کتاب کوچک ترین ابرقهرمان دنیا
معرفی کتاب کوچک ترین ابرقهرمان دنیا
کتاب «کوچک ترین ابرقهرمان دنیا» نوشتۀ تاد اچ. دودلر، ترجمۀ مینا قنواتی و ویراستۀ مژگان کلهر است که نشر افق آن را به چاپ رساند. این کتاب جلد اول مجموعهٔ سوپرمگس است.
درباره کتاب کوچک ترین ابرقهرمان دنیا
یوجین مَگَسین، یک مگس کلاسِ چهارمی است که در پروازکردن مهارت ندارد اما خلاق و مخترع است. یوجین خصوصیات بهتری هم دارد، مثلاً او یک کتابخوان حرفهای است و هر کتاب را ۲ بار میخواند. یوجین به خواهرش در درسها کمک میکند، او حتی مگسهای پیر را هم فراموش نمیکند و برای کمک به سراغشان میرود. یوجین و خانوادهاش بهتازگی به محلۀ جدید یعنی بوگندستان اسبابکشی کردهاند و او ناچار است به مدرسۀ جدید برود، جایی که اتفاقات هیجانانگیزی خواهد افتاد. بوگندستان محلهای است که یوجینِ آرام و ریزهمیزه تبدیل به سوپرمگس خواهد شد و احتمالاً دنیا را نجات خواهد داد.
میدانیم که کودکان دبستانی از داستانهای هیجانانگیز لذت بیشتری میبرند. کتاب کوچکترین ابرقهرمان دنیا در دستۀ داستانهای ابرقهرمانی قرار می گیرد و بسیار خلاقانه و مهیج است. لحن داستان، طنز و پر از شوخیها و کلمات خندهدار است. بچهها با خواندن داستانی از محلۀ بوگندستان و در مدرسهای که در یک توالت شکسته قرار گرفته است با مفاهیمی مانند قویبودن و تقابل نیکی و بدی، خیر و شر آشنا میشوند و به این باور میرسند که ضعیفها هم میتوانند دنیای بهتری بسازند، در مواقع تهدید و خطر خانواده و دوستان میتوانند کنار یکدیگر باشند و از پس مشکلات برآیند.
خواندن کتاب کوچک ترین ابرقهرمان دنیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب کوچترین ابرقهرمان دنیا به کودکان دبستانی، طرفداران داستانهای ابرقهرمانی، قصههای تخیلی و فانتزی پیشنهاد میشود.
درباره تاد اچ. دودلر
تاد اچ. دودلر تصویرگر و نویسندۀ آمریکایی و مشهور کتابهای کودک است. او صاحب شرکتی است که با الهام از طرحهای قدیمی و آثار هنرمندان دیگر، پوستر، لباس را طراحی کرده و به فروش میرساند. او اکنون در لسآنجلس زندگی میکند.
بخشی از کتاب کوچک ترین ابرقرمان دنیا
«مَگَسین، با پدر و مادرش، دین و مائورین، و خواهر کوچکترَش اِل در خانهٔ شمارهٔ ۸۵۱ خیابان رامبلینگراک زندگی میکند. خانوادهٔ مَگَسین درست چند روز قبل از شروع سال تحصیلی به این محله آمدند. یوجین کلاس چهارمی بود و اِل کلاس دومی. یوجین از این اسبابکشی خوشحال نبود چون محلهٔ قبلیشان را خیلی دوست داشت، اما میدانست که این جابهجایی لازم بوده. آقای مَگَسین در شهر شلوغ و پرحشرهٔ بوگَندستان شغل جدیدی پیدا کرده بود. بوگندستان یک محلهٔ حشرهنشین در ضلع شرقیِ زبالهدانیِ شهر بود. پدر یوجین دانشمندی بود که به خاطر اختراعهای هوشمندانهاش شهرت زیادی داشت. بیشتر مردم او را با دستگاه پیفکُلُن میشناختند. دستگاهی که باعث میشد هر شیء کوچکی بویِ... خب... میدانید که. این دستگاه در خانهٔ مگسهای خانهدار، وسیلهٔ بسیار مفیدی بود.»
«اِل حتی میدانست که یوجین با همهٔ هوش و استعدادش از اینکه شاگردِ تازهوارد مدرسه باشد متنفر است. یوجین میدانست به هر حال باید روز اول مدرسه را که سختترین روز است پشت سر بگذارد. قرار بود او و اِل به مدرسهٔ ابتداییِ قایق قهوهای بروند. این مدرسه تودهای کثافت قهوهایرنگ بود که در یک توالت شکسته در مرکز شهر شناور مانده بود، اما ماجرای مدرسه قرار بود صبح روز بعد اتفاق بیفتد.امشب قرار بود خانوادهٔ مَگَسین به سیرک بروند؛ نه یک سیرک معمولی.... سیرک ککها!»
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه