کتاب آنارکوسندیکالیسم
معرفی کتاب آنارکوسندیکالیسم
کتاب آنارکوسندیکالیسم؛ تاریخ آنارشیستی مبارزات سندیکایی طبقه کارگر نوشتهٔ رودولف رکر و نوام چامسکی و ترجمهٔ محمودرضا عبداللهی است و نشر افکار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آنارکوسندیکالیسم
چاپ آنارکوسندیکالیسم اثر رودُلف رُکر، پس از سالیان دراز، برای آنان که دلمشغول مسائلی چون آزادی و عدالتاند، رویدادی بسیار مهم محسوب میشود. رکر راهی را به سوی دنیایی بسیار بهتر به ما نشان داده است؛ دنیایی که دستیابی به آن ممکن است و شاید تنها آلترناتیو «فاجعهای جهانی باشد» که آنگونه که او در آستانهٔ جنگ اول جهانی میپنداشت، «داریم با تمام قوا به سویش حرکت میکنیم.» این فاجعه چه بسا فراتر از آن چیزی است که او تصور میکرد، زیرا دولتها به آن توانایی دست یافتهاند تا جامعهٔ انسانی را نابود کنند، تواناییای که اگر نظام اجتماعی کنونی به رشد و گسترش خود ادامه دهد، در آینده نیز به کار خواهند گرفت.
دیدگاه رکر در برابر گرایشهای غالب در اندیشهٔ مدرن اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد. آنگونه که او درک کرده و بسیار روشن شرح داده است؛ همهٔ این گرایشها «انگیزهٔ یاری به خود را از بین بردهاند، با تلقین این فکر ویرانگر که راه نجات همواره از بالا میآید» و نه، آنچنان که باکونین میگفت، از درک آگاه و کار سازنده برای پرورش جوانههای جامعهای جدید. دور از انتظار نیست که هدف جریانهای غالب انقیاد مردم است. پرداختن به دولتهای «سوسیالیستی» کذایی یا جریانهای مارکسیست-لنینیست ضرورتی ندارد. درون دموکراسیهای کشورهای صنعتی نیز مفهومی مشابه در میان گروههای نخبه، با هر اعتقاد سیاسی، عمیقاً ریشه دوانده و هم آشکارا بیان شده است؛ نقش مردم جامعه تأیید کردن تصمیمهایی است که جای دیگر گرفته میشود و برگزیدن عقیده و نظری است که بالادستان برایشان آماده کردهاند، در کل مشاهده کردن منفعلانه در هنگام انجام دادن وظیفه است.
در اندیشهٔ اساساً متفاوت رکر، مردم خود زندگی و کار خویشتن را در دست میگیرند. مردم عادی تنها از طریق پیکار خودشان برای آزادی است که به سرشت واقعی خویش پی خواهند برد؛ سرشتی که درون ساختارهای نهادمحور، که برای اطمینان یافتن از تابعیت و فرمانبرداری آنان ایجاد شده، منکوب گشته و تغییر شکل یافته است. تنها در این مسیر است که مردم به تدریج به معیارهای اخلاقی انسانیتری دست خواهند یافت و به «درک جدیدی از حق»، به آگاهی از توانایی و اهمیت خویش بهمثابهٔ عاملی اجتماعی در حیات زمانهٔ خود و به ظرفیتهای جدیدی برای به ثمر رساندن کوششهای خود در جهت «سرشت درونی» خویش نائل خواهند شد. چنین التزام بیواسطهای در کار نوسازی اجتماعی پیششرط درک این سرشت درونی و نیز بنیانی ضروری برای رشد آن است.
رکر شکلگیری این عقاید و پیکار در راه دستیابی به آنها را بازبینی میکند و اهمیت بنیادین آن را روشن میسازد. رویکرد او بههیچوجه آرمانشهری نیست؛ این نه گفتاری انتزاعی که راهنمای عمل و در پی درس گرفتن از ناکامیها و پیروزیهای گذشته است. رکر، همانند دیگر آنارشیستهای جدی، «همهٔ برنامهها و مفاهیم مطلق را مردود میشمارد» و تصریح میکند که تعیین «هدف نهایی قطعی برای پیشرفت انسان» ناممکن است، بلکه فقط میشود دربارهٔ کمالگرایی بیحدوحصر در برنامههای اجتماعی و شرایط زندگی انسانی اندیشید؛ این نوع کمالگرایی همواره درصدد یافتن شکلهای متعالیتری برای بیان خود بر پایهٔ دریافت و شناختی جدید است.
رکر اعتقاد خود را به توانایی مردم در ساختن جهانی درخور نیازهای درونی خود، ایجاد و شرکت در فرهنگی پیشرو در جامعهای آزاد، پی بردن به حقیقت از طریق اندیشهٔ خود و التزام به برنامههایی بنیادین که بتواند خواست عمیقاً ریشهدار آنها را برای نیل به آزادی، عدالت، همبستگی و شفقت در لحظهٔ خاصی از تاریخ برآورده سازد، همهجا بیان کرده است. این دیدگاه، مانند زمان نوشتهشدنش در نیمقرن پیش، هنوز الهامبخش باقی مانده است و همچنان انگیزهای استوار برای اندیشه و عمل سازندهٔ ما محسوب میشود.
خواندن کتاب آنارکوسندیکالیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران فلسفه و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آنارکوسندیکالیسم
«آنارشیسم روند فکری مشخصی در دوران زندگی ماست که هواخواهانش طرفدار الغای تمامی انحصارات اقتصادی و همهٔ نهادهای وادارگر اجتماعی و سیاسی جامعهاند. آنارشیستها، به جای نظام اقتصاد سرمایهداری کنونی، خواهان مجمعی آزاد متشکل از همهٔ نیروهای مولد بر پایهٔ کار مشترکاند که یگانه هدف آن برآورده ساختن نیازهای ضروری تمامی اعضای جامعه باشد و دیگر تنها منافع خاص اقلیتی صاحب ثروت درون واحد اجتماعی تأمین نشود. به جای سازمانهای حکومتی کنونی با تشکیلاتی ملالآور برخاسته از نهادهای سیاسی و بوروکراتیک، آنارشیستها خواستار اتحادیهای از اجتماعاتی آزادند که منافع مشترک اجتماعی و اقتصادی آنها را به یکدیگر پیوند دهد و توافقات متقابل و پیمانهای آزاد امورشان را سامان دهد.
کسی که کمی دقیق رشد اقتصادی و سیاسی نظام اجتماعی کنونی را بررسی کرده باشد، به آسانی درمییابد که این هدفها از عقاید آرمانشهرگرایانهٔ شماری نوآور خیالپرداز برنخاسته، بلکه نتیجهٔ منطقی مطالعهٔ کامل نابسامانیهای اجتماعی این زمانه است که با ورود هر مرحلهٔ جدید از شرایط اجتماعی حاضر، خود را آشکارتر و زیانبارتر نمایان میسازد. انحصار مدرن، سرمایهداری و حکومت توتالیتر، آخرین مراحل توسعهای هستند که ممکن نیست نتایجی جز این در بر داشته باشد.
رشد دهشتناک نظام اقتصادی حاضر، که منجر به انباشت عظیم ثروت اجتماعی در دست اقلیتی ثروتمند و فقر پیوستهٔ تودههای بیشماری از مردم شده، راه را برای واکنش سیاسی و اجتماعی حاضر باز کرده و به آن یاری رسانده است. این نوع توسعه منافع عمومی جامعهٔ انسانی را در پای منافع شخصی افرادی خاص قربانی میکند و بنابراین، رابطهٔ بین انسانها را روشمند سست میسازد. مردم فراموش میکنند که صنعت خود هدف نیست، بلکه باید وسیلهای باشد که ادامهٔ حیات مادی انسانها را تضمین کند و موهبت فرهنگی متعالی را برایشان دستیافتنی سازد. جایی که صنعت همهچیز باشد و انسان به حساب نیاید، قلمرو خودکامگی بیرحم اقتصادی آغاز میشود که عملکرد مصیبتبارش به هیچ رو کم از خودکامگی سیاسی نیست. این دو یکدیگر را تحکیم میبخشند و از منبع یکسانی تغذیه میشوند.»
حجم
۱۷۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۱۷۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه