
کتاب مبانی فلسفه رادیکال
معرفی کتاب مبانی فلسفه رادیکال
کتاب مبانی فلسفه رادیکال با عنوان اصلی Radical Philosophy: An Introduction نوشتهٔ چاد کائوزر و ترجمهٔ فواد حبیبی و امین کرمی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر بیان کرده است که فلسفه بدون موضع رادیکال انضمامی و بالعکس، ناقص است و این پیوند دوسویه را در سراسر کتاب حفظ کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مبانی فلسفه رادیکال
چاد کائوزر در کتاب مبانی فلسفهٔ رادیکال، فلسفهٔ انتقادی رادیکال را تغییری بنیادین در فهم فلسفه میداند، نه صرفاً افزودن پسوند «رادیکال». کائوزر با حفظ تنش میان فلسفه و علوم اجتماعی/سیاسی، فلسفهٔ رادیکال را تفکری زنده و درگیر در بطن زندگی اجتماعی میداند، نه محدود به محافل آکادمیک. او بر خشم و ناسازگاری به جای تحیر کلاسیک فلسفی تأکید میکند تا با ابزارهای سلطه (دانش پوزیتیویستی، سرمایهداری، پدرسالاری، نژادپرستی) مقابله کند و پیوندی بین نظریه و عمل رهاییبخش ایجاد نماید. کائوزر فلسفهٔ رادیکال را دارای چهار مؤلفه اصلی (روششناسی، زمینهٔ اجتماعی، قصد رهاییبخش، ابزار عملی) میداند و رهایی عملی را وجه تمایز آن از فلسفه نظرورزانه تلقی میکند؛ نوعی پادفلسفه با هدف رهایی جمعی و نفی ستم، که با سنتهای معرفت عملی و مخالفان نظام سلطه همکاری میکند و حتی در شرایط سرکوب، به کاشت تخیل رادیکال اجتماعی میپردازد. این فلسفه با نشان دادن پتانسیل دگرگونی در روابط موجود و برکشیدن سوژه مقاومت، به نقد ساختارهای ستم و امتیازات انحصاری میپردازد و با بهرهگیری از نقد اقتصاد سیاسی، به تحلیل ریشهای بحرانهای ناشی از سرمایهداری میپردازد. درنهایت، فلسفه رادیکال با نارضایتی از ستم آغاز کرده و با به چالش کشیدن متفکران برجسته، در پی پرداخت ریشهای به ناراستیهای جهان است. این اثر در چهار فصل با عناوین «روششناسی انتقادی»، «مارکسیسم و نقد طبقاتی»، «فمینیسم و نظریهٔ کوئیر» و «ضدیت با نژادپرستی و مسئلهٔ سفیدبودگی» نگاشته شده است.
چرا باید کتاب مبانی فلسفه رادیکال را بخوانیم؟
خواندن کتاب مبانی فلسفه رادیکال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کسانی است که به دنبال فلسفهای صرفاً نظری و انتزاعی نیستند، بلکه میخواهند نقش فعال و ریشهای تفکر در تغییر جهان را درک کنند، اثری روشنگر و الهامبخش خواهد بود و آنها را با مبانی یک فلسفه درگیر و متعهد آشنا میسازد.
بخشی از کتاب مبانی فلسفه رادیکال
«در جریان توسعه و تکوین سرمایهداری و بیان نظری آندر لیبرالیسم، خانواده و اقتصاد به انواع منفک و مجزایی از روابط اجتماعی بدل شدند. واژهٔ اقتصاد از اصطلاح یونان باستانی oikos به معنای «منزل» و اهل خانه مشتق شده و لذا اقتصاد چیزیاست که به تدبیر منزل اشاره دارد. اقتصادِ oikos یا خانواده از زندگی شهری یا polis متمایز و جدا شده است. با برآمدن سرمایهداری، محل و جایگاه تولید اقتصادی از منزل به بیرون منتقل میشود، چیزی که به خلق شکل متمایز سومی از رابطهٔ اجتماعی منجر شد؛ شکلی متمایز از هر دو قلمرو خانواده و دولت که لیبرالیسم اولیه آن را «جامعهٔ مدنی» نام نهاد. امروز ما میتوانیم به سادگی از آن با عنوان اقتصاد سخن بگوییم (یعنی همان فضاهای تولید و توزیع بحثشده در فصل دوم). ماریون یانگ مینویسد: «هستهٔ یک تقسیم کار جنسیتیشده در جوامع مدرن، تقسیم میان کار “خصوصی” و “عمومی” است. جنبهای از ساختار اساسی این جوامع آن است که کار مراقبتی ــ از اشخاص، نیازهای بدنی آنها، سلامت عاطفی آنها و حفاظت و رسیدگی به امور خانههایشان ـ اساساً در زمرهٔ کار بدون مزد قرار میگیرد و در خانههای شخصی به انجام میرسد». به باور فریدریک انگلس، خانوادهٔ مدرن در سرمایهداری، به قالب قسمی [مرکز] «خدمت خصوصی» درآمده و «زن خانه به اولین خدمتکار خانگی بدل شده، از مشارکت در تولید اجتماعی بیرون انداخته میشود»، البته به استثنای زنان پرولتاریا. در بسیاری از موارد، «مرد، دستکم نزد طبقات دارا، به حقوقبگیر و نانآور خانواده بدل میشود، و خودِ همین امر به مرد موقعیتی غالب و مسلط میبخشد که به هیچ امتیاز حقوقی خاصی نیاز ندارد». تقریباً تا همین اواخر، اکثریت وسیعی از کارگران مزدی در این فضای «عمومی» مذکر و اکثریت افراد مشغول به کار بدون مزد مؤنث بودهاند، هرچند تعداد زیادی از زنان فقیر همواره برای دستمزدی ناچیز (همانطورکه انگلس نشان میدهد) کار کردهاند. این امر به صورتی نامتناسب حقیقت وضعیت زنان رنگینپوست نیز هست. این واقعیت اقتصادی، به همراه سنتهای فرهنگی و واکنشها به برتری سفیدپوستان، یاریگر ساختارهای خانواده و روابط جمعی میان مردمان رنگینپوست شده، چیزی که در نظریهٔ سنتی لیبرالی یا نقدهای فمینیستی از آن، انعکاس چندانی نداشته است. مورد کار بردگان در تولید سرمایهداری قسمی پویایی متفاوت عرضه کرده است، درحالیکه تقسیم کار جنسیتیشده در مقایسه اینچنین متمایز و مشخص نبوده است. آنجلا دیویس در این باره مینویسد: «تا آنجایی که کارهای درونی اجتماعات بردگان ــ یعنی روابط میان خود آنان ــ مدنظر باشد، زن سیاهپوست [هنوز] به صورت نظاممند به قالب یک هستی فرودست درنیامده بود».»
حجم
۸٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۸۶ صفحه
حجم
۸٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۸۶ صفحه