دانلود و خرید کتاب گوساله‌ سرگردان مجید قیصری
تصویر جلد کتاب گوساله‌ سرگردان

کتاب گوساله‌ سرگردان

نویسنده:مجید قیصری
انتشارات:نشر افق
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب گوساله‌ سرگردان

کتاب گوساله‌ی سرگردان نوشتۀ مجید قیصری در نشر افق به چاپ رسیده است. این کتاب شامل ۸ داستان کوتاه می‌شود و عنوان گوساله‌ی سرگردان نام یکی از داستان‌های این مجموعه است. موضوع مشترک داستان‌ها، دفاع مقدس و زندگی‌های متأثر از آن است.

درباره کتاب گوساله سرگردان

گوساله‌ی سرگردان مجموع ۸ داستان کوتاه از مجید قیصری، یکی از نویسندگان ادبیات دفاع مقدس است. قیصری در این کتاب تلاش کرده است دغدغۀ جنگ را به نسل امروز منتقل کند. هر ۸ داستان این کتاب کاملاً مستقل از یکدیگر هستند و تنها نقطۀ پیوند آن‌ها، موضوع جنگ و نوع نگاه نویسنده به آن است.

 هرکدام از این داستان‌ها در گوشه‌ای از زندگی سادۀ مردمانی اتفاق می‌افتند که در خلوت خود با احساسات عجیبی روبه‌رو می‌شوند. این شخصیت‌ها می‌کوشند امور عینی را با باورهای ذهنی خود هم‌سو کنند. آن‌ها حقایق پنهان در جهان را جست‌وجو می‌کنند، دنیایی که به‌زعمشان ارزش‌ها را دگرگونه جلوه می‌دهد. راوی این داستان‌ها بدون پیچیدگی و صرفاً از منظر یک شاهد، قضایا را برای خواننده بازگو می‌کند. این شخصیت‌ها، هرکدام در وضعیتی که مختص به خودشان است متوجه می‌شوند که درک بعضی مسائل از گنجایش فهم انسان‌ها بیرون است. داستان‌های کتاب گوساله‌ی سرگردان بیش از آنکه حول جنگ در معنای اخص کلمه باشند، درگیر پیامدهای آن هستند. در این داستان‌ها دربارۀ آنچه در حاشیۀ جنگ و آنچه بعد از جنگ بر انسان‌ها وارد می‌شود صحبت شده است.

گوساله‌ی سرگردان، عنوان آخرین و بلندترین داستان این مجموعه است. دیگر داستان‌های کتاب به‌ترتیب قرار گرفتن عبارت‌اند از: ماه‌زده، تلخک، فقط حرف بزن، عود عاس سبز، کابوسخانه، نور کافی و مأمور. این کتاب برگزیدۀ ششمین دورۀ جایزده ادبی اصفهان، برندۀ جایزۀ شهید غنی‌پور، برندۀ لوح تقدیر از جایزۀ ادبی روزی روزگاری و نامزد نهمین دورۀ جایزۀ نویسندگان و منتقدان مطبوعات شده است.

خواندن کتاب گوساله سرگردان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران داستان‌های کوتاه ایرانی و علاقه‌مندان به ادبیات دفاع مقدس پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گوساله سرگردان

«چه شکلی شده بود؟ آیا تغییری کرده بود؟ ساختمان اردوگاه را تا به حال از بیرون ندیده بود. هفت سالی که اسیر بود، فقط توانسته بود از تو همه جا را ببیند. حتی وقتی که داشتند منتقلش می کردند به رمادیه، با چشمان بسته از در بزرگ ورودی داخلش کرده بودند. چندتایی عکس و تصویر از اردوگاه های مختلف دیده بود. ولی نتوانسته بود بگوید درست همین جا بود که من بودم. به حدس و گمان می‌گفت چیزی مثل این جاها. فقط همین. بلدچی با ته لهجه‌ی عربی گفت: «سیدی. عنبر.» همه‌ی نگاه ها چرخید به سمتی که راننده ی بلدچی با دست اشاره کرد. و زد به شانه‌ی رسول و گفت: «سیدی، همین جا.» رسول با تردید گفت: «باید ببینم!» بلدچی گفت: «ببین. خب ببین. همین جاس. رمادی همین جاس.» اولین چیزی که از دور به چشمش خورد برجک های نگهبانی دور تا دور اردوگاه بود. آیا هنوز کسی مراقب اردوگاه بود؟ با این فکر، ضربان قلبش تندتر شد. نگاه به چهره‌ی فیلم‌بردار و مسئول گروه شفق کرد. کنجکاوانه داشتند اردوگاه را برانداز می‌کردند. کسی حواسش به او نبود. وقتی که توی مرز خواسته بود سوار ماشین شود از بلدچی پرسیده بود خطری نداره آن جا؟ بلدچی گفته بود: «خیالْ راحت. برهوت برهوت.» که یک دفعه فیلم‌بردار گفت: «نگه دار.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان