کتاب میخواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم | بک سهی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم

کتاب می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم

نویسنده:بک سهی
امتیاز
۳.۱از ۱۳۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم

کتاب می‌خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم با عنوان انگلیسی I Want to Die But I Want to Eat Tteokpokki نوشته‌ی بک سهی یکی از کتاب‌های پرفروش در کره‌ی جنوبی و جهان است. سهی در این کتاب خواننده را در جلسات روان‌درمانی خود همراه می‌کند و با صراحت و صداقت احساساتش را نسبت به زندگی و درگیری با اختلال افسرده‌خویی بیان می‌کند. کتاب را الهه علوی ترجمه و انتشارات دانش‌آفرین به چاپ رسانده است. شما می‌توانید نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب میخواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم

کتاب می‌خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم به‌گونه‌ای هم زندگی‌نامه و هم کتابی خودیاری است که در سال ۲۰۱۸ و به زبان کره‌ای منتشر شده است. پس از موفقیت کتاب در کره‌ی جنوبی، این کتاب در سال ۲۰۲۲ به انگلیسی ترجمه شد و در ۲۵ کشور منتشر شد و میلیون‌ها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسید.

صحبت از سلامت روان و دست‌وپنجه نرم کردن با اختلال‌های روانی کار آسانی نیست و در برخی کشورها مانند کشورهای آسیایی، این کار انتقادها و برچسب‌های گوناگونی را به همراه دارد. اختلال افسردگی و طیف‌های مختلف آن مانند اختلال افسرده‌خویی، یکی از شایع‌ترین اختلال‌ها و بیماری‌های مربوط به سلامت روان در جهان است و افراد بسیاری با آن درگیرند. بک سهی که خود به اختلال افسرده‌خویی یا افسردگی مداوم مبتلا است، ابتدا شرح‌ حال و افکارش را در یک وبلاگ منتشر کرده بود، اما پس از آنکه بازخوردهای مثبتی از خوانندگان دریافت کرد و بسیاری، نوشته‌های او را نوری در تاریکی زندگی‌شان تلقی می‌کردند، تصمیم گرفت روند جلسات درمانی با روان‌پزشکش را در قالب کتاب منتشر کند.

از نکات برجسته‌ای که باعث محبوبیت این کتاب هم در کره‌جنوبی و هم در سراسر جهان شده است، لحن صمیمی و بی‌تکلف و صادقانه‌ی نویسنده در صحبت از دوران کودکی، شرایط خانوادگی، خشونت‌های پدر و افکار مزاحم و آزاردهنده‌ای است که حتی در ذهنش از آن‌ها شرمسار است و بابت آن افکار احساس گناه و عذاب‌ وجدان می‌کند، اما با بیان این موارد به خواننده نشان می‌دهد که اگر در محیطی امن و با فردی متخصص از احساساتمان صحبت کنیم، به روند درمان و بهبودی خودمان کمک کرده‌ایم و چیزی نیست که از آن شرمنده باشیم. همچنین عنوان کتاب که به یکی از غذاهای محبوب کره‌ای اشاره می‌کند و در فرهنگ کره‌ای به غذای روح هم معروف است، در عین سادگی و اشاره‌ای ساده به یک غذا، این حقیقت را نیز بیان می‌کند که گاهی با وجود همه‌ی نشانه‌های افسردگی که بر تمام زندگی ما سایه انداخته و ما را از پا انداخته، شاید یک غذای ساده برای لحظاتی باعث شود دوباره به زندگی وصل شویم.

پس از انتشار کتاب، سهی همان‌طور که انتظار داشت با انتقادها و تعریف‌ و تمجیدهای مختلفی روبه‌رو شد که باعث شد بیش از پیش به اهمیت کارش و تأثیری که بر افراد جامعه‌ی خودش می‌گذارد پی ببرد و قدمی در جهت عادی‌سازی و تابوشکنی صحبت از اختلالات روانی و سلامت روان بردارد.

خلاصه کتاب میخواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم

بک سهی خودش را کودکی درون‌گرا و حساس معرفی می‌کند. مثبت‌اندیش نبوده و تا جایی که به‌خاطر دارد، احساسات ضدونقیضی را تجربه می‌کرده است که البته به دلیل شرایط خانوادگی و فرهنگی گمان می‌کرده که موضوعی طبیعی است و مانند یک سرماخوردگی ساده، همه‌ی افراد هرازگاهی این حالات را از سر می‌گذرانند. اما در دوران دبیرستان افسردگی به شکل جدی بر زندگی‌اش سایه انداخته و تمام جنبه‌های زندگی‌اش را تحت‌الشعاع قرار داده بود. مانند بسیاری از افراد که هنگام تجربه‌ی این احساسات بر این باورند که مشکل از عوامل بیرونی است، سهی هم تلاش کرده بود تا ظاهرش، دوستانش و تحصیلاتش را تغییر دهد تا شاید در حالات درونی او بهبودی حاصل شود؛ اما افسردگی همچنان ادامه داشت. با گذر کردن از تمام مراحل انکار و درماندگی و تظاهر به خوب‌بودن همه‌چیز، روزی تصمیم می‌گیرد که با مشاوری مشورت کند و حالاتش را با فردی متخصص در میان بگذارد. سهی در جلسات روان‌درمانی‌اش تلاش می‌کند تا صادقانه، تاریک‌ترین احساسات و ترسناک‌ترین افکارش درباره‌ی خودش و اعضای خانواده را بیان کند و گاهی هم با واقعیت‌هایی از زندگی و شخصیت خودش روبه‌رو شود که تا هفته‌ها او را رها نمی‌کند. سهی با روایت جزئیات زندگی و جلسات درمانی‌اش این حقیقت را هم خودش پذیرفته و هم به خواننده می‌گوید که نمی‌شود از افسردگی فرار کرد و نمی‌شود آن را نادیده گرفت. همچنین می‌پذیرد که با این سرماخوردگی تا پایان عمر باید زندگی کند و بداند درمان کاملی برای آن وجود ندارد، فقط سعی کند با آگاهی از آن، خودش را از ورطه‌ی عمیق افسردگی نجات دهد و برای خوردن دوکبوکی از جا بلند شود.

جمله زیبا از کتاب میخواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟

با اینکه امروزه کتاب‌های مختلف و منابع گوناگونی پیرامون سلامت روان و اختلال‌های روانی به چاپ رسیده و افراد صریح‌تر از گذشته درباره‌ی این مسائل صحبت می‌کنند، اما ذهن انسان همیشه گمان می‌کند که خودش از این موارد مستثنا است. مطالعه‌ی این دست کتاب‌ها که روایت‌گر داستان زندگی فردی با اختلال افسردگی است، هم آگاهی‌بخش است و هم به ما کمک می‌کند تا بدانیم تنها نیستیم و در لحظات ناامیدی و تاریکی باور داریم که افرادی در این شرایط بوده‌اند و از آن گذر کرده‌اند. همچنین مطالعه‌‌ی این دست کتاب‌ها که به موضوع سلامت روان می‌پردازد، باعث افزایش همدلی در میان افراد می‌شود.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعه‌ی این کتاب را به همه‌ی افرادی که به‌نوعی با افسردگی درگیرند پیشنهاد می‌کنیم. چه برای مدتی این احساسات را تجربه کرده‌اید و چه مانند نویسنده با افسردگی زندگی می‌کنید، این کتاب مانند گفت‌وگویی مفصل با دوستی است که در شرایط مشابه شما زندگی می‌کند و با روایت‌کردن جلسات درمانی، به‌اندازه‌ی یک گام از خواننده جلوتر است و گاهی راهکارهایی را پیش پای مخاطب می‌گذارد که راه‌گشا هستند.

درباره بک سهی؛ نویسنده کتاب

بک سهی نویسنده‌ای اهل کره‌جنوبی، متولد سال ۱۹۹۰ و مدیر شبکه‌های اجتماعی یکی از انتشارات کره است. او در دانشگاه رشته‌ی نویسندگی خلاق می‌خواند و پس از اینکه در وبلاگش روند جلسات درمانی را منتشر کرد و بازخوردهای مثبتی از دیگران دریافت کرد، تصمیم گرفت این کتاب را منتشر کند. سپس در سال ۲۰۲۴ دنباله‌ی این کتاب را، با عنوان می‌خواهم بمیرم ولی هنوز دوست دارم دوکبوکی بخورم، منتشر کرد که شرح زندگی با افسردگی و پذیرش شرایط و روایت‌هایی از اختلال خوردن و اضطراب است. او در کتاب دومش زخم‌ها و رنج‌های تازه‌ای را که در روند روان‌درمانی کشف کرده بود، روایت می‌کند و این موضوع که دیگر افسردگی را به چشم «سرماخوردگی روح» نمی‌بیند و یاد گرفته که با آن زندگی کند و در عین حال برای رهایی از آسیب‌هایش تلاش کند. بک سهی در اکتبر ۲۰۲۵ در سن ۳۵ سالگی فوت کرد و با اهدای عضو توانست زندگی پنج نفر را نجات دهد.

نظرات افراد مشهور درباره این کتاب

از زمان انتشار در سال ۲۰۱۸ و بعد از ترجمه‌ی اثر به زبان انگلیسی و دیگر زبان‌ها، خوانندگان و منتقدان از این کتاب بسیار استقبال کردند و روزنامه‌ها و نشریات مختلفی و سایت‌هایی چون گودریدز این کتاب را در فهرست کتاب‌های پیشنهادی خود قرار دادند.

  • روزنامه‌ی نیویورک تایمز این کتاب را در فهرست کتاب‌های پیشنهادی خاطرات و خودیاری سال ۲۰۲۲ معرفی کرده است.
  • رهبر گروه موسیقی بی. تی. اس که در کره‌ی جنوبی و حتی جهان شهرت زیادی دارد، این کتاب را بارها پیشنهاد کرده و در فروش این کتاب بسیار مؤثر بوده است.
  • منتقدان و خوانندگان در مجله‌ی Kirkus Reviews نیز بیان کرده‌اند که «با وجود آنکه برخی از مباحث مطرح‌شده به فرهنگ کره مربوط می‌شود» اما می‌تواند برای مخاطب جهانی نیز ملموس باشد.

بخشی از متن کتاب می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم

«کمی افسرده

نشانه های اصولی مانند شنیدن یک سری صدا افکار مزاحم و ناخوانده و خودزنی تنها نشانه‌های افسردگی نیستند همان‌طور که یک آنفولانزای ساده می‌تواند کاری کند تمام بدنمان درد بکشد یک افسردگی سطحی هم می‌تواند کل ذهن ما را به درد مبتلا کند. از بچگی درون‌گرا و حساس بودم. خاطراتم درست یادم نمی‌آید اما طبق نوشته‌های دفترچهٔ خاطراتم از همان کودکی مثبت‌اندیش نبودم و هرازگاهی دمغ می‌شدم. دوران دبیرستان بودم که افسردگی به‌طور جدی در من رخنه کرد، روی درس خواندنم اثر گذاشت، اجازه نداد به دانشگاه بروم و در نتیجه آینده‌ام را مختل کرد. اما حتی وقتی تمام جنبه‌های زندگی‌ام را که می‌خواستم تغییر دهم تغییر دادم - وزنم، تحصیلاتم، معشوقم، دوستانم - باز هم احساس افسردگی می‌کردم البته همیشه افسرده نبودم اما این حالت حزن و اندوه می‌آمد و می‌رفت. درست مثل هوای بد که از آن گریزی نیست مثلاً ممکن بود خوشحال به رخت‌خواب بروم اما عبوس و غمگین از خواب بیدار شوم وقتی استرس داشتم نمی‌توانستم جلوی پرخوری‌ام را بگیرم و هر زمان مریض می‌شدم، بی‌وقفه گریه می‌کردم. تسلیم این واقعیت شده بودم که افسرده به دنیا آمده‌ام و اجازه داده بودم دنیایم تاریک و تاریک‌تر شود. بدگمانی‌ام به دیگران شدت گرفته بود و اضطرابم در حضور دیگران بیشتر و بیشتر شده بود اما طوری رفتار می‌کردم انگار که همه چیز خوب است و در این امر استاد شده بودم مدت زیادی مدام تلاش می‌کردم تا خودم را درمان کنم چون بر این باور بودم که خودم می‌توانم به افسردگی‌ام خاتمه دهم اما دیگر به جایی رسیدم که نتوانستم تحمل کنم و در نتیجه تصمیم گرفتم کمک بگیرم وقتی برای اولین‌بار قدم به اتاق مشاوره می‌گذاشتم مضطرب بودم و واهمه داشتم اما سعی کردم ذهنم را از هر انتظاری خالی کنم.

روان پزشک: «خب چه کمکی از دستم بر میاد؟»

من: «راستش فکر می‌کنم کمی افسرده‌ام.»

روان پزشک: «می‌فهمم.»

من موبایلم را بیرون می‌آورم و از روی یادداشت گوشی شروع به خواندن می‌کنم: «مدام خودم رو با دیگران مقایسه میکنم بعد خودم رو سرزنش می‌کنم که چرا این کار رو کردم و اینکه عزت‌نفسم خیلی پائینه.»

روان پزشک: «تا حالا فکر کردی دلیل این رفتار و کمبود عزت‌نفست در چه چیزی ریشه داره؟»

من فکر می‌کنم بخش عزت‌نفسم مربوط به دوران کودکی‌م می‌شه. مادرم همیشه از وضعیت بد اقتصادی‌مون می‌نالید. ما در یک آپارتمان تک‌خوابه زندگی می‌کردیم که برای پنج نفر خیلی کوچیک بود. یک مجتمع آپارتمانی دیگه هم در همسایگی ما بود که هم‌اسم مجتمع ما بود اما واحدهای بزرگ‌تری داشت. یک بار یکی از دوستان مادرم از من پرسید که کدوم مجتمع زندگی می‌کنیم مجتمع بزرگه یا کوچیکه. همین سوال باعث شد خجالت بکشم و روم نشه به بقیه بگم کجا زندگی می‌کنم.»

نظرات کاربران

:)
۱۴۰۳/۰۲/۲۷

کتاب نه داستانه نه کتاب روانشناسیه اسم کتاب بهت آگاهی میده که انگار قراره با کسی هم مسیر بشی ولی وقتی چند صفحه میخونی میبینی وسط یه گفت و گو گیر افتادی بله حر ف های خوبی میزنه ولی نه به

- بیشتر
کاربر ۶۶۷۳۶۷۷
۱۴۰۳/۰۲/۱۴

تا حالا بهترین کتابی هست که خوندم عالیه پیشنهاد میکنم حتما بخونید انگار رفتی پیش تراپیست مشکلاتتو میگی و مشاوره میگیری

Mina bahrami
۱۴۰۳/۰۳/۱۸

“مطالعه نسخه چاپی” به شخصه دوستش نداشتم ، نمیگم حتما باید حرفای انگیزاننده داشته باشه اما باید هدف کتاب یه چیزی باشه دیگه! بنظر من با اینکه میشد جمله های خوبی تو کتاب پیدا کرد اما فوق العاده بی سر و

- بیشتر
ELNAZ
۱۴۰۳/۰۳/۱۶

#چالش_کتابخوانی_۱۴۰۳ یکی از نکاتی که از ابتدا تا پایان کتاب نظرمو جلب کرد صحبت‌های بی تعارف و غیر کلیشه‌ای نویسنده بود. در واقع سعی داشت خیلی بی پرده راجع به احساسات خودش حرف بزنه و به نظرم این موضوع توی کتاب

- بیشتر
تانی
۱۴۰۳/۰۳/۱۱

این کتاب را به همه افراد توصیه میکنم؛در این کتاب مطالبی اومده که نشان می‌دهد مشکلاتی که با آنها درگیر هستیم،تنها مشکلات ما نیستند و در کنارش راه حل های بسیار خوبی بیان می‌کند.ویژگی های مثبت کتاب: ۱_در انتهای هر بخش،نویسنده

- بیشتر
🌸Fateme🌸
۱۴۰۳/۰۲/۳۱

توی زمینه‌ی کتابای خودیاری این سبک و قلم رو خیلی دوست داشتم👌🏻

کام‌دخت
۱۴۰۳/۰۵/۰۶

از نظر من این کتاب چیز خاصی نبود و هیچ چیز قابل توجهی به من اضافه نکرد...

فـ✿ـاطمه..°76••
۱۴۰۳/۰۵/۰۲

به شناخت آدم از خودش کمک میکنه شاهد جلسات تراپی یه نفر دیگه هستید چیزهای زیادی از کتاب آموختم و بهم کمک کرد متن کتاب ساده، روان و صمیمی بود

nastaran
۱۴۰۳/۰۴/۲۵

نسخه فیزیکی این کتاب رو خوندم. کمک کننده نبود. فقط داستان یه بیمار با پزشک رو میخونید که تجربه کمک کننده ای نداشت و جالب نبود. به جاش کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم عالی بود

میسُن
۱۴۰۳/۰۴/۱۳

کتاب خیلی قشنگی بود و واقعا نظراتی که درباره‌اش هست درسته واقعا مثل جلسه روانشناسی میمونه و خیلی از بخش‌هاش رو میشه عملی کرد و در اخر نشون میده باید قوی باشیم و‌ ناامید نباشیم و به دنبال درمان باشیم

بریده‌هایی از کتاب

خیلی دربارهٔ دلیل افسردگیم فکر کردم و فهمیدم دلیلش اینه که پست‌های اینستاگرام رو نگاه می‌کنم و به افراد دیگه غبطه می‌خورم. فکر می‌کنم این باعث تشدید افسردگیم می‌شه.
فرزانه رضایی
"دوستم علاقهٔ چندانی به دیگران نداره و من هم عاشق کسانی‌ام که علاقهٔ چندانی به دیگران ندارن.
Z...
من تنهایی رو خیلی دوست دارم، اما فقط تحت یک شرط: حتماً باید شخصی وجود داشته باشه که دوستم داشته باشه.
فرزانه رضایی
اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس پایینم باعث می‌شود نسبت به دیگران ظالمانه رفتار کنم. از آنجا که خودم را دوست ندارم، نمی‌توانم عشق کسانی که واقعاً عاشقم هستند را درک کنم.
فرزانه رضایی
میگن اگر خودت رو دوست نداشته باشی یعنی دیدگاه بسته‌ای نسبت به عشق داری." من: "دیدگاه بسته؟" روان‌پزشک: "آره، چون کم‌کم به عشقی که دریافت می‌کنی بدگمان می‌شی. مثلاً اگر از ظاهر خودت خوشت نیاد اما یک نفر از ظاهرت تعریف کنه، ممکنه پیش خودت فکر کنی چرا داره این کار رو با من می‌کنه؟ قصد و نیت بدی داره؟ اگر از ظاهرت راضی باشی خیلی راحت می‌تونی تعریف و تمجید طرف مقابل رو بپذیری. نکتهٔ مهم این نیست که کسی دوستت داره یا نه، مهم اینه عشقی که سر راهت قرار می‌گیره رو چجوری می‌پذیری."
فرزانه رضایی
معتقدم هرچه بیشتر مراقب خودم باشم، مسیرهای بیشتری به سمت خوشبختی پیدا می‌کنم.
ثنا
کتاب‌ها هرگز از من خسته نمی‌شوند و لحظه‌ای که یک راه‌حل به من ارائه می‌دهند، با آرامش منتظر می‌مانند تا کاملاً بهبود یابم. این یکی از بهترین ویژگی‌های یک کتاب است.
فرزانه رضایی
سخن آخر: اشکالی ندارد، آن‌ها که با تاریکی مواجه نمی‌شوند هرگز قدر روشنایی را نمی‌دانند
Maria
دوست جدیدم کاملاً داره روی من تأثیر میذاره. وقتی به کسی نزدیک می‌شی، می‌خوای علایق اون رو در زندگی خودت جا بدی. من دارم کتاب‌هایی که اون دوست داره رو می‌خونم و به موزیک موردعلاقهٔ اون گوش میدم
فائزه عطائی‌پور
"تو فقط نظرت رو به اونا گفتی. هیچ درست و غلطی این وسط وجود نداره. البته که بقیه انتظارات خودشون رو دارن، یا شاید به خاطر شغل یا مدرکت تحت فشار باشی و حس کنی باید نقدهات رو طوری بیان کنی که دیگران خوششون بیاد و تحت‌تأثیر قرار بگیرن. اما لحظه‌ای که به خودت فکر کنی و بگی، خب من اینجوری‌ام، می‌خواین چیکار کنین؟ همون لحظه احساس رهایی و آزادی بیشتری پیدا می‌کنی.
F.Amini

حجم

۱۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان