دانلود و خرید کتاب مشت های افسانه ای (جلد اول) کوامه امبالیا ترجمه شبنم حاتمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مشت های افسانه ای (جلد اول) اثر کوامه امبالیا

کتاب مشت های افسانه ای (جلد اول)

معرفی کتاب مشت های افسانه ای (جلد اول)

کتاب مشت های افسانه ای (جلد اول)؛ آتش در آسمان نوشتۀ کوامه امبالیا و ترجمۀ شبنم حاتمی است. این رمان را انتشارات پرتقال برای نوجوان‌ها منتشر کرده است.

درباره کتاب مشت‌ های افسانه ای (جلد اول)

در کتاب مشت‌ های افسانه ای (جلد اول)، می‌خوانید که «تریستان استرانگ» از زمانی که موفق نشد بهترین دوستش را در یک تصادف نجات دهد، احساس ضعف می‌کند. تریستان از ماهی که قرار است در مزرعهٔ پدربزرگ و مادربزرگش در آلاباما بگذراند، می‌ترسد؛ جایی که او برای فراموش‌کردن این فاجعه فرستاده می‌شود. در اولین شب اقامت در آن مکان، موجودی چسبناک در اتاق خوابش ظاهر می‌شود و دفترچهٔ «ادی» را می‌دزدد. تریستان تعقیبش می‌کند. او در آخرین تلاش برای نجات مجله از دست این موجود، با مشت به درخت می‌زند. شکافی باز می‌شود و مکانی ناآرام با دریای سوزان، کشتی‌های استخوانی خالی از سکنه و هیولاهای آهنی که در حال شکار ساکنان این هستند، آشکار می‌شود. برای بازگشت به خانه، تریستان و این افراد جدید باید خدای «آنانسی» بافنده را فریب دهند تا از مخفیگاه بیرون بیاید و سوراخ آسمان را ببندد. دادوستد با آنانسیِ شیاد همیشه بهایی دارد.

خواندن کتاب مشت‌ های افسانه ای (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این رمان برای نوجوانان نوشته شده است.

بخشی از کتاب مشت‌ های افسانه ای (جلد اول)

«در اتاق باز شد و مامان سرک کشید داخل. هنوز از دیشب تیشرت تیم استرانگ تنش بود. انگار دیشب بعد از برگشتن از اولین مسابقه‌ام هیچ‌کداممان خوب نخوابیده بودیم. من که بیدار مانده بودم تا از غرورم پرستاری کنم، تنها چیزی که در مسابقه مجروحش کرده بودم. باشگاه کوچک هوادارانم، یعنی بابا و مامان و بابابزرگ و مامان‌بزرگ پدری‌ام، سعی کرده بودند به من روحیه بدهند، اما ناامیدی را در چهرهٔ تک تکشان می‌دیدم، برای همین وانمود کردم که می‌روم بخوابم و آن‌ها هم پچ‌پچ‌کنان جلسه‌ای تشکیل دادند که تا دم‌دم‌های صبح طول کشید. حالا هم آفتاب طلوع کرده بود و باید تصمیم گرفته‌شده در جلسه را عملی می‌کردند.

چشم مامان به اتاق آشفته‌ام افتاد و وقتی نگاهش را به من دوخت، اخم کرد. با دو قدم از آن سر اتاق آمد این‌طرف. سر راهش از کنار بشقاب دست‌نخوردهٔ شام دیشب گذشت، نشست روی تخت و گفت: «فقط یه ماهه.» حتی فیلم هم بازی نمی‌کرد که مثلاً نمی‌داند مشکل چیست.

«می‌دونم.»

«برات خوبه یه مدت از اینجا دور بشی.»

«می‌دونم.»

مامان دستی به سرم کشید و بعد بغلم کرد. «مشاور گفت خوبه که حال و هوات عوض بشه. هوای تازه، کار توی مزرعه. خدا رو چه دیدی، شاید هم کشاورز خوبی شدی.»

شانه بالا انداختم. فقط مطمئن بودم که بر خلاف تصور بابا و بابابزرگ، بوکسور خوبی نیستم.

خودم را از بغل مامان بیرون کشیدم، ایستادم، ساک ورزشی‌ام را برداشتم و رفتم بیرون تا تبعید یک‌ماهه‌ام را شروع کنم.

مامان پرسید: «چیزی یادت نرفته؟»

برگشتم و دیدم مامان دفترچهٔ ادی را به طرفم گرفته است. نور زمردی‌رنگی که از جلد دفترچه می‌تابید دست و مچ مامان را روشن کرده بود. البته مامان هم مثل بقیهٔ کسانی که دفترچه را نشانشان داده بودم، متوجه هیچ نور عجیبی نشد.

اخم‌هایم از تعجب رفت توی هم اما مامان فکر کرد قیافه‌ام از نگرانی درهم‌رفته است و دفترچه را سر داد توی کیفم. «ادی می‌خواست این مال تو باشه تریستان. می‌دونم سخته، ولی... سعی کن هر وقت تونستی بخونی‌ش، باشه؟»

می‌دانستم چیزی نگویم بهتر است، برای همین فقط سرم را به تأیید تکان دادم و رفتم سمت در ورودی خانه.

طبق معمول بدون اینکه ازم بپرسند تصمیم گرفته بودند من را به مزرعهٔ بابابزرگ و نانا در آلاباما بفرستند. مامان و بابا قبلاً چند باری راجع به این موضوع حرف زده بودند، اما بعد از فوت ادی و سومین دعوای من توی مدرسه در دو هفتهٔ پایانی سال تحصیلی، راستش به نظرم وقت مناسبی برای این کار بود.

لااقل برعکس مبارزهٔ دیشبم توی رینگ، توی دعواهای مدرسه کم نیاورده بودم.» 

نظرات کاربران

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۷/۰۹

تریستان استرانگ بعد از تصادف اتوبوس مدرسه همیشه خودش را ضعیف و شکست خورده تصور میکند چون نتوانسته بهترین دوستش ادی را از مرگ نجات دهد. او به همراه تنها یادگار ادی دفترچه ای که قصه های کودکی اش را

- بیشتر
کرم کتاب🐛📗
۱۴۰۲/۰۸/۱۲

داستانش در رابطه با افسانه ها و قصه های آفریفا بود. خیلی خوشم اومد.واقعا جذاب بود. امیدوار جلد دو کتاب زود بیاد.

Alireza Mogh
۱۴۰۲/۰۷/۲۶

حتما پیشنهاد میکنم خیلی کتاب جالبیه

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲)
همه می‌خواستیم چیزی را به کسی اثبات کنیم، حتی اگر آن کس خودمان بودیم
کرم کتاب🐛📗
تو باید برای دوستت عزاداری کنی، ولی یادت باشه زندگی‌ت رو همون‌طوری که الان هست ادامه بدی، نه اون‌طور که ممکن بود باشه. غم رو فراموش نکن، اما بپذیرش.
کرم کتاب🐛📗

حجم

۵۳۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۶۴ صفحه

حجم

۵۳۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۶۴ صفحه

قیمت:
۱۱۱,۰۰۰
تومان