کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر
معرفی کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر
کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر؛ پیروزی در بازی مغز نوشتهٔ متیو می و ترجمهٔ ابوذر گل ورز است و انتشارات هورمزد آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر
در دورهای که همهٔ صنایع تغییرشکل و پویایی یافتهاند و آزمایشِ سریع نیز رونق پیدا کرده است، پرسشی که مطرح میشود این است که «کدام سوی معادله بهتر است؟» خواننده هنگام مطالعهٔ کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر بهسرعت درمییابد که رویکرد و ذهنیت هر شخص، تنها عامل محدودیت در توانایی او برای قرارگرفتن در سمتوسوی موفقیت است. تشخیص هفت اشتباه مرگبار بهکمک «متیو می» و استفادهٔ عملی از اصلاحهای آزمایششده، کاملاً امکانپذیر است.
از کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر اینچنین تمجید شده است:
«روشی که قبلاً پاسخگو بوده، دیگر جواب نمیدهد. متیو می در این اثر با مهارت تمام، روشهای کاملاً جدیدِ فکرکردن را جستوجو و یافتههای علوم اعصاب را تجزیه و تحلیل کرده است تا شیوههایی کاربردی بیافریند. با استفاده از این روشها، چگونگی حل مسئله تغییر خواهد کرد. این کتاب، بهترین دفاع برای رویارویی با چالههای تفکر سنتی است؛ یک دگرگونی واقعی.»
«مارشال گلداسمیث»، عضو ارشد بنیاد «۵۰ اندیشمند» در حوزهٔ مدیریت و نویسندهٔ کتابهای پرفروش: آنچه شما را به اینجا رسانده، به جای دیگری نخواهد رساند و محرکها.
«این کتاب یک جواهر است! متیو می یک راهنمای عملی مبتنی بر پژوهش و یک سرگرمی کامل برای حل مسئلهٔ خلاق در اختیار ما گذاشته است».
«نیر ایال»، نویسندهٔ کتاب قلابشده: «چگونه محصولات پرطرفدار بسازیم؟»
«در کتاب پیروزی در بازی مغز، متیو می، بهزیبایی آثار ارزشمند دانشمندان و روانشناسان پیشرو را با تجارب چنددههای خودش در «تفکر طراحی» ترکیب کرده است تا یک بازبینی هیجانانگیز از حل مسئلهٔ مفهومی انجام دهد. من به طراحان و بازاریابان، از جمله دانشجویان و کارشناسان، توصیه میکنم که این کتاب جذاب را بخوانند و از آن استفاده کنند. اگر سی سال پیش با این کتاب آشنا شده بودم، موهایم اینقدر سفید نبود».
«لیندون لیدر»، طراح لوگوی «فِدِکس»
«ای کاش من این کتاب را نوشته بودم! یک متن اندیشمندانه و کاربردی. این اثر نشان میدهد که چرا ما بدترین دشمن خودمان هستیم.»
«استفن شاپیرو»، نویسندهٔ کتاب بهترین تمرینها احمقانه هستند
«متیو می، نقش آقای میاگی را در پتانسیل استفادهنشدهٔ مغزِ خلاق دارد. خبر خوب این است که ما میتوانیم با جابهجایی چند اهرم، «پسر کاراتهباز» درونمان را فعال کنیم؛ ضمن اینکه علم از این اصول حمایت میکند.»
«پیتر سیمز»، مؤسس، مدیرعامل و قائممقام شرکت «پارلمنت» و نویسندهٔ کتاب شرطبندیهای کوچک: چگونه از کشفهای کوچک به ایدههای بزرگ برسیم
«آیا میخواهید فرایند تفکر خلاقتان را تنظیم کنید؟ پیروزی در بازی مغز، چیزی فراتر از یک کتاب است؛ یک جعبهابزار سرشار از نکتهها و روشهای مفید و عالی که استفاده از آن توانایی شما را برای کشف و ایجاد راهحلهای هوشمندانه و قابلتوجه افزایش میدهد».
«دیگو رودریگز»، از مدیران «آیدیاو» و خالق «متاکول»
«متیو می در این کتاب زیبا به ما میآموزد که چگونه از هفت اشتباه اساسی که ما را از تفکر روشن دور میکند، پرهیز کنیم. می، با استفاده از نمونههای متعدد، از کارخانههای تویوتا گرفته تا متخصصان بمب ادارهٔ پلیس «لسآنجلس»، به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم از بینشهای علمی برای حل دشوارترین مسئلهها استفاده کنیم».
«شلومو بنارتزی»، استاد دانشکدهٔ مدیریت اندرسون دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس و نویسندهٔ کتاب صفحهنمایش باهوشتر
«ظریف، نافذ و نوآورانه؛ یک دیدگاه تازه از خلاقیت در عمل: شما تاکنون اینگونه به مسائل نگاه نکردهاید».
«توماس چامورو-پرِموزیک»، مدیرعامل «هوگان اَسِسمنت»، استاد روانشناسی کسبوکار دانشگاههای لندن و کلمبیا و نویسندهٔ اعتمادبهنفس
«کتاب متیو می، مرا به یاد کتاب محبوب لذت آشپزیِ «ایرما رُمباوِر» میاندازد. مِی بهجای دستورالعمل آشپزی، خطمشیهایی برای بازبینی و تفکر مجدد فراهم میکند. در دستاورد او، دامنهٔ گستردهای از سبکهای تفکر خلاق ارائه شده که در آن همهٔ سودها و کاستیها بهروشنی مشخص شدهاند؛ بهگونهای که میتوانید شام را سر ساعت بپزید و در مهلت تعیینشده آماده کنید».
«جان مائدا»، شریک «کلاینر پرکینز کافیلد و بایرز»
«هر سیاستمداری که روی این کرهٔ خاکی زندگی میکند، باید فوراً این کتاب را بخواند».
«گای کاوازاکی»، سفیر برند «کانوا» و نویسندهٔ کتاب هنر رسانههای اجتماعی
«پیروزی در بازی مغز، موانعی نامرئی را که در مسیر حل مسئله قرار میگیرند، فاش میکند و راههایی عملی برای شروع یک رویکرد کاملاً جدید بهمنظور چیرگی بر بزرگترین چالشها ارائه میدهد. تنها به خواندن این کتاب بسنده نکنید، بلکه از آن بهعنوان یک ابزار قابلاعتماد استفاده کنید تا شما را به مرحلهٔ بعدی ببرد».
«سورن کاپلان»، استاد مدعو «مرکز سازمانهای مؤثر» دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و نویسندهٔ کتاب جهیدن
«دیدگاه نوآوران متفاوت است. متیو می در کتاب پیروزی در بازی مغز به هفت شیوهای اشاره میکند که تفکر شما در آنها آنچنان که باید، متفاوت نیست و به شما میآموزد که چگونه مانند یک نوآور فکر کنید.»
«دیوید بِرکِس»، نویسندهٔ کتابهای تحت مدیریت جدید و افسانههای خلاقیت
«سپاس فراوان از متیو می، برای ارائهٔ اصلاحات قابلفهم و آمادهٔ مصرف بهمنظور رفع اشتباهاتی که بیشتر ما هنگام تلاش برای استفادهٔ هوشمندانه از مغزمان در حل مسائل آزاردهندهٔ شغلی و غیرشغلی رقم میزنیم».
«استو فریدمن»، نویسندهٔ کتابهای: مدیریت زندگی آنگونه که میخواهید و رهبری جامع
«پیروزی در بازی مغز، شامل یک مجموعهٔ کاربردی از ابزارهای تفکر است که به شما و گروهتان کمک میکند تا با اثربخشی بیشتر، مسائل پیچیده را حل کنید. به امتحانش میارزد»
«دیوید شروین»، مدیر ارشد تجارب کاربری «لینکداین» و نویسندهٔ کتاب کارگاه خلاق: هشتاد چالش برای بهبود مهارتهای طراحی
خواندن کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای موفقیت و کسبوکار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر
«روانشناسان، نامهای گوناگونی به جهش دادهاند؛ از اصطلاح پیچیدهتر «شناخت سریع» تا عبارت عامیانهتر «پرش به نتیجه». ملکوم گلدول در سال ۲۰۰۵ در کتاب پلکزدن: قدرت فکر بدون تفکر آن را «برش نازک» نامیده و این اسم را از اتفاقی که در رویارویی با چند مأمور ادارهٔ پلیس نیویورک رخ داده، الهام گرفته است؛ کسانی که در پیشگفتار کتابش از آنها سپاسگزاری کرده است.
چنانکه گلدول میگوید، او پس از موفقیت بزرگش با کتاب نقطهٔ اوج موهایش را کوتاه نکرد؛ مسئلهای که برای بیشتر مردم مهم است، اما برای ملکوم بیاهمیت بود. از نظر خودش، موهای او حتی از آنچه در فیلمها دیده میشود جنگلیتر بود. یک روز بهشکل دور از انتظاری، انواع و اقسام هشدارها را از سوی نیروهای امنیتی دریافت کرد؛ مانند ایست ترافیکی و بازرسیهای امنیتی فرودگاه. این مشکل در دستور توقف از سوی سه افسر ادارهٔ پلیس نیویورک برای بازجویی در خیابان چهاردهم منهتن به اوج رسید. آنها به دنبال یک مجرم تبهکار بودند که نشانهٔ ظاهریاش «انبوهی از موهای فر» بود. افسرها با ون پلیس وارد پیادهرو شدند و با یک نگاه به سَر ملکوم، به سمت او یورش بردند. اگرچه ملکوم بهجز مدل موهایش هیچ شباهت دیگری با مجرم تحتپیگرد نداشت، با اینحال بیست دقیقه طول کشید تا پلیس او را آزاد کند. گلدول نوشت: «تأثیر نخستینی که موهای من ایجاد کرد، هر نوع توجه و رسیدگی بعدی را برای شکار مجرم از مسیر خارج کرد. این اتفاق من را بر آن داشت تا دربارهٔ قدرت عجیب نگاه و برداشت نخست، فکر کنم و این تفکر من را به نوشتن کتاب پلکزدن رهنمون کرد. پس لازم میدانم که پیش از هر شخص دیگری از آن سه افسر پلیس سپاسگزاری کند».
پلکزدن دقیقاً در میانهٔ کار من با جوخهٔ بمب ادارهٔ پلیس لسآنجلس منتشر شد و از نظر زمانی بهتر از این نمیشد. من این داستان را در جلسهٔ پیگیری با افسرانی که با آنها کار میکردم، در میان گذاشتم و همگی به این نتیجه رسیدیم که بدون توجه به میزان مهارت یا تجربه و آموزش، همه قربانی جهش میشویم. درواقع آنها بیان ویژهٔ خود را داشتند: «پرش اسلحه» بهمعنی واکنش سریع و پیش از زمان مشخص. آنها من را به «الیزیان پارک»، مرکز آکادمی ادارهٔ پلیس لسآنجلس، دعوت کردند و با استفاده از یک تفنگ، انتقام تمرین شامپو را گرفتند.»
حجم
۳۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۳۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه