دانلود و خرید کتاب چون بره ای آرام در ادارات، شفاخانه ها، محاکم، بانک ها و صف های دراز اسماعیل سراب
تصویر جلد کتاب چون بره ای آرام در ادارات، شفاخانه ها، محاکم، بانک ها و صف های دراز

کتاب چون بره ای آرام در ادارات، شفاخانه ها، محاکم، بانک ها و صف های دراز

انتشارات:نشر حکمت کلمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چون بره ای آرام در ادارات، شفاخانه ها، محاکم، بانک ها و صف های دراز

کتاب چون بره ای آرام در ادارات، شفاخانه ها، محاکم، بانک ها و صف های دراز مجموعه شعر اسماعیل سراب است. این کتاب را  نشر حکمت کلمه منتشر کرده است.

درباره کتاب چون بره ای آرام در ادارات، شفاخانه ها، محاکم، بانک ها و صف های دراز

آن‌چه این کتاب را از آثار دیگر متمایز می‌کند زبان خاص کتاب است. شاعر توانایی زیادی در استفاده از کلمات عامیانه در شعر دارد. او تعبیرات زیبا ساخته است و از زندگی روزمره در قالب شعر سخن گفته است. 

شعر زبان احساسات و روح انسان است و شاعر می‌تواند بی‌پرده با زبان احساساتش سخن بگوید. شعر شما را از زندگی روزمره جدا می‌کند و این فرصت را به شما می‌دهد که در میان سختی‌های زندگی روزمره خودتان را پیدا کنید. شعر فرصت پیدا کردن عشق در میان زندگی ماشینی است.

خواندن کتاب چون بره ای آرام در ادارات، شفاخانه ها، محاکم، بانک ها و صف های دراز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتابر ا به علاقه‌مندان شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب چون بره ای آرام در ادارات، شفاخانه ها، محاکم، بانک ها و صف های دراز

به تو گفتیم

به حرف نکردی

گفتیم بیا به رنگ گرمی که در گل‌ها گذاشته‌اند

بیا به رودخانه‌ای که آب را به درختان داد

بیا بنشین که فرش انداخته‌ایم و همه‌ی آن چیزهایی که می‌خواهی در میان‌ است

به حرف نکردی

صبح‌دم پیش از نماز خانه را یله کردی

خودت را به کوچه انداختی

از کوچه فرورفتی در خیابان

بدون لحظه‌ای پشیمانی

از همه‌ی دنیایی که در اختیارت بود

رفتی به آنجا

از آنجا پوزه‌ات را به سمت آسمان بردی

دعا کردی

چیزهایی گفتی که ما نفهمیدیم

انگار آرزو کردی که چنگال درآوری

موی حیوان داشته باشی

آرواره‌ی محکم

وقتی گفتیم تو را به این‌ها چه غرض؟

به خاک سوخته‌ی زیر پایت فشار آوردی

خودت را به زمین و آسمان زدی که شما از قلمرو‌ام چه می‌دانید؟

شما از حیوانات دل‌خواهم چه می‌دانید؟

سال‌هاست کنار این خیابان ایستاده‌ام

یک پایم در گِل است و یک پایم در کفش‌های گران‌قیمت فروشگاه‌ها

چگونه به همراه شما باشم؟

می‌توانم دستتان را به گرمی فشار دهم؟

نمی‌توانم

من که از ترس خِشتکم را در دست راست گرفته‌ام

و آن دست دیگر هم در میان کچالوها و شلغم‌هاست

من هرگز گیاه نخورده‌ام

چراکه من خود شکاف‌خورده از گیاهانم

این رنگ‌هایی که می‌بینید

زرد و سیاه و سرمه‌ای

این صورت ویران

این گندم خشکی که می‌تازد در دستگاه هاضمه‌ام

این شکنجه‌ای که گذاشته‌اند در هنگام دفع رزق و روزی‌ام

با این‌ها چگونه برگردم؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

حجم

۳۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

قیمت:
۸,۳۰۰
تومان