کتاب یونایتد نفرین شده
معرفی کتاب یونایتد نفرین شده
کتاب یونایتد نفرین شده نوشتهٔ دیوید پیس و ترجمهٔ حمیدرضا صدر است. نشر چشمه این رمان معاصر انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب یونایتد نفرین شده
کتاب یونایتد نفرین شده رمانی دربارهٔ حضور ۴۴ روزهٔ پرتنش و نافرجام «برایان کلاف»، مربی نامآشنا و جنجالی انگلیسی در باشگاه لیدز یونایتد است. هر چند قصه با اشاره به رخدادها و شخصیتهای واقعی فوتبال انگلیس دههٔ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی جلو میرود، استادیومهای فوتبال برای دیوید پیس زندانهای تنگی هستند و طرفداران نشستهبرسکوها نقش جلادان را ایفا میکنند. نویسنده تصویر سیاه و تلخی از فوتبال ارائه داده و برایان کلاف را مردی سرگردان در مرز نبوغ و جنون توصیف کرده است. اسن اثر، هفتادوپنجمین کتاب برتر دههٔ خودش بود که بهترین رمان نوشتهشده دربارهٔ فوتبال نیز لقب گرفت. رمان حاضر را روایتی خواندنی و جذاب دانستهاند. نویسنده در این اثر داستانی، در قالب دیالوگهایی خیالی، تلاشهای این سرمربیِ پایبند به اصلهای اخلاقی را در مبارزه با فساد و تقلب در فوتبال روایت میکند و او را در قامت قهرمانی تنها به تصویر میکشد.
گفته شده است که برایان کلاف در دوران زندگیاش بهعنوان یک قهرمان واقعی طبقهٔ کارگر شهرت داشت؛ او شخصیتی نمادین از همهٔ آن انسانهایی بوده است که تقلب، دروغ، ریاکاری و برندهشدن به هر قیمت را برنمیتابند و ترجیح میدهند اصلهای اخلاقی خود را بهخاطر مصلحتاندیشی پنهان نکنند؛ ازاینرو دیوید پیس در کتاب «یونایتد نفرینشده» کوشش میکند با آگاهی نسبت به ویژگیهای اخلاقی و انسانی برایان کلاف، روایتی برساخته از ماجرای استخدام او در باشگاه ثروتمند لیدزیونایتد و اخراجش پس از تنها ۴۴ روز را به تصویر بکشد. نتیجه آن شده که این رمان تحسینشده، از یکسو روایتی از همهٔ ماجراها و رویدادهای واقعی است که در تابستان ۱۹۷۴ برای برایان کلاف رخ میدهد و از سوی دیگر نیز مجموعهای از گفتوگوهای خیالی بین شخصیت اصلی با خود و دیگران است. در همین راستا، نویسنده با انتخاب فرم غیرخطی برای این رمان و استفاده از فلشبکها و فلشفورواردهای پیدرپی، هم ماجراهای مربوط به مصدومیت شدید برایان کلاف در ۲۹سالگی و بازنشستگی اجباریاش را روایت میکند و هم به اتفاقهایی که در دورههای سرمربیگریاش افتاده، میپردازد. بهمنظور اثرگذاری بیشتر نیز زاویهدید را در زمان رخدادهای ۴۴ روزهٔ حضور این سرمربی بر نیمکت لیدزیونایتد با زاویهدید اولشخص و ماجراهای پیش و پس از آن را با راوی دومشخص بیان میکند.
حاصل نگاه نویسنده، افزون بر جذابیتهایی تاریخی برای فوتبالدوستها، نگاهی انسانی و اخلاقی به یک اسطورهٔ ورزشی است؛ کسی که از فساد و تقلب در ورزش بیزاری میجوید و تلاش میکند با هر گونه رذیلت اخلاقی در فوتبال به مبارزه بایستد. کشش دراماتیک ماجرا نیز وقتی است که برایان کلافِ محبوب که باشگاه لیدزیونایتد را متقلبترین و فاسدترین تیم لیگ جزیره میخواند و قهرمانیهای آنها را نتیجهٔ پرداخت رشوه به داورها میداند، در تصمیمی شوکهکننده بهعنوان سرمربی این باشگاه انتخاب میشود. آنچه در واقعیت و رمان اتفاق میافتد، بینتیجهماندن تلاشهای او برای پاکسازی باشگاهی فاسد و اخراجش پس از مدتی کوتاه است. تام هوپر (Tom Hooper) در سال ۲۰۰۹، فیلم تحسینشدهٔ «یونایتد نفرینشده» را بر اساس فیلمنامهای اقتباسی از کتاب حاضر کارگردانی کرد و توانست توجه منتقدها و جشنوارههای سینمایی را با کسب میانگین رضایت ۸۱ درصدی جلب کند. در این فیلم بازیگرهایی مانند مایکل شین و الیزابت کارلین نقشآفرینی کردهاند که مایکل شین بهخاطر ایفای نقش برایان کلاف، نامزد دریافت جایزههای سینمایی بسیاری شد.
خواندن کتاب یونایتد نفرین شده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان، قالب رمان و فوتبال پیشنهاد میکنیم.
درباره حمیدرضا صدر
حمیدرضا صدر در سال ۱۳۳۴ به دنیا آمد و در سال ۱۴۰۰ درگذشت. او دانشآموختهٔ کارشناسی اقتصاد و کارشناسیارشد شهرسازی از دانشگاه تهران و مقطع دکترا از دانشگاه لیدز بریتانیا بود. صدر نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال اهل ایران بود که معمولاً بهعنوان کارشناس فوتبال به برنامههای سازمان صداوسیما دعوت میشود. شهرت صدر بیشتر بهخاطر سبک گفتوگوی توأم با هیجان و ابراز احساساتش به فوتبال در اجراهای تلویزیونی است. دکتر حمیدرضا صدر، اشراف کاملی بر فوتبال جهان و فوتبال حرفهای داشت. او بارها به استادیومهای مشهور فوتبال جهان رفته و مسابقه را از نزدیک دیده بود. علاقهٔ بسیاری به تاریخ فوتبال داشت، جملات را بهطرز معجزهآسایی زیبا و با اعجاز بیان میکرد و ازاینرو سبک کارشناسی و سخنگفتن او هواداران بسیاری در تلویزیون و همینطور در یادداشتهای ماهانه و گاه هفتگی خود در سایتهای فوتبالی داشت. حمیدرضا صدر افزون بر نقد فوتبال، کارشناس سینما و منتقد فیلم بود. او در ایران و انگلستان تحصیل کرد. علاقهٔ بسیاری به نویسندگی، مطالعه و خواندن کتاب داشت. مدرک تحصیلی او دکترا بود و استاد دانشگاه نیز بود. دکتر صدر بهصورت کاملاً حرفهای به سینما، فیلم و فوتبال میپرداخت. حمیدرضا صدر نویسندهٔ ثابت مجلهٔ «فیلم» بود و با نشریات «زن روز»، «هفت»، «سروش»، «تهران امروز»، وبگاه «گل» و تعدادی نشریهٔ ورزشی همکاری داشت.
بخشی از کتاب یونایتد نفرین شده
«تاریخ بازی با لیورپول به اول ماه می تغییر یافته؛ به روز محبوب تو در طول سال. اما تو خرافاتی نیستی؛ تو به شانس اعتقاد نداری...
تو به همهٔ جهانیان میگویی «شانس در چهل و دو بازی مفهومی ندارد. چنین چیزی وجود ندارد.»
اما اگر امروز لیورپول را مغلوب کنی، هنوز شانسی برای فتح لیگ داری...
اگر لیورپول آخرین بازیاش را نبرد. اگر لیدز آخرین بازیاش را ببازد.
اما داربی باید اول برنده شود؛ باید بیل شنکلی، کوین کیگان و لیورپول را شکست دهد. بیل شنکلی، کوین کیگان و لیورپولی که بیست و هشت امتیاز از سی امتیاز آخرشان را بهدست آوردهاند، از اواسط ژانویه تاکنون نباختهاند، از آن تاریخ تاکنون فقط سه گل دریافت کردهاند، که هنوز یک بازی در خانهٔ آرسنال پیش رو دارند، یک بازی بیشتر، چیزی که تو نداری، چیزی که به آن نیاز نداری...
در رختکن میگویی «همینه. آخرین بازی فصل. بهترین فصل زندگی ما. فصلی که در آن قهرمان لیگ میشویم. لذت ببرید.»
بازی شب برگزار میشود، ولی در حالی که نام بازیکنان از بلندگوی استادیوم خوانده میشود آفتاب هنوز میدرخشد، در حالی که تماشاگران نفسهایشان را برای شنیدن نام بازیکنان در سینه حبس کردهاند. تو استیو پاول شانزدهساله را جای رانی وبستر مصدوم روانهٔ میدان کردهای.
نتیجهٔ بازی در نیمهٔ اول صفر بر صفر است. تیم تو. پسران تو، خسته شدهاند...
خسته از آنهمه تنش، تنشی که از سوی طرفداران نشسته روی سکوها فرود آمده و به بازیکنان درون میدان رخنه کرده؛ تنشی که از بازیکنان به داور منتقل شده، از داور به روی نیمکت، به پیتر و به جیمی، به بیل شنکلی و همهٔ اطرافیانش، اما نه به تو؛ تو سرت را اطراف رختکن میچرخانی:
به آنها میگویی «بازیتون عالیه. خواهش میکنم همین بازی رو با شدت بیشتری در نیمهٔ دوم هم ارائه بدین.»
در شصتمین دقیقه از چهل و دومین بازی، کوین هکتور توپ را با پرتاب اوت در جناح راست برای آرچی جمیل میفرستد؛ جمیل موازی با محوطهٔ جریمه جلو میرود و توپ را برای آلن دربان ارسال میکند، دربان ادای زدن ضربه را درمیآورد ولی اجازه میدهد توپ به جان مکگاورن برسد؛ مکگاورن دروازه را باز میکند، جان مکگاورن، جان مکگاورن تو، پسر تو...
همان بازیکنی که طرفداران ملامتش میکردند. همان بازیکنی که از مسخره کردنش لذت میبردند...»
حجم
۳۳۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه
حجم
۳۳۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه