش افتاده بود، برای اولیویا تعریف کرده بودند. «باورم نمیشه کارگزارم این آدمربایی رو فقط برای شیرینکاری تبلیغاتی انجام داده باشه. میدونم به خاطر جداییش زمان سختی رو میگذرونه و به خاطر پیشنویس کتابی که باید بهش میدادم، عصبانی شده بود. ولی باز هم...»
استلا با او موافقت کرد: «عجیبه. اصلاً هیچوقت میدونستی تا چه حد درمونده شده؟»
اولیویا به چند باری که این اواخر با کیم صحبت کرده بود، فکر کرد. «نه. گفته بود میترسه آپارتمانش رو از دست بده. ولی ما مدت کوتاهی بود که با هم کار میکردیم. خیلی خوب نمیشناختمش.»
اولیویا فکر کرد اخیراً احساس میکرد به او خیانت شده، ولی حالا، به خاطر زنده ماندن شکرگزار بود و از تنها ماندن میترسید. شاید بعد از اینکه این مراحل سخت را پشت سر میگذاشت و چند صد ساعت رواندرمانی میشد، میتوانست این حس را کنار بگذارد و تازه به حس عصبانیت برسد.
استلا گفت: «فکر میکردیم یکی از قاتلهایی که روی پروندهشون تحقیق میکردی، بیگناه بوده و قاتل واقعی نمیخواست پرونده دوباره باز بشه.»
اولیویا پرسید: «کلیف فرانکلین یه محاکمهٔ دیگه گیرش میآد؟»
«شک دارم. جو جزئیات تمام قتلها و قربانیهای دیگهٔ کلیف رو به ما داد. اگه تیم تجسس بقیهٔ جسدها رو پیدا کنن، اون وقت مدرکی داریم که داستانش رو باور کنیم. جو نمیخواد تا وقتی ممکنه خودش متهم بشه، علیه برادرش شهادت بده. حالا هم خفهخون نمیگیره. حتی اگه کلیف به خاطر قتل برندی هم بتونه تجدیدنظرخواهی کنه تازه باید به خاطر اتهام پنج قتل دیگه محاکمه بشه.»
اولیویا گفت: «خدا رو شکر. میدونستم باید اطلاعات مربوط به بههم خوردن زنجیرهٔ محافظت از شواهد رو اطلاع بدم و بذارم قانون خودش این ماجرا رو درست کنه.»
حجم
۳۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۳۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه