دانلود و خرید کتاب خاطرات او کالین هوور ترجمه نادره طالبی
تصویر جلد کتاب خاطرات او

کتاب خاطرات او

نویسنده:کالین هوور
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۶از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاطرات او

کتاب خاطرات او نوشتهٔ کالین هوور و ترجمهٔ نادره طالبی است و انتشارات راوشید آن را منتشر کرده است. داستان مادری جوان و پردردسر در آرزوی رستگاری، داستانی غم‌انگیز و در عین حال اُمیدوارکننده از نویسندهٔ پرفروش نیویورک‌تایمز، کالین هوور.

درباره کتاب خاطرات او

پس از گذراندنِ پنج سال زندان، برای یک اشتباه غم‌انگیز، کِنا روآن به شهری برمی‌گردد که همه چیز در آن به هم ریخته. با این امید که به دختر چهار ساله‌اش ملحق شود. اما بازسازی پل‌هایی که کِنا پشتِ سرش خراب کرده، غیرممکن است. همهٔ آنهایی که در زندگی دخترش نقش دارند، مصمم هستند که کِنا را از او دور نگه دارند و مهم نیست که کِنا چقدر برای اثباتِ خودش تلاش کند.

تنها کسی که به طور کامل در را به رویش نمی‌بندد، لِجِر وارد، صاحبِ رستورانِ محلی و یکی از معدود پیوندهای باقیمانده با دخترش است. اما اگر کسی بفهمد که چگونه لِجِر به آرامی به بخشی مهم از زندگی کنا تبدیل می شود، هر دو در خطرِ ازدست‌دادن اعتمادِ افرادِ مهمِ زندگی‌شان قرار می‌گیرند.

آن دو با وجود فشارِ اطرافیان با هم ارتباط برقرار می‌کنند. اما با افزایشِ عشق، خطر نیز افزایش می‌یابد. کِنا باید راهی بیابد و خود را از اشتباهاتِ گذشته تبرئه کند. تا بتواند آینده را با امید و شفا بسازد.

در ستایش کالین هوور و کتابش اینگونه گفته شده است:

«داستانی دلچسب و تاثیرگذار که از یادها نمی‌رود. کتابی که به یادگار خواهد ماند.»

- یو.اس.آ تود: برای کتاب ما تمامش می‌کنیم.

«اعتراف، نوشتهٔ کالین هوور، داستانی زیبا و تاثیرگذار است که بسیار شما را احساساتی می‌کند.»

- گاردین

«ما تمامش می‌کنیم که با یک موضوعِ دشوار مقابله می‌کند، با لطافتِ عاشقانه و وزن عاطفی. روابط با شفقت و صداقت به تصویر کشیده شده‌اند و خواندنِ یادداشتِ نویسنده در انتهای کتاب، که ارتباط شخصیِ هوور با موضوع را توضیح می‌دهد، ضروری است. این کتاب که مملو از درام‌های جذاب و حقایق دردناک است، آسیب‌های سوء استفاده، و قدرتِ بازماندگان را کاملاً نشان می‌دهد.»

- کِراک: نقدِ ستاره‌دار

«هوور، با آفریدنِ نقشِ جیلیان فلین، به جمعِ افراد برجسته‌ای مانندِ جنیفر واینر و جوجو مویز می‌پیوندد. مطمئناً تعداد زیادی از خوانندگان از این کتاب لذت می‌برند.»

-لایبرِری ژورنال: نقد ستاره‌دار برای کتابِ نهمِ نوامبر

«هوور در این کتاب یک دنیای جدید و فوق‌العاده برای بزرگسالان می‌سازد. با دو نفر که در حرفهٔ خود رشد می‌کنند و عشقِ بالغانه را کشف می‌کنند.»

- بوک لیست، نقد ستاره‌دار برای کتابِ عشقِ زشت

«خیانت‌ها، اسرار و تغییرِ وفاداری‌های خانوادگی باعث می‌شود، که دست از ورق زدنِ این اثرِ معاصرِ عالی نکشید... این هوور در بهترین حالتش است.»

- پابلیشِر ویکلی، نقدِ ستاره‌دار برای کتابِ پشیمانی از داشتنِ تو

خواندن کتاب خاطرات او را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خاطرات او

«در حال پارک کردن وانت‌ام در کوچهٔ پشت رستوران هستم که متوجه می‌شوم لاک‌ناخن هنوز روی انگشتانِ دست راستم هست. لعنتی. یادم نبود که دیشب مشغول بازی با یک بچهٔ چهار ساله بودم.

حداقل بنفش است و با پیراهن کارم هماهنگ است.

وقتی از وانت پیاده می‌شوم، رومان مشغول انداختن کیسه‌های زباله در سطل آشغال است. او ساک هدیه را در دست من می‌بیند و می‌داند برای خودش است. دستش را برای گرفتنش دراز می‌کند. «بذار حدس بزنم، لیوانِ قهوه؟» به داخل ساک نگاه می‌کند.

لیوانِ قهوه است، همیشه یک لیوانِ قهوه است.

او نمی‌گوید متشکرم. هیچوقت تشکر نمی‌کند.

ما اقرار نمی‌کنیم که این لیون‌ها، نمادِ ترک اعتیاد و هوشیاری‌اش است، اما من هر جمعه یکی برایش می‌خرم. این نود و ششمین لیوانی است که برایش خریدم.

احتمالاً باید بس کنم چون آپارتمانش پر از لیوانِ قهوه شده، اما من خیلی با تسلیم شدم فاصله دارم. او تقریباً در هفتهٔ صدمِ هوشیاری است. مدتی است که یک‌صدمین لیوان را برای این رویدادِ مهم کنار گذاشته‌ام. یک لیوان دِنوِر برانکوز است. تیمی که کمترین علاقه را به آن دارد.

رومان به سمت درِ پشتی رستوران اشاره می‌کند «یه زوج اون تو هستن که مزاحم بقیهٔ مشتریا میشن، شاید بخوای حواست بهشون باشه»

این عجیب است. هنوز ساعت شش نشده، ما معمولا به این زودی و در اوایلِ عصر با مشتری‌های دردسرساز مواجه نمی‌شویم. «اونا کجا نشستن؟»

«کنارِ دستگاه موسیقی» نگاهش به دستم می‌افتد «ناخونای قشنگیه مرد.»

«درسته» دستم را بالا می‌گیرم و انگشتانم را تکان می‌دهم. «به عنوان یه دختر چهار ساله کارش خیلی خوب بود.»

در پشتی رستوران را باز می‌کنم و با صدای تند و تیز آهنگ مورد علاقه‌ام، کشتار از آگلی کید جویی، مواجه می‌شوم که از طریق بلندگوها پخش می‌شود.

مطمئناً نه!

از آشپزخانه عبور می‌کنم و واردِ رستوران می‌شوم. بلافاصله آنها را می‌بینم که روی دستگاه موسیقی خم شده‌اند. بی‌سروصدا به سمتشان می‌روم و می‌بینم که زن بارها و بارها به همان چهار شماره ضربه می‌زند. درحالیکه آنها مثل بچه‌های شیطان می‌خندند از بالای شانه‌هایشان به صفحه نگاه می‌کنم. «گربه درگهواره» قرار است برای سی وششمین بار متوالی پخش شود. گلویم را صاف می‌کنم «فکر می‌کنین این خنده‌داره؟ که مجبورم کنین واسه شیش ساعتِ بعدی، به یه آهنگِ تکراری گوش کنم؟»

پدرم وقتی صدایم را می‌شنود برمی‌گردد و مرا در آغوش می‌کشد. «لجر!» او بوی نوشیدنی و روغن موتور می‌دهد و شاید هم لیمو ترش. آنها مست هستند؟»

معرفی نویسنده
عکس کالین  هوور
کالین هوور

کالین هوور در ۱۱ دسامبر ۱۹۷۹ در سولفور اسپرینگز در تگزاس به دنیا آمد و در سالتیلو در تگزاس بزرگ شد. هوور مدت‌ها پیش از اینکه هویت خود را درک کند، عاشق نوشتن بود. او خود درباره‌ی کودکی‌اش این‌گونه می‌گوید: «به یاد دارم که در کودکی احساس می‌کردم که داستان‌هایی برای گفتن دارم.»

*SaYeH*
۱۴۰۲/۰۳/۲۶

دوستان عزیز کتاب های یاد او ، خاطرات او و یادبود های او هر سه یک کتاب هستن که هر انتشاراتی نامی مختلف برای آن انتخاب کرده گفتم اطلاع بدم که هزینه اضافی بابت یک کتاب تکراری پرداخت نکنید.

نوشين هاشمي
۱۴۰۲/۰۸/۰۴

عالی بود. چقدر خانم کالین هوور عالی می نویسه. ساده روان شخصیت پردازی زیبا دوست داشتنی. پر از امید و بخشش.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۶ صفحه

حجم

۲۶۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۶ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
تومان