دانلود و خرید کتاب خیابان ولیعصر مائده نعمتی
تصویر جلد کتاب خیابان ولیعصر

کتاب خیابان ولیعصر

نویسنده:مائده نعمتی
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خیابان ولیعصر

کتاب خیابان ولیعصر نوشتهٔ مائده نعمتی است. انتشارات آئی سا این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب خیابان ولیعصر

کتاب خیابان ولیعصر حاوی مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و معاصر و ایرانی به قلم مائده نعمتی است. این کتاب ۵ داستان را در بر گرفته که عنوان آن‌ها عبارت است از «پدرنگار»، «زیورکثافت»، «شال سرخ»، «خیابان ولیعصر» و «غذاخوری کامو». می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب خیابان ولیعصر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خیابان ولیعصر

«سعی کردم به چیزی نگاه نکنم تا به این شکل حسرت وسایلی را نخورم که نمی‌توانستم با خودم ببرم. با پاهای سست و خمیده‌ام به اتاق نگار رفتم و این‌طور شد که برای بار هزارم حالم از خودم به هم خورد. از ضعیف بودنم اما بیشتر! دخترم نگار روی تخت همچون فرشته‌ها خوابیده بود و موهایش روی صورت و گردن سفیدش پخش شده بود. لب‌هایش براق‌تر از همیشه جلوه می‌کرد و اگر روز عادی را شروع می‌کردم قطعا لب‌های صورتی براقش را بوسه باران می‌کردم. دخترم بود یا می‌شد گفت دخترمان بود، دخترمان.

آرام خوابیده بود طوری که دلم نمی‌آمد از خواب بیدارش کنم، پس آرام‌آرام قدم‌هایم را به سمت تختش تنظیم کردم تا چمدان صورتی‌اش را از زیر تخت بردارم. طولی نکشید که چمدان پر شد. نگاهی به اتاق انداختم. نمی‌شد تمام عروسک‌ها و کتاب‌هایش را داخل چمدان پر کنم زیرا وقت این کارها نبود باید یک روز دیگر خود شهریار وسایل را ارسال می‌کرد، اما فقط وسیله‌های نگار را. من که نمی‌توانستم زورش کنم و بگویم دیگر باید شب‌ها بدون عروسک صورتی و سفیدش که امیلیا نام داشت بخوابد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۲۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۸۲۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان