کتاب گلبانو
معرفی کتاب گلبانو
کتاب گلبانو نوشتهٔ کورش نیکنام است. نشر برسم این رمان معاصر ایرانی و تاریخی را منتشر کرده است.
درباره کتاب گلبانو
کتاب گلبانو (آسیبهای هازمانی مزدیسنان) حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که در ۱۵ فصل نوشته شده است. این رمان دستاورد نزدیک به شش سال پژوهش و نگارش کورش نیکنام و داستان زنی است که برای ارزشهای دینی خود، جان خویش را از دست داد. نگارنده نهتنها به داستان این بانوی فداکار میپردازد، بلکه به بررسی ژرفتر ناگفتهها و نانوشتههای فرهنگی و تاریخی زرتشتیان نیز میپردازد. نیکنام در این اثر با زبانی شیوا خواننده را به سفری در زمان فرا میخواند تا با آیینها و جشنهای زرتشتیان و فلسفهٔ نهفته در آن آشنا شود. نویسنده به تاریخچهای از ایران اشاره میکند؛ جایی که مردم با دادگری و آزادی زندگی میکردند و در پی آبادانی و شادی بودند؛ بااینحال تاختوتازهای بیشمار از جمله یورش مغولها، ساختار راستی و آرامش را در این کشور به هم ریخت. نویسنده به تلاشهای فرهنگی و ایستادگیای که در برابر این تاختوتازها انجام گرفت، میپردازد.
خواندن کتاب گلبانو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان تاریخی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گلبانو
«چند روز گذشت. نیکنام با برادرِ گلبانو تماس گرفت. منوچهر در تهران زندگی میکند، او را بهخوبی در گفتههایش شناخته بود. چون موبد سالها سخنران دینی در پُرسهها بوده. یکی دوبار پای سخنان وی در تالار ایرج تهران بوده. او بارها در آیین پُرسهٔ درگذشتگان سخنرانی کرده بود. وی را بهخوبی میشناخت. به تازگی شنیده بود که بنا دارد در انتخابات آینده مجلس کاندیدا شود. فکر میکرد برای همین با او تماس گرفته، به همین روی گفت:
«وختی صدای شما را که از پُشتِ گوشی شنیدم، خوشحال شدم. به خود گفتم، لابد برای تبلیغ و پشتیبانی شما در چند ماهِ آینده سفارشی دارید. چون از اکنون باید آماده باشید. به سادگی نمیتوان رای آورد. مگر این نیست؟»
«خیر منوچهر، اگر هم بخواهم نامزد انتخابات باشم، هنوز زوده تا از دوستان پروانه بگیرم. از زمانی که شنیدم خواهرت گلبانو از دنیا رفته، پایان زندگیش سرگذشتِ ناگواری داشته، با برخی آشنایان دیگر که گلبانو در زندگیش داشته. گفتیم لابد تو بیش از همه باید خبر داشته باشی. اگر مایلی با هم دیداری داشته باشیم تا بدانیم. چه مشکلی برایش پیش آمده است.»
مکثی کرد و گفت:
«داستانش دور و درازه. هر بار بازگو میکنم. رنجآور و دشوارتر میشه. ولی چون شما میفرمایید، باشه. وختی برای این دیدار تعیین کنید با شما خواهم بود.
پذیرفتم و پاسخ دادم:
«سپاسگزارم. به همینروی درخواست دارم محبت کنی، در پسین یک روزی در کنار هم باشیم با هم دیداری داشته باشیم.»
منوچهر پذیرفت. بنا شد در تماس تلفنی دیگری که موبد خواهد داشت، هماهنگی کند. اکنون که چند روز گذشته، منوچهر به دفتر انجمن آمده و روبهروی موبد نشسته. رویا نیز بنا شده در این نشست باشد. هنوز نرسیده، باید از سرِ کارش به اینجا بیاید. موبد پس ازخوشوبش با منوچهر گفت:
«منوچهر، اینجور که گفتی، پیش ازین مرا دیده بودی. شناخت داری.»
منوچهر با صدایی کشیده و لبخندی گفت:
«آره، کمتر کسی از همکیشان داریم که با شما آشنا نباشد. موبد و سخنران. دبیر دینی فیروزبهرام. در آینده نماینده هم خواهید بود.»
«پوزش، پیش از این از نزدیک با شما آشنا نشده بودم. اکنون چارهای نداشتیم. برای این خبرِ ناگوار، دیدار و گفتوگو داشته باشیم.»
«آره، کمتر از دو ماه دیگر که شد، سالگرد ناگهانی گلبانو را داریم. یکباره او را از دست دادیم. هیچکدام باورمان نمیشد. قبول نمیشه کرد که گلبانو در بین ما نباشد. مهربان بود. دوست داشتنی. آزارش به کسی نمیرسید. در خانواده، بیش از همه به فکر کمک به دیگران بود. کسی نداشتیم از او دلخور شده باشه. کمتر به خودش میرسید. گاهی بخت یارش نبود. بدبیاری به سراغش میآمد. شکست میخورد. با شکیبایی و گذشت، هر پیش آمدی را میپذیرفت. این آخری برای ما دلخراش بود. پیشآمدی شد که همه را دلخور و افسرده کرد. دخترش شیرین، انگارمُرد و زنده شد. با چشمانی که بینایی نداره، بیش از همه اشک ریخت. نگران شد. لابد آینده را در دلش نگاه میکرد. تنهایی و بدون مادر با کمبودها چهجوری زندگی را ادامه دهد؟ چاره دیگری نداشت، باید زندگی را با بیکسی دنبال کند.»»
حجم
۳۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۵ صفحه
حجم
۳۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۵ صفحه