
کتاب عقده ادیپ من
معرفی کتاب عقده ادیپ من
کتاب الکترونیکی «عقدهٔ ادیپ من» نوشتهٔ فرانک اکانر و با ترجمهٔ نسرین طباطبایی، توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این اثر مجموعهای از داستانهای کوتاه است که هرکدام با نگاهی دقیق و طنزآمیز به زندگی روزمره، روابط خانوادگی و دغدغههای کودکی و نوجوانی میپردازد. داستانهای این مجموعه اغلب در فضای ایرلند اوایل قرن بیستم میگذرند و با زبانی صمیمی، تجربههای زیستهٔ نویسنده را بازتاب میدهند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عقده ادیپ من
«عقدهٔ ادیپ من» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که فرانک اکانر، نویسندهٔ ایرلندی، آنها را در دورهای از زندگی خود نوشته است که ایرلند درگیر تغییرات اجتماعی و فرهنگی گستردهای بود. این کتاب در قالب داستان کوتاه، به روایت زندگی طبقهٔ متوسط و پایین جامعهٔ ایرلند میپردازد و اغلب شخصیتهای آن کودک یا نوجوان هستند که با چالشهای خانوادگی، اجتماعی و عاطفی دستوپنجه نرم میکنند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان، جهانی مستقل دارد اما در مجموع، تصویری یکپارچه از فضای ایرلند و دغدغههای مردم آن ارائه میدهد. اکانر با بهرهگیری از جزئیات زندگی روزمره، روابط میان اعضای خانواده، و تضادهای نسلی، فضایی ملموس و قابلدرک خلق کرده است. این مجموعه نهتنها به مسائل فردی و خانوادگی میپردازد، بلکه زمینههای تاریخی و اجتماعی ایرلند را نیز در پسزمینهٔ روایتها منعکس میکند. داستانها اغلب با نگاهی طنزآمیز و گاهی تلخ، به موضوعاتی چون بلوغ، هویت، عشق، مرگ و آرزوهای کودکانه میپردازند و خواننده را با لایههای پنهان احساسات و افکار شخصیتها آشنا میکنند.
خلاصه داستان عقده ادیپ من
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در داستان اصلی کتاب، «عقدهٔ ادیپ من»، راوی پسربچهای است که در دوران کودکی و نوجوانی خود با روابط پیچیدهٔ خانوادگی، بهویژه با پدر و مادرش، روبهروست. پدر خانواده پس از بازگشت از جنگ، حضوری سنگین و گاه تهدیدآمیز در خانه دارد و مادر، شخصیتی مهربان اما گاه ناتوان در مدیریت تعارضهای خانوادگی است. راوی که خود را نابغه میداند، میان دنیای کودکانهٔ خود و انتظارات بزرگسالان سرگردان است. او با حسادت به توجه مادرش به پدر و سپس به برادر کوچکتر، احساس طردشدگی و رقابت را تجربه میکند. این حس رقابت و میل به جلب محبت مادر، در قالب طنز و گاهی تلخی روایت میشود و به تدریج به کشف هویت و جایگاه خود در خانواده میانجامد. داستانهای دیگر مجموعه نیز هرکدام به گوشهای از زندگی کودکان و نوجوانان ایرلندی میپردازند؛ از نخستین عشق و دوستی تا مواجهه با مرگ، فقر، و آرزوهای دور و دراز. شخصیتها اغلب با دنیایی روبهرو هستند که قواعدش را نمیفهمند و تلاش میکنند جای خود را در آن پیدا کنند. دغدغههای اصلی کتاب حول محور بلوغ، هویت، روابط والدین و فرزندان، و تلاش برای درک معنای زندگی میچرخد. اکانر با نگاهی موشکافانه و طنزآمیز، تجربههای زیستهٔ شخصیتها را به تصویر میکشد و خواننده را با فرازونشیبهای عاطفی و ذهنی آنها همراه میکند.
چرا باید کتاب عقده ادیپ من را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانهایی کوتاه و پرجزئیات، تصویری زنده از زندگی خانوادگی و اجتماعی ایرلند قرن بیستم ارائه میدهد. پرداختن به موضوعاتی چون بلوغ، هویت، روابط والدین و فرزندان، و کشمکشهای درونی نوجوانان، باعث شده است که «عقدهٔ ادیپ من» برای کسانی که به شناخت روان انسان و پیچیدگیهای روابط خانوادگی علاقه دارند، اثری خواندنی باشد. طنز تلخ و نگاه دقیق نویسنده به جزئیات زندگی روزمره، تجربهای متفاوت از ادبیات داستانی را رقم میزند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ رشد فردی و اجتماعی وامیدارد. علاوهبراین، این مجموعه فرصتی است برای آشنایی با فرهنگ و فضای ایرلند و لمس دغدغههای جهانی انسانها در قالب داستانهایی ساده اما عمیق.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان داستان کوتاه، دوستداران ادبیات ایرلندی، و کسانی که به موضوعات روانشناسی رشد، روابط خانوادگی و تجربههای بلوغ علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای نوجوانان و بزرگسالانی که به دنبال درک بهتر از پیچیدگیهای عاطفی و ذهنی دوران کودکی و نوجوانی هستند، این کتاب میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب عقده ادیپ من
«پدرم در تمام مدت جنگ - جنگ اول - در ارتش بود، بنابراین تا پنجسالگی زیاد او را نمیدیدم و چیزی که میدیدم، نگرانم نمیکرد. گاهی شب خواب بیدار میشدم و میدیدم مردی بلندبالا با لباس نظامی در نور شمع تماشایم میکند. هر از چندگاهی صبح زود صدای به هم خوردن در جلو و تلقوتلوشی چکمههای ضخیمش را روی سنگفرش کوچه میشنیدم. اینها نشانههای ورود و خروج پدرم بود. رفتوآمدش مثل بابانوئل مرموز بود. درواقع از آمدوشدهای او بدم نمیآمد. هرچند این جور وقتها، وقتی صبح زود به تختخواب بزرگ مادرم میخزیدم ناچار بودم خودم را بهسختی بین او و مادرم جا بدهم. پدرم سیگار میکشید که بوی خوشایند و ماندهای به او میداد و موهایش را میتراشید که کاری بسیار جذاب و شگفتانگیز بود. هر بار که میرفت، یکعالم یادگاری پشت سرش باقی میگذاشت - چیزهایی مثل تانکهای کوچولو، کاردهای گوشتکه دستههایشان را با پوکههای فشنگ ساخته بودند، نشانها روی کلاههای نظامی و کلاهخودهای آلمانی، دکمههای فلزی و خلاصه انواع و اقسام وسایل نظامی - و من این خرتوپرتها را بهدقت در جعبهای در بالای گنجه میچیدم تا شاید روزی به کار بیایند. پدرم از این نظر تا حدودی به کلاغها میمانست. چون خیال میکرد هرچیزی روزی به درد میخورد. اما تا پا از در بیرون میگذاشت، مادرم به من اجازه میداد صندلی زیر پایم بگذارم و گنجینهٔ پدرم را زیرورو کنم. ظاهراً او به اندازهٔ پدرم به این خرتوپرتها بها نمیداد.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه