کتاب برگزیدگان جوان (کتاب اول)
معرفی کتاب برگزیدگان جوان (کتاب اول)
کتاب برگزیدگان جوان (کتاب اول) نوشتهٔ مری لو و ترجمهٔ نازنین معمار است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان چینی - آمریکایی برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب برگزیدگان جوان (کتاب اول)
کتاب برگزیدگان جوان (کتاب اول) [The Young Elites] رمانی از یک مجموعه برای نوجوانان است که بهگفتهٔ نویسنده، بهعنوان داستان یک قهرمان شروع شد؛ داستان پسری که میخواهد بر قدرتهایش مسلط شود و بدی را مغلوب کند. این رمان که با عبارت «فردا صبح خواهم مرد.» آغاز شده است، اولینبار در سال ۲۰۱۴ میلادی منتشر شد. شخصیتی به نام «آدلینا اموترو» که زمانی زندگی مرفهی داشت، بهخاطر یک بیماری همهگیر کشنده، بهشکلی عجیب و برگشتناپذیر تغییر میکند. این بیماری، همهٔ بزرگسالان آلودهشده را از بین میبرد و روی بدن بیشتر کودکان و نوجوانان برجایمانده نیز نشانی از زخم بر جای میگذارد. عدهای دیگر نیز بهخاطر این بیماری، تغییرات ژنتیکی عجیبی پیدا میکنند و قدرتهای غیرمعمول و اغلب خطرناکی به دست میآورند. همهٔ افرادِ دارای زخم تحتپیگیری هستند، اما این «برگزیدگان جوان» جهشیافته بهعنوان اهدافی خاص برای دستگیری در نظر گرفته میشوند. آدلینا با شگفتی تمام درمییابد که خودش یکی از همین برگزیدگان است. هیچ آرامشی در کار نخواهد بود؛ چه برای آدلینا و چه برای مخاطبان! در جهان کتاب «برگزیدگان جوان»، هیچ جای امنی وجود ندارد که خالی از احساس خیانت و خطر مرگ باشد. این رمان از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و بهترین کتاب نوجوان در سال ۲۰۱۴ و بهانتخاب Amazon بوده است.
خواندن کتاب برگزیدگان جوان (کتاب اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برگزیدگان جوان (کتاب اول)
«درست نمیدانم چقدر در آن کوچه میمانیم. شاید دقیقهای. شاید ساعتها. زمان برای مدتی معنایش را از دست میدهد. زمانی را که آن کوچهٔ باریک را ترک میکردیم، و دست من محکم به دور دست ویولتا گره شده بود، با گیجی به یاد میآورم. جسدی پشت سرمان روی زمین افتاده که جرأت نمیکنم دوباره به آن نگاه کنم.
موفق میشویم خود را در سایهها پنهان کنیم؛ و آشوب شهر، به نفعمان عمل میکند. قلب استنزیا که همیشه شاهد حضور مداوم مفتشهای نگهبان بود، حالا مالامال از آنان است و هرگز در تمام عمرم این همه شنل سفید ندیدهام. خرده شیشه، کف خیابانها را پوشانده. مغازههایی که به بازماندگان تعلق داشت، در هم شکسته و سوخته و نابود شدهاند. صاحبانشان را، با زیرپیرهنیهایشان، از تخت بیرون کشیده و در خیابان انداختهاند تا دستگیر شوند. قصر، به خاطر کاری که ما در اسکلهها انجام دادیم، انتقام میگیرد.
و من انتقام خودم را میگیرم.
به راهمان ادامه میدهیم. به نظر میآید آسمان شب، کمکم روشن میشود... به این زودی طلوع شد؟ در حالی که میرویم فکر میکنم، باید مدتی در کوچه میماندیم. خستگی محض، ناگهان بر من غالب میشود، و به دیواری تکیه میدهم تا با وجود موج گیجی، تعادلم را حفظ کنم. در آن کوچه اتفاقی افتاده است. چه اتفاقی؟ چرا اینقدر همهچیز تار و ناواضح است؟ خاطرهای، مهآلود و نصفه نیمه، انگار که از چشم کسی دیگر شاهد آن بودهام، به ذهنم میرسد. کسی آنجا بود، یک پسر. او به ما حمله کرد. بیشتر از این یادم نمیآید. اتفاقی افتاده. اما چه؟ به ویولتا نگاه میکنم و او با چشمانی گشاد و وحشتزده نگاهم را پاسخ میدهد. یک لحظه طول میکشد تا متوجه شوم که او از من ترسیده است.»
حجم
۳۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۳۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه