دانلود و خرید کتاب تخت شماره بیست و هشت دانیال کاظمی زیرابی
تصویر جلد کتاب تخت شماره بیست و هشت

کتاب تخت شماره بیست و هشت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تخت شماره بیست و هشت

کتاب تخت شماره بیست و هشت نوشتهٔ دانیال کاظمی زیرابی است و نشر اودیسه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب تخت شماره بیست و هشت

کتاب تخت شماره بیست و هشت یک رمان بسیار زیبا و جذاب است که دانیال کاظمی زیرابی، نویسندهٔ جوان ایرانی آن را نوشته است.

رمان یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال‌ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده‌اند.

داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.

خواندن کتاب تخت شماره بیست و هشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تخت شماره بیست و هشت

«یک روز پاییزی بود، قطره‌های باران نم‌نمک بر روی جام پنجره فرود می‌آمدند دو مرد یکی دیلاق و لاغر و دیگری خپله و کوتاه قامت با لبخند و چهره مشکوکی به من نگاه می‌کردند کمی ترسیده بودم.

پرستاری با صورت معصومانه و لباس سرمه‌ای همچو یک ناجی دستی بر روی سرم کشید. امروز حالت چطوره؟‌

نه خوانندهٔ عزیز، داستان از این‌جا شروع نمی‌شود باید به عقب برگردیم.

هوای گرم و بهاری طبق معمول همگی خانهٔ مادربزرگم ننه ایران بودیم همان خانه‌ای که هفته‌ای نبود آنجا گرد هم جمع نشویم. در روزگاری که آپارتمان‌ها مثل قارچ یکی پس از دیگری رشد می‌کردند ما آنجا بودیم در آن حیاط با صفایش، حوض آبی‌رنگش و گلدان‌های شمعدانی دور حیاطش، همان خانهٔ آجری با پنجره‌های چوبی و موزاییک‌های رنگ‌ورو رفته‌اش.

من به گنجهٔ قدیمی ننه ایران تکیه داده بودم، سینا تنها پسرخاله‌ام، مقابل تلویزیون کوچک خانه دراز کشیده بود. مسابقهٔ فوتبال بین تیم‌های پرسپولیس و سایپا در حال برگزاری بود.

مادرم و خاله مینا در آشپزخانه مشغول پختن کتلت بودند پنکه با دور کند می‌چرخید و بوی غذا را در اتاق پخش می‌کرد.

مشغول دیدن فوتبال بودیم خاله مینا چند قاچ هندوانه برای‌مان می‌آورد نگاهش می‌کنم صورتش با صورت مادرم فرقی نمی‌کند همان ابروهای کشیده، چشمان آهویی و موهای خرماییش که طره به طره از شانه‌هایش به پایین ریخته بود. چشمکی به من می‌زند و می‌رود.

دوباره حواسم پی فوتبال می‌رود توپ بر روی دروازه سایپا ارسال شد و به دست بازیکن آنها خورده بود داور در سوت خودش دمید و نقطهٔ پنالتی را نشان داد، سینا از خوشحالی به هوا پرید. برای من که فرقی نداشت هیچ‌وقت طرفدار تیمی نبودم، علی انصاریان پشت توپ ایستاد و توپ را به سمت راست دروازه شوت کرد و گل اول بازی، دقیقهٔ سی بود که پرسپولیس یک بر صفر از سایپا پیش افتاده بود.

سینا خرکِیف شده بود شروع کرده بود به شلنگ تخته انداختن.

ننه ایران طبق معمول حیاط خانهٔ زیبایش را آب و جارو می‌کرد به سمت پله‌ها آمد کمی آب بر روی گودی دستش ریخت و روی گل‌های شمعدانی ریخت. همایون، سینا؛ هر کدومتون که میتونید بلند شید برید در دکون هاشمی یه دبه ماست بگیرید برای شام.

سینا چشمانش را از تلویزیون جدا نمی‌کند فقط در جواب گفت: الان نمی‌شه ننه، بازی حساسه، بزار بعدن.

مطمئن بودم اگر فوتبال هم در کار نبود سینا بهانهٔ دیگری پیدا می‌کرد، به سمت حیاط می‌روم من می‌رم ننه.»

niki8080
۱۴۰۲/۰۵/۳۱

متن روان و جذابی داره، یه جاهاییش هم تلخه، در بعضی از قسمتهای کتاب با همایون که راوی داستانه همزادپنداری کردم،

کاربر 4378922
۱۴۰۲/۰۴/۱۹

پایان جالبی داشت

چه اندازه دنیا هیچ است و ما برای این هیچ بدست نیامده چقدر تلاش کردیم
کاربر ۴۳۷۸۹۲۲

حجم

۷۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۷۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان