کتاب ملودی اصیل الفبای عبری
معرفی کتاب ملودی اصیل الفبای عبری
کتاب ملودی اصیل الفبای عبری مجموعهداستانی از برگزیدگان جایزهٔ ا. هنری با ترجمهٔ زهره یاری است و انتشارات نیستان هنر آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ملودی اصیل الفبای عبری
اُ. هنری در آدبیات آمریکا جایگاه ویژهای دارد و جایزهای که به نام و یاد او هرساله به بهترین داستانهای کوتاه تعلق میگیرد نیز از موقعیت ویژهای در سنت ادبی این کشور برخوردار است. ا. هنری به یک تعبیر، نویسندهای نخبهگرا نبود و برای وصف این خصوصیتش همین بس که در پی انتشار سرمقالهای در یکی از روزنامههای آمریکایی که ادعا میکرد صرفاً چهارصد نفر از ساکنان نیویورک ارزش معرفی در ادبیات داستانی را دارند، او مجموعه دوم داستانهایش را با عنوان چهارمیلیون -جمعیت نیویورک در سال ۱۹۰۶ - روانهٔ بازار کتاب کرد. برخلاف اغلب پیشینیان، ا. هنری شیفتهٔ طبقهٔ نخبه و ثروتمند نبود و اعتقاد داشت هر انسان برای خود حکایتی دارد.
در چارچوب جایزهٔ ا. هنری، به مدت یک قرن، هر ساله بهترین داستانها از میان آثار انگلیسی منتشر شده در نشریات آمریکای شمالی انتخاب و در قالب یک کتاب منتشر شدهاند، اما در سال ۲۰۲۱ شاهد تحولی مهم در این سنت دیرپا بودیم، چرا که دستاندرکاران جایزه تصمیم گرفتند داستانهای غیرانگلیسی ترجمه شده به انگلیسی را نیز وارد فرایند داوری و انتخاب کنند. بیتردید، این تصمیم بیش از پیش به جهانی شدن این میراث ادبی کمک خواهد کرد.
کتاب ملودی اصیل الفبای عبری مجموعهای از چند داستان کوتاه است که جایزهٔ ا هنری را دریافت کردهاند.
داستانهای این مجموعه و نویسندههایشان از این قرار هستند:
سفر به دنیای قصهها / وودی آلن
لامپ... /مارک اسکورر
دختر زیبا... / آلیس آدامز
شیرینی یک خاطره... / مکس اپل
شبان / سوزان انگبرگ
بر وفق مراد / بلر فولر
خالکوبی... / جویس کارول اوتس
یخبندان... / ژوزفین جیکوبسن
ملودی اصیل الفبای عبری / کرت لویانت
دختری در ورونا / هارولد برادکی
قهرمانی در بزرگراه.../ جمیز شویل
مرز جنون/ سوزان فوربرگ شفز
خواندن کتاب ملودی اصیل الفبای عبری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه خارجی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ملودی اصیل الفبای عبری
«آردیس باسکومب، وارث شرکت تنباکو و ملکه زیبایی بیست سال پیش کالیفورنیای شمالی اکنون درآشپزخانه خود نشسته. به گفتهٔ دخترش لیندا همزمان چند کاررا باهم انجام میداد: نوشیدن، سیگار کشیدن، دیدن اخبار در تلویزیون رنگی سونی کوچکش و البته کشتن خودش! (آردیس مدتها بود دیگر با دخترشلیندا که یک مغازهٔ غذاهای سالم داشت وآن را اداره میکرد، صحبت نمیکرد.) حالا منتظر دختر کوچکشکری بود که در دانشگاه استفورد درس میخواند و معمولا این ساعت از روز به خانه برمیگشت. همچنین منتظر مهمانی بود که از زمانهای قدیم او را میشناخت. صبح همان روز زنگ زده و خواسته بود به دیدنش بیاید. مردی که نامش را خوب به خاطر نمیآورد. سیاه؟ سفید؟ سبز؟ مطمین بود هم نام یکی از این رنگهاست.
بیست سال پیش آردیس دختری سیاهپوست، ریزهمیزه و لاغر بود که چشمان درشت لاجوردی تیره، پوستی صاف و رنگ پریده اما شفاف داشت. زیبایی کلاسیک جنوبیها منهای موهای فرفری و دهان نسبتا بزرگ را دارا بود. همه متفقالقول براین باور بودند که دختری دوست داشتنی و آیندهدار و با استعداد است. عکسی بزرگ از جوانیاش روی دیوار آشپزخانه آویزان شده که در آن شانههای برهنهاش را با شالی نازک پوشانده وگویی در آن برای یک مهمانی رسمی رقص یا جشن زمستانه آلمانها یا می فریکلز آماده شده بود. روی پرتره لکههایی حاصل از حشرات و رگههایی از دود آشپزخانه دیده میشود. آردیس از تمیزکردن خانه و همچنین بودن خدمتکار همیشگی در اطرافش متنفر است. چند وقت یکبار کسی را از شرکتهای نظافت فرا میخواند و گاهی اوقات هم اتاقها را رنگآمیزی میکند تا کثیفیها را بپوشاند. با تمام این تفاسیر آن تصویر هنوز یک دختر زیبا را نشان میدهد. چند عکس خانوادگی با قابهایطلایی هم در نزدیکیاش آویزان شده اند. اجدادی زیبا و راست قامت که گواه اصالت خانوادگی او میباشند. هر چند در این آشفته بازار آشپزخانهٔ آردیس ظاهری خندهدار پیداکردهاند.
کری دخترکوچکش که چند سال دیگر وارث میلیونها تنباکو میشود اکنون با کلاه حصیری و شلوار جین رنگ و رو رفته در وانت فورد کثیفش از شبه جزیره به سمت خانه در حال رانندگی است. سعی دارد تمام حواسش را به برنامهٔ توماس جفرسون (سرگزشت من) یا مناظر اطراف، به تپههای بلوند تقسیمبندی شده یا بیشه درختان أکالیپتوس غبارآلود که بویی شبیه به ادرار گربه دارند، بدهد. همزمان مشغول گوش دادن به موج CB رادیو میباشد. اما تصویری از مادرش، پشت آن میز، با لیوان خالی در دست و هاله آبی سنگین دود در اطرافش ذهن کری را پر میکند. تحت تاثیر چشمانداز مادر قرار میگیرد و حس گناه، دلهره و همدردی وجودش را فرا میگیرد.
کری با امید به تغییر اوضاع هنوز در همان خانه با مادرش زندگی میکند اما به ندرت این دلیل را به زبان میآورد.
لیندا خواهرش سختگیرتر از اوست و بیشتر تابع سرنوشت میباشد. همیشه میگوید: «مادر اگر بخواهد تا سرحد مرگ بنوشد اینکار را خواهد کرد، حضور تو در آن خانه نه چیزی را تغییر میدهد نه کمکی به او میکند.»
هیچ کدامشان نه کری، نه لیندا به اندازه جوانی مادرشان زیبا و دوستداشتنی نیستند.»
حجم
۲۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۵ صفحه
حجم
۲۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۵ صفحه