
کتاب فیزیک و فلسفه
معرفی کتاب فیزیک و فلسفه
کتاب الکترونیکی فیزیک و فلسفه نوشتهٔ برنارد دسپانیا با ترجمهٔ رسول رکنیزاده در انتشارات ققنوس چاپ شده است. این کتاب دربارهٔ نسبت میان یافتههای فیزیک معاصر، بهویژه نظریه کوانتومی، و مفاهیم بنیادین فلسفی مانند واقعیت، علیت، و شناخت است. کتاب بررسی میکند که چگونه پیشرفتهای نظری در فیزیک، بهویژه در قرن بیستم، مفاهیمی را که پیشتر بدیهی تلقی میشدند دگرگون کردهاند و چه نتایجی برای فلسفه معاصر در پی دارد. این کتاب عمدتاً برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی در رشتههای فیزیک نظری و فلسفه علم و نیز پژوهشگران علاقهمند به این حوزهها تدوین شده است.
درباره کتاب فیزیک و فلسفه
این کتاب بر اساس کتاب اصلی On Physics and Philosophy نوشتهی Bernard d’Espagnat نوشته شده است. دسپانیا یکی از برجستهترین چهرهها در زمینه فلسفه علم و تفسیرهای فلسفی از فیزیک کوانتومی است. کتابهای او بهویژه در زمینه نظریه «واقعیت مستور» در سطح بینالمللی شناختهشدهاند. نظریهٔ واقعیت مستور که در این کتاب نیز شرح داده شده، در تقاطع علم، متافیزیک و معرفتشناسی جای دارد و دسپانیا برای آن در سال ۲۰۰۹ جایزه تمپلتون را دریافت کرده است. رسول رکنیزاده استاد گروه فیزیک دانشگاه اصفهان و مترجم آثار تخصصی در حوزه فیزیک و فلسفه علم است. او پیشتر کتاب فلسفه کوانتومی نوشته رولان اومنس را نیز ترجمه کرده است. در مقدمهٔ مترجم آمده است که ترجمه کتاب حاضر برای رفع نیاز دانشجویان تحصیلات تکمیلی و پژوهشگران طراحی شده است و هدف از آن فراهم کردن منبعی فارسی برای فهم مفاهیم پیچیده فیزیک و فلسفه بوده است. مترجم تأکید میکند که تلاش کرده ترجمهای دقیق و قابل اتکا فراهم آورد و از همکاری دکتر حکیمه مجاهدی برای بازخوانی ادبی ترجمه بهره برده است. کتاب فیزیک و فلسفه از دو بخش اصلی تشکیل شده است:
۱. واقعیات فیزیکی و مسائل مفهومی مرتبط با آنها
۲. تحلیل فلسفی
در بخش اول، نویسنده با مروری بر مفاهیم کلیدی در فیزیک کوانتومی مانند جداییناپذیری، عینیت، نظریه اندازهگیری، گربه شرودینگر، و قضیه بل، تلاش میکند پیامدهای معرفتی و فلسفی نظریههای مدرن فیزیک را تبیین کند. یکی از نکات محوری این بخش آن است که علم فیزیک، بهویژه مکانیک کوانتومی، محدودیتهایی را برای بسیاری از مفاهیم کلاسیک مانند موضعیت، علیت، و واقعگرایی آشکار کرده است. نویسنده میکوشد نشان دهد که مفاهیم سنتی مانند «واقعیت عینی» یا «تمییزپذیری پدیدهها» در پرتو نتایج کوانتومی قابل بازنگریاند.
بخش دوم کتاب به تحلیل فلسفی این پیامدها اختصاص دارد. موضوعاتی نظیر انواع ماتریالیسم، نقش علیت، رابطه ذهن و اشیا، و نسبت فلسفه و علم در این بخش مطرح میشوند. یکی از نکات محوری در اینجا تأکید بر این است که هر رویکرد فلسفی به شناخت و جهان باید یافتههای علم مدرن را لحاظ کند؛ در غیر اینصورت ممکن است به بازتولید مفاهیمی منتهی شود که فیزیک آنها را از اساس مردود میشمارد.
در سراسر کتاب، نظریهٔ «واقعیت مستور» دسپانیا بهمثابه بدیلی برای دوگانههای سنتی مانند ایدئالیسم/رئالیسم، یا ماتریالیسم/معنویتگرایی مطرح میشود. بر اساس این نظریه، واقعیت نهایی برای انسان «مستور» باقی میماند، اما علم میتواند محدودیتهایی را برای تصورهای ما از آن واقعیت فراهم آورد. در پیوستهای کتاب نیز مسائل فنیتر مانند قضیه بل، همبستگیهای غیرموضعی در مدل دوبروی-بوهم، و تاریخچههای سازگار مورد بررسی قرار گرفتهاند. این ضمائم به خوانندگان تخصصیتر کمک میکنند تا بنیانهای علمی بحثهای مطرحشده را بهتر درک کنند. بر اساس مقدمهٔ مترجم، کتاب برای خوانندگان عمومی نگاشته نشده و در سطحی پیشرفتهتر قرار دارد.
کتاب فیزیک و فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب دانشجویان و پژوهشگران حوزه فلسفه علم، فیزیک نظری، و علاقهمندان به مسائل مفهومی در علوم طبیعی است.
درباره برنارد دسپانیا
برنارد دسپانیا (۱۹۲۱–۲۰۱۵) فیزیکدان نظری و فیلسوف علم فرانسوی بود که بیشترین شهرت خود را بهواسطه تفسیرهای فلسفیاش از مکانیک کوانتومی و بهویژه نظریه «واقعیت مستور» بهدست آورد. او استاد فیزیک نظری در دانشگاه پاریس و عضو سابق مرکز سرن بود. دسپانیا به خاطر آثار خود در پیوند فلسفه و فیزیک برنده جایزه تمپلتون شد. برخی از مهمترین آثار او عبارتاند از:
Conceptual Foundations of Quantum Mechanics (۱۹۷۶)
In Search of Reality (۱۹۸۳)
Reality and the Physicist (۱۹۸۹)
Veiled Reality (۱۹۹۴)
On Physics and Philosophy (۲۰۰۶)
بخشی از کتاب فیزیک و فلسفه
«در مقایسه با واقعگرایی قریبِ دکارتی، هستیشناسی انعطافپذیرتر گالیلهای پیشاپیش سرآغازهای یک تحول را نشان میداد. در زمانی کوتاه پس از آن، در فیزیک، مفهوم نیرو و حتی نیروهای از دور ظاهر شدند که بهخوبی میدانیم بیدرنگ باعث سردرگمی شدند. اما در آن زمان مفهوم مورد بحث صرفاً ویژگی ابژهها به نظر میرسید. وجود ابژه در این یا آن مکان (آنطور که ادعا میشود) باعث به وجود آمدن نیرو در فاصلهای دور از آن میشود. اگر ابژهها حذف شوند، نیرو نیز همان وقت ناپدید میشود. در قرن نوزدهم به جای این مفهوم، تقریباً مفهوم میدانها جایگزین شد که به عنوان عناصر قائم به ذات واقعیت تصور میشدند. میدان الکترومغناطیسی میتواند مستقل از «چشمه» های الکتریکی، بهاصطلاح، «در خلأ» وجود داشته باشد (خلائی که در نتیجه دیگر «خالی» نیست).
از مدتها قبل فراروی چشمگیری از چارچوب «مفاهیم آشنا» پدید آمده بود. در بالا خاطرنشان کردیم که اگر بخواهیم در هر دانشی جز فیزیک (البته به استثنای ریاضی) مفاهیمی ناآشنا بیابیم که اهمیتی وافر داشته باشند، به زحمت خواهیم افتاد. مسلم است که علوم دیگر مملو از مفاهیمی پیچیدهاند، اما اینها مفاهیمی ثانویاند. آنها از ترکیب مفاهیمی سادهتر که در نهایت از واقعگرایی اَعراض به دست آمده تشکیل شدهاند. همچنین به این واقعیت نیز باید توجه کرد که میدانهای مورد بحث هنوز بعضی جنبههای «عالَم اشیا» را حفظ میکنند. بعضی اوقات آنها را بهنوعی قابل مقایسه با ژلاتین میدانند و چنین تصویری رویهمرفته گمراهکننده نیست زیرا، در هر زمان، این میدانها دستکم در هر نقطهای از فضا مقداری (اسکالر، برداری، یا تانسوری) بهدرستیتعریفشده دارند. از این لحاظ آنها بهشدت در تقابل با مفهومی که بعدها پدید آمد، یعنی مفهوم تابع موج سامانهای از ذرات (مثلاً مانند ذرات یک اتم)، قرار گرفتند. زیرا تابع موج، به تعداد ذرات موجود در سامانه، تابعی از مختصات سهتایی x,y,z است، به طوری که سخن گفتن از «داشتنِ» مقدار در نقطهای معین، صرفاً سخنی بیمعناست. «عالَم اشیا» بهتدریج محو میشود.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۹۴ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۹۴ صفحه