دانلود و خرید کتاب زنبور شاه مرتضی حقیقت
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب زنبور شاه

کتاب زنبور شاه

نویسنده:مرتضی حقیقت
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زنبور شاه

«زنبور شاه» نوشته مرتضی حقیقت(-۱۳۲۳)، نویسنده معاصر ایرانی است. این کتاب روایتی داستانی دارد از دوران قاجار و ساختار اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: قبله‌ی عالم، سلطان صاحبقران، قدر قدرت بر آن بود که در تهران، در مرکز کشور ایران، پنجاهمین سال قمری سلطنتش را به پایان برساند و آن را جشن بگیرد. اما پنجاهمین سال سلطنت ظل‌اله مصادف بود با سال ۱۳۱۳ هجری قمری و چون در این عدد چهار رقمی دوبار سیزده آمده بود و قبله‌ی عالم به طالع، رمل و اصطرلاب و فال و نحوست اعتقادی عمیق داشت، از برملا کردن جشنی که در پیش داشت خودداری می‌کرد. سال، سال ۱۸۹۶ میلادی بود، دنیا به اواخر قرن نوزده می‌رسید، در اروپا و آمریکای شمالی شرکت‌های بزرگ صنعتی، شبکه‌های راه آهن، برق سراسری جای چلنگرها، دباغی‌ها، عصاری‌ها، فانوس‌ها و گردسوزها و چراغ‌موشی‌ها و شمع‌ها، اسب و الاغ و استر و گاری و درشکه را گرفته بودند. دم دمای یک صبح اواخر فروردین، دو هفته پیش از آن‌که قبله‌ی عالم با ضرب گلوله‌ی میرزا رضا کرمانی به قتل برسد، ظل‌اله از رؤیا ـ کابوس غم‌انگیزی از خواب می‌پرد. در آن صبح سحرگاه از اتاق‌های متعدد اندرون صدای خرناس زنان جوان و تمآرزویی، که باید ماه‌ها و حتی سال‌ها منتظر می‌ماندند تا احیاناً دست مبارک شاهنشاه به زانوانشان برسد، همراه با جیک جیک گنجشک‌ها و هوهوی کفترهای یاهو در میان شاخ و برگ درخت‌ها در هم آمیخته بود. اعلی‌حضرت خواب دیده بود که برای بار چهارم از راه روسیه به اروپا می‌رود، خواب دیده بود که جوان خوش‌سیما و بذله‌گویی او را در این سفر همراهی می‌کند و فی‌البداهه آنچه این اروپایی‌های زاغ چشم و موطلایی بلغور می‌کنند، برای ولی‌نعمتش به فارسی برمی‌گرداند و دیده بود که ناگهان آن جوان تبدیل به یک پسر بچه‌ی دوازده ساله شده بود و دیده بود که مردی با سبیل‌های از بنا گوش دررفته به آن بچه‌ی زبان بسته کشیده می‌زند.
شهرام مؤیدی
۱۴۰۱/۰۸/۱۳

خط روایی داستان تا انتقال آمیرزامهدی به تهران بد نبود ولی از آنجا به بعد مهمل بافی و اظهار نظر و اشتباهات تاریخی همراه با ارجاعات مبتذل و آبکی به کل داستان را از بین برد .

«امروز که روز پنجشنبه بود، صبح رفتیم آب خوردیم، پس از آن آمده، قدری گردش کردیم. چون یک قدری از آبِ ما باقی بود، دوباره رفته خوردیم. پس رازان آمده، در یک قهوه‌خانه نشسته چای خوردیم. بعد از آن پیاده به منزل آمدیم. فخرالملک، وزیر دربار، آن‌جا بودند. قدری گوش فخرالملک کشیده، سربه‌سر وزیر دربار گذاشتیم، پس از آن وزیر دربار تلگرافی به ما داد که درو تفصیل عمل کردن بواسیر آقای صدیق‌الد‌وله بود خیلی خوشحال شدیم، نهار کرده، استراحت کردیم. چون شب جمعه بود آسید حسین روضه خواند، گریه کردیم، نماز اذا زلزله خوانده خوابیدیم.» از یادداشت‌های مظفرالدین شاه قاجار
سیّد جواد

حجم

۱۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۱ صفحه

حجم

۱۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۱ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان