کتاب آخرین پری کوچک دریایی
معرفی کتاب آخرین پری کوچک دریایی
کتاب آخرین پری کوچک دریایی نوشتۀ چیستا یثربی است. این کتاب را نشر قطره منتشر کرده است.
درباره کتاب آخرین پری کوچک دریایی
آخرین پری کوچک دریایی یک نمایشنامۀ فانتزی و معماگونه است. این نمایشنامه برندۀ جایزۀ دوسالانۀ ادبیات نمایشی ایران شده است. داستان این کتاب درمورد خانمی به اسم «حوا» است که یک مدرسه شبانهروزی دخترانه را اداره میکند که تمام معلمها، کادر مدرسه و مستخدم آن زن هستند به جز استاد فلسفه که مردی به نام «میکائیل» است. پس از مدتی بیماری عجیبی شبیه جنزدگی یا پریزدگی در میان دانشآموزان ظاهر میشود و آنها خود را پری دریایی میپندارند.
خواندن کتاب آخرین پری کوچک دریایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به نمایشنامه و تئاتر از خواندن این کتاب لذت میبرند.
درباره چیستا یثربی
چیستا یثربی در سال ۱۳۴۷ متولد شده است. او فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر، منتقد، مترجم، شاعر، ناشر و نویسنده است. چیستا یثربی لیسانس و فوق لیسانس خودش را از دانشگاه الزهرا گرفت و سپس موفق به گرفتن مدرک دکترای روانشناسی از دانشگاه تورنتو کانادا شد. او بیش از ۲۶ نمایشنامه نوشته چندین نمایش را کارگردانی کردهاست.
برای یاد گرفتن تئاتر از کلاسهای جهاد دانشگاهی الزهرا، فرهنگسرای نیاوران شروع و در ادامه با کانون تئاتر بانوان همراه شد و به یادگیری اصول اولیه بازیگری و کارگردانی پرداخت. آثارش در دورههای متعددی از جشنوارۀ تئاتر فجر حضور داشته و جوایزی را به خود اختصاص داده است.
او پس از کارگردانی نمایش میهمان سرزمین خواب وقفهای ۸ساله در کار کارگردانی خود داشت که علت آن را اجبار مسئولان وقت مرکز هنرهای نمایشی میداند.
بخشی از کتاب آخرین پری کوچک دریایی
«حوّا: مسئله اینجاست که جوونای این دوره زمونه بیطاقت شدن، تحمل یه کم ناخوشی رو ندارن، همهٔ اینا ممکنه علایم یه مسمومیت ساده باشه. پریروز که رفتین گردش، ناهار چی خوردین؟
کیارا: با شما اصلاً نمیشه حرف زد مادر... اگه من تا شبم اینجا وایسم، بازم شما حرف خودتونو میزنین (بهطرف در میرود) مثل همیشه!
حوّا: کجا میری؟
کیارا: میخوام به دکتر سام زنگ بزنم.
حوّا: نه این کارو نمیکنی!
کیارا: چرا، این کاریه که باید زودتر انجام میدادم. تا حالا همیشه به حرفاتون گوش کردم، اما این دفعه اگه بخوام همه چیزو به شما بسپرم، دخترا از دست میرن.
حوّا: کیارا (با لحن تحکمآمیز) تو اجازه نداری. اینجا مدرسهٔ منه!
کیارا: (عصبانی) بله، این درودیوار مال شماست، ولی صاحب جون اونا که نیستین، فردا چه جوابی به خانوادههاشون میدین؟ میخواین بگین که دخترای اونارو قربانی آبروی مدرسهتون کردین؟
حوّا: تو فقط هول کردی دختر، یه کم آروم باش! من چیزای بدتر از اینم توی شبانهروزی دیدم، هرجایی که چند تا دختر با هم بیفتن، فقط خدا میدونه که چه اتفاقای عجیبوغریبی پیش میآد. باید خونسردیتو حفظ کنی، اینطوری هیچوقت نمیتونی این مدرسه رو اداره کنی... (مکث) اگه قرار باشه یه روز جانشین من بشی باید اینارو بدونی!
کیارا: من فعلاً فقط به اون دخترا فکر میکنم، تنها چیزی که شما اصلاً بهش فکر نمیکنین!
حوّا: مریضارو باید قرنطینه کنیم، تا خوب نشدن، هیچ کدوم از دخترای دیگه نباید با اونا تماسی داشته باشن. دکتر هم لازم نیست بیاد. به استاد میکاییل بگو یه نگاه بهشون بندازه.
کیارا: (با تمسخر) شوخی میکنین؟ میکاییل چیکار میتونه بکنه؟ میخواین براشون ورد و جادو بخونه یا تاریخ فلسفه بهشون درس بده؟ شایدم میخواین یکی از اون سخنرانیهای معروفشو...
حوّا: دربارهٔ میکائیل اینطور حرف نزن. یه کم کلهشقه، ولی باسواده. خودت میدونی...
کیارا: نه مادر! من دربارهٔ اون هیچی نمیدونم! این شمایین که میدونین!
حوّا: خب پس بذار بهت بگم. پدرش پزشک معروفیه. یه جراح قلب که تو دنیا لنگه نداره. میکائیل هم تو نوجوونی طب گیاهی خونده. بههرحال پسر اون پدره، چه اشکال داره یه نگاهی به بچهها بندازه؟
کیارا: اشکالی که نداره (خون سردانه) فقط آخرین باری که این کارو کرد، نزدیک بود هر سه تا دختر از ترس قالب تهی کنن، جوری رعشه گرفتن که مجبور شدیم به تخت ببندیمشون!
حوّا: (با تعجب) مگه اون دخترارو دیده؟»
حجم
۱۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۰ صفحه
حجم
۱۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۰ صفحه